وجود، وجد، تواجد

وجود، وجد، تواجد
خلاصه

«وجود» عبارت از فراخی دریچه وجد است به خاطر خارج شدن به فضای دریافت و دیدار

22 5 00

اصطلاحات عرفا
ادامه ی 
تواجد ، وجد، وجود

🥀صاحب وجود دارای صحو و محو است؛ پس حال صحو وی، بقاء به حق و حال محو او فناء به حق است. این دو حالت همیشه یکی بعد از دیگری پی در پی می آیند؛ هرگاه بر آن صحو به حق غالب شود، به (دیدار و حضور) خدای تعالی می رسد و به خاطر حق می گوید؛ همانگونه که در حدیث مشهور آمده است: «پس به سبب من می شنود و به سبب من می بیند».
🥀کسی برای شبلی رح گفت: آیا علامت صحت وجد بر واجدین ظاهر می شود؟ گفت: «آری نوری است که مقارن با آتش اشتیاق ظاهر می شود پس آثار آن بر بدنها تجلی می کند»
🌾اما هر گاه بر سالک محو غالب شود پس او را نه علمی است و نه عقل و نه فهم و نه حس. همانگونه که بطور مستند روایت شده که: ابوعقال مغربی در مکه مکرمه چهار سال اقامت داشت، در حالی که در این مدت نه غذا می خورد و نه آب تا که در همان حالت وفات کرد و طوری بود که دوستان صمیمی اش او را سلام می کردند ولی او آنها را نمی شناخت تا که خود را معرفی می کردند. باز شیخ غایب می شد بطوری که اگر دوباره شروع به سخن گفتن می کرد او را نمی شناخت.
🌾بعضی از آنها هستند که فقط در اوقات اداء نماز فرض بهوش می آیند مانند ابوعبدالله تروغندی.-این بود چکیده آنچه در قشیری و جامع الاصول آمده است-
☘️در عوارف المعارف گفته است: وجد، آن است که بر باطن از طرف خدای تعالی وارد می شود که باعث فرحت سالک و یا حزن و اندوه او می شود و حالات او را دگرگون می سازد و به طرف خداوند متعال متوجه می گرداند؛ این روزنه ایی است که کسی که حال بر وی غالب گشته با صفات نفس خود آنرا می یابد و از آن به طرف خداوند متعال می نگرد.
تواجد سبب جلب وجد، توسط ذکر و فکر می باشد. «وجود» عبارت از فراخی دریچه وجد است به خاطر خارج شدن به فضای دریافت و دیدار؛ بنابراین همراه وجدان (دریافتن و دیدن) هیچ وجدی نیست و همراه دیدن معشوق، دیگر خبر جایگاهی ندارد. پس وجد در معرض زوال است و وجود مانند کوها ثابت. در شعری عربی چنین گفته که ترجمه اش این است: «وجد من مرا در خوشی و حرکت می آورد پس کسی که در وجد موجود بود، مرا از دیدن وجد مانع شد. وجد در طرب می اندازد کسی را که در آن آرامش می یابد و وجد هنگام حظور حق تعالی ناپیدا است».-برای تفصیل بیشتر رجوع شود به حجه السالکین-
 
پی نوشت:
1- مصنف ابن ابی شیبه ج7 ص92 و فتح الباری ج9 ص71 و سنن ابن ماجه ج1 ص424
2-نمل 88

برگرفته از کتاب طریقة الراشدین و حجة المسترشدین فصل دهم

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)