کر حضرت شعیب علیه السلام در قرآن: در قرآن کریم 10بار سخن از حضرت شعیب علیه السلام آمده است. در مواطن متفرقهای از سورههای اعراف، هود، شعراء و عنکبوت… خداوند او را به سوی مردم مدین مبعوث فرمود. مردم مدین به «اصحاب الأیکة» نیز شهرت دارند.{کذَّبَ أَصْحَابُ الأیکةِ الْمُرْسَلِینَ (١٧٦) إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَیبٌ أَلا تَتَّقُونَ}(شعراء: 177- 176).
وَإِلَى مَدْینَ أَخَاهُمْ شُعَیبًا قَالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ مَا لَکمْ مِنْ إِلَهٍ غَیرُهُ قَدْ جَاءَتْکمْ بَینَةٌ مِنْ رَبِّکمْ فَأَوْفُوا الْکیلَ وَالْمِیزَانَ وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَلا تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا ذَلِکمْ خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (اعراف: 85).
ذکر حضرت شعیب علیه السلام در قرآن:
در قرآن کریم 10بار سخن از حضرت شعیب علیه السلام آمده است. در مواطن متفرقهای از سورههای اعراف، هود، شعراء و عنکبوت… خداوند او را به سوی مردم مدین مبعوث فرمود. مردم مدین به «اصحاب الأیکة» نیز شهرت دارند.{کذَّبَ أَصْحَابُ الأیکةِ الْمُرْسَلِینَ (١٧٦) إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَیبٌ أَلا تَتَّقُونَ}(شعراء: 177- 176).
بعضی از مفسران عقیده دارند «اصحاب الأیکة» قوم دیگری غیر از مردم مدین بودهاند خداوند بعد از هلاک مردم مدین حضرت شعیب علیه السلام را به سوی آنها فرستاد آنها نیز او را تکذیب کردند در نتیجه خداوند آنها را به عذاب موسوم به «یوم الظلة» روز سایه (روز ابری) گرفتار کرد. اما قول صحیح این است که اهل مدین همان قوم موسوم به «اصحاب الأیکة» هستند. چون خداوند در تبیین صفات آنها در سورهی شعراء میفرماید آنها در پیمانه و سنجش خیانت میورزیدند و این صفت اهل مدین بود از این رو آنها را «اصحاب الأیکة» مینامند چون أیکه یعنی کشتزار و مزرعهای که مملو از درخت و میوه های گوناگون است، آنها دارای باغها و بستانهای فراوان بودند از این رو «اصحاب الأیکة» نامیده میشوند.
نسب حضرت شعیب علیه السلام:
حضرت شعیب علیه السلام پسر میکیل پسر یشجر پسر مدین یکی از فرزندان ابراهیم خلیل علیه السلام است. مادرش دختر لوط بود. بعد از لوط مبعوث گردید. خداوند در داستان قومش میفرماید: «وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْکمْ بِبَعِیدٍ» (هود: 89).
رسالت حضرت شعیب علیه السلام قبل از رسالت حضرت موسی علیه السلام بوده است. چون خداوند بعد از ذکر حضرات نوح و هود و صالح و لوط و شعیب علی نبینا و علیهم السلام بحث از حضرت موسی علیه السلام به میان میآورد.«ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى بِآیاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ» (اعراف: 103).
این آیه دلالت دارد بر اینکه حضرت شعیب علیه السلام قبل از حضرات موسی و هارون علیهما السلام زیسته است. اما بعضی از تاریخ نویسان به خطا رفتهاند و گفتهاند: حضرت شعیب علیه السلام چند قرن بعد از حضرت موسی علیه السلام مبعوث شده است. اما این سخن با نص سابق منافات دارد. این عده به اشتباه (شعیا) را که یکی از انبیای غیرمذکور در قرآن است حضرت شعیب علیه السلام گرفتهاند و خطا از اینجا ناشی شده است، برخی از محققین روی این مسئله تحقیق کرده و بیان کافی نمودهاند.
محل سکونت اهل مدین:
مردم مدین یک ملت عرب بودند که در سرزمین حجاز در جهت شمالی آن نزدیک بندر عقبه (جهت شمالی آن) میزیستند. طبری گوید: فاصلهی میان سرزمین مصر و مدین هشت شبانه روز راه است و در سرزمینی واقع شده بودند که هم اکنون عمان نامیده میشود و در جنوب فلسطین واقع شده، نسب مردم مدین، به مدین یکی از فرزندان ابراهیم منتهی میشود. در تورات مدیان نامیده شده است؛ از اینرو این قوم مدین نامیده شدهاند. چون مدین پسر ابراهیم به میان آنها رفت و از ایشان زن گرفت و در میان آنها صاحب خانواده شد و به خاطر آن اهل مدین نام گرفتند.
دعوت حضرت شعیب علیه السلام از قومش:
مردم مدین اهل تجارت و کشاورزی بودند، در رفاهیت و نعمت بسر میبردند و پیرو دینی بودند که از ابراهیم به ارث گرفته بودند. اما دیری نپایید که عهد شکنی کردند، دین را تغییر دادند و به کفر روی آوردند و از صراط مستقیم منحرف شدند و منکرات عدیده از جمله «تطفیف» در توزین و پیمانه میان آنها رواج پیدا کرد. کالای خود را گران به مردم میفروختند و کلای آنها به قیمت ناچیز از آنان میگرفتند و فساد در روی زمین براه میانداختند.
خداوند حضرت شعیب علیه السلام را در میان آنها مبعوث کرد. آنها را به توحید فراخواند و از عذاب خدا بیم داد و از تطفیف در پیمانه و توزین باز داشت و آنها را به صلاح و عدم فساد امر نمود. قسمت کمی از مردم به او ایمان آوردند و بقیه او را تکذیب کردند. تکذیب کنندگان در نهایت گمراهی و انکار بسر میبردند. سر راه مردم میایستادند و آنها را از رفتن به نزد حضرت شعیب علیه السلام و ایمان آوردن باز میداشتند و کسانی را که ایمان میآوردند به شدت تهدید میکردند.
چنانکه قرآن کریم از زبان حضرت شعیب علیه السلام نقل میکند: «وَلا تَقْعُدُوا بِکلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا» (اعراف: 86).
و چون حضرت شعیب علیه السلام بر دعوت و موعظهی آنها اصرار میورزند دشمنی خود را با وی آشکار کردند و ادعا کردند که کلام وی را نمیفهمند و هدف وی نمیدانند و او را تهدید کردند، اگر از این دعوت دست نکشد او را میکشند.
«قَالُوا یا شُعَیبُ مَا نَفْقَهُ کثِیرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاک فِینَا ضَعِیفًا وَلَوْلا رَهْطُک لَرَجَمْنَاک وَمَا أَنْتَ عَلَینَا بِعَزِیزٍ» (هود: 91).
بعد او را به اخراج از روستا تهدید کردند و گفتند: اگر او و پیروانش از دین جدید دست برندارند و به ملت آنها برنگردند، اخراجشان نمایند. «قَالَ الْمَلأ الَّذِینَ اسْتَکبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّک یا شُعَیبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَک مِنْ قَرْیتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ کنَّا کارِهِینَ» (اعراف: 88).
درس عبرت از داستان حضرت شعیب علیه السلام:
عملکرد این قوم جای تعجب است! پیغمبر خدا آنها را به سوی دعوتی انسانی کریم و واضح همچو خورشید در وسط آسمان فرا میخواند ولی در جواب او میگویند: {مَا نَفْقَهُ کثِیرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاک فِینَا ضَعِیفًا}9 (هود: 91).
با اینکه دعوت او در نهایت ظهور و وضوح بود زیرا آنها را به ترک عبادت غیر خدا دعوت میکرد، ولی آنها او را به اخراج از روستا تهدید میکردند او آنها را به ترک منکر قبیح (تطفیف در پیمانه و میزان) دعوت میکرد ولی مسخرهکنان او را به سخیفترین کلمات جواب میدادند و نماز و عبادت او را مسخره مینمودند.
«قَالُوا یا شُعَیبُ أَصَلاتُک تَأْمُرُک أَنْ نَتْرُک مَا یعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّک لأنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ» (هود: 87).
براستی جای تعجب است که عالم و دانشمند از سوی جاهل نادان مورد تمسخر واقع شود و دیوانهی عاقل را به مسخره بگیرد و فرد سفیه خود را صاحب حجت و برهان عنوان کند و بخواهد با استفاده از حجت واهی اش بر خصمی که به سوی طهارت و عفت و پاکی فرا میخواند اقامهی حجت نماید، چه زمانی استقامت و پاکدامنی و فضیلت نقص و عیب تلقی شده اما منطق بغی و عدوان فضیلت و شرافت میباشد؟! چنانکه قوم لوط به پیغمبر و پیروان مؤمنش میگفتند:
«أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْیتِکمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یتَطَهَّرُونَ» موقف قوم حضرت شعیب علیه السلام نیز با پیغمبرشان چنین بود و میگفتند: «وَقَالَ الْمَلأ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیبًا إِنَّکمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ» (اعراف: 90).
هلاک قوم مدین:
آنها از فرط حماقت از حضرت شعیب علیه السلام خواستند قطعهای از آسمان بر آنها بباراند اگر در دعوتش صادق است، عذاب روز ابری (الظلة) بر آنها فرود آمد خداوند به مدت 7 روز گرمای شدیدی بر آنها مسلط کرد طوری که آبهایشان به غلیان درآمد بعد ابری به سوی منطقهی آنها آمد جهت فرار از گرما زیر سایهی آن جمع شدند چون همگی زیر سایه جمع شدند؛ زمین زیر پاهایشان به لرزه درآمد صدای شدیدی آنها را فرا گرفت و آتشی از آسمان فرود آمد و آنها را در کام خود فرو برد. «فَکذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ یوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کانَ عَذَابَ یوْمٍ عَظِیمٍ» [پس او را دروغزن انگاشتند و عذاب روز ابر سایه گستر آنان را فرو گرفت كه آن عذاب روزی سهمگین بود.] (شعراء: 189).
حضرت شعیب علیه السلام بعد از نابودی قومش مدتی زندگی کرد بعد در مقطعی از زمان (فاصلهی میان وفات یوسف و تولد و نشأت موسی) از دنیا رفت. ظن غالب بر این است که حوادث نابودی قومش بعد از انتقال بنی اسرائیل به سوی مصر بوده است. والله أعلم.
منبع مقاله: پیغمبری و پیغامبران در قرآن، مؤلف: شیخ علی صابونی، مترجم: محمد ملازاده