هدف کسانی كه در بدايت سفر كرده و در نهايت مقيم شدهاند تحصيل علوم دينی، زيارت مشايخ طريقت، طلب مرشد كامل، ترك خواستههای نفسانی، مشاهدهی آثار و نشانهها و عجايب مخلوقات و عبرت گرفتن از آن، اختيار گمنامی، زيارت حرمين و مانند اينها بوده است.
بدان كه سفر و اقامت اين طايفه بنا بر اقتضای وقت و حال ايشان است و احوال ايشان در اين امر مختلف است. بعضي از ايشان در ابتدا سفر كرده و در نهايت مقيم شدهاند و بعضی در بدايت مقيم بوده و در نهايت سفر كردهاند و بعضی در بدايت و نهايت سفر كرده و مطلقاً مقيم نشدهاند و بعضی در بدايت و نهايت مقيم بوده و هرگز سفر نكردهاند و هر يك از ايشان در این امر غرضی صحيح و قصدی درست داشته است.
هدف کسانی كه در بدايت سفر كرده و در نهايت مقيم شدهاند تحصيل علوم دينی، زيارت مشايخ طريقت، طلب مرشد كامل، ترك خواستههای نفسانی، مشاهدهی آثار و نشانهها و عجايب مخلوقات و عبرت گرفتن از آن، اختيار گمنامی، زيارت حرمين و مانند اينها بوده است.
امّا آنهایی كه در ابتدا مقيم بوده و در نهايت سفر كردهاند، كسانی هستند كه حق سبحانه و تعالی به ايشان در همان ابتدای حال، به لطف موهبت و عنايت خاص خود، شَرَف همنشینی با شيخی كامل و مكمّل را ارزانی داشته است و ایشان از بركت ملازمت وی به درجهی كمال رسيدهاند و در آن حال از اطراف و جوانب عالم، نسیم صدق و ارادت طالبان به مشام جان ایشان رسيده و جاذبهی رحمت حقيقی، ايشان را از جا در آورده است؛ از این رو سفر اختيار كرده و خود را به طالبان مشتاق رسانيده و آنان را از سرچشمهی آب حيات خود سيراب گردانيدهاند.
امّا گروهی كه در بدايت و نهايت سفر كرده و اصلاً مقيم نشدهاند كسانی هستند كه صلاح وقت و حال خود را در آن ديدهاند و پيران طريقت ايشان را به آن، امر فرمودهاند. بعضی از ايشان گفتهاند: بكوش تا هر شبی مهمان مسجدی باشی و نميری مگر در ميان دو منزل. ابراهيم خواص و مرتعش ـ قدّس الله تعالي ارواحهم ـ از این گروه بودهاند به گونهای که خواص(رح) هرگز در شهری بيشتر از چهل روز اقامت نمیكرد و شيخ ابوحفص حدّاد ـ قدّس سرّه ـ مرتعش(رح) را به سياحت دستور داده و صلاح وی را در آن ديده بود. وی هر سال، هزار فرسنگ راه را با سر و پای برهنه سفر میكرد و در هيچ شهری بيشتر از ده روز اقامت نمیكرد و گاه فقط سه روز توقّف مینمود.
امّا آنان كه در بدايت و نهايت مقيم بوده و اصلاً سفر نكردهاند كسانی هستند كه خداوند ايشان را در سایهی موهبت و عنايت خود پرورش داده و درهای فتوحات را به روی آنان گشوده و از خاصّان خود كسانی نزد ايشان فرستاده است تا در پرتو عنايت و موهبت از آن خواص تربيت و بخشش يافتهاند و پای طلب در دامن فراغت كشيده و بر سر گنج حقيقت آرميدهاند.
پوشيده نماند كه نزد اهل تحقيق ثابت شده است كه طالب صادق و مريد مخلص می تواند با قوّهی جاذبهی ارادت و اخلاص، پير كامل و مكمّل را به جانب خود بكشد. اگر چه اين معنی مقرّر و محقّق است؛ امّا حصول قوّهی جاذبه براي طالبان تا اين اندازه که بتواند يك شيخ را تحریک کرده و به جانب خود بكشد از نوادر است. بنابراین برای مبتديان چارهای نيست جز اینکه برای پیدا کردن مقتدايی كه توانایی ارشاد و تصرّف در باطن مستعدّان را داشته باشد سفر اختیار کنند؛ البتّه اگر در آن ديار، بزرگی باشد كه خاطر به بركت همنشینی با وی از كشاكش تعلّقات رهایی يابد باید در خدمت و ملازمت وی اقامت نمايد و در هيچ حالی سفر اختيار نكند؛ چرا كه از مقصود دور میافتد. در مذهب اين طايفه در چنین موقعیّتی سفر كردن برای طالبان حرام و اقامت نمودن فرض است و ترجيح اقامت بر سفر و منع مريدان از سفر بنا بر همين معنی است. ولی اگر در آن ديار چنين بزرگی نباشد كه دل با صحبت او آرام گيرد، آن زمان اقامت حرام و سفر واجب است.
پوشيده نماند كه سفر بر سه قسم است: سفر فريضه، سفر فضيلت و سفر مباح. سفر فريضه پنج نوع است: 1) جهاد که فرض كفايی است مگر در هنگام جنگ . 2) حج به شرط استطاعت. 3) اجابت دعوت پدر و مادر. 4) رد كردن مظالم [آنچه از ديگران به ظلم و ستم گرفته است]. 5) طلب علم فريضه به شرطی كه در آن ديار، آن علم حاصل نشود.
بعضی از مشايخ فريضهای ديگر به آن افزوده و گفتهاند كه گريختن از اسبابی كه دين را به خطر میاندازد همچون جاه و مال و ولايت و مشغوليّت دنيا برای كسی كه رفتن راه دين برای وي ميسّر نشود نیز فريضه است. اگرچه آدمی هرگز نمیتواند از احتیاجات خود فارغ باشد، ليكن میتواند سبكبار شود. هر كس صاحب مال و جاه بسيار شود، غالباً با آن از حق سبحانه و تعالی دور میگردد، مگر اينكه به خلعت وجود موهوب حقّانی مشرّف شده و به درجهی بقای بعد از فنا رسيده باشد.
سفر فضيلت بسيار است همچون تكرار حج تمتّع و عمره، زيارت بيتالمقدّس، زيارت روضهی شريفه آن حضرت و ساير انبياء ـ صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين ـ، زيارت قبـور اولياي امّت، صحبت مشايخ طريقت ـ قدّس الله تعالـی ارواحهم ـ، مشاهدهی آثار و مخلوقات الهی و آنچه بدين ماند.
سفر مباح نیز دو نوع است: 1) سفر تجارت: اگر قصد شخص از اين سفر این باشد كه خود و عيال خود را از احتياج به دیگران بینياز گرداند و بار خود را از گردن مردم بردارد اين سفر طاعت است، ولی اگر برای کسب مال بیشتر باشد، اين شخص در تسخير شيطان است و غالباً در همهی عمر از رنج سفر آسوده نمیگردد؛ زيرا برای زياده طلبی نهايتی نيست و عاقبت وی از چند حالت خارج نیست؛ يا راهزنان راه را بر او بسته و مالش را ببرند و یا خونش را بريزند، يا در غربت با نااميدی و حسرت بميرد و والی شهر مال او را در راه بيتالمال خرج کند و بهترين وجه این است كه وارث، مال وی را بگيرد و برای رسیدن به آمال و آرزوهای نفسانی خود صرف كند و هرگز از وی ياد نکند و وصيّت وی را بجا نیاورد و بدهی او را پرداخت ننماید و وبال آخرت در گردنش بماند و هيچ ضرر و زيانی بالاتر از اين نیست كه او همهی رنجها را تحمّل کند و بار گناه آخرت ببرد و همهی راحتیها به ديگران برسد.
2) سفر تفريح و تماشا: اين نيز مباح است به شرطی كه اندك باشد، امّا اگر كسی به گشتن در شهرها عادت كند و هيچ غرضی جز این نداشته باشد كه سرزمینهای گوناگون و مردم مختلف ببيند و آن را مايهی گفتگو گرداند و از آن برای خود کسب و کاری برپا کند، علما دربارهی چنين سفری با یکدیگر اختلاف دارند. بعضی گفتهاند که چنين سفری رنجانيدن بيهودهی تن است، از این رو جایز نبوده و صحيح آن است كه حرام نيست؛ چون تماشا نيز غَرَضي است اگر چه غرض پستی است، لیکن اين سفر شيوهی طالبان و صادقان نيست.
ابوتراب نخشبی ـ قدّس سرّه ـ گفتهاند كه هيچ چيز بر مريدان زيانبارتر از سفری نيست كه بر متابعت هوای نفس و بدون قصد صحيح باشد. خداوند متعال میفرماید: «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ خَرَجُوا مِن دِیَـارِهِم بَطَرًا وَرِئَاءَ النَّاسِ» [و مانند كسانی نباشيد كه بسيار مغرورانه و خودستايانه و برای خودنمايی كردن در برابر مردم بيرون آمدند ، انفال/ 47]. علما گفتهاند: در طلب دنيا سفر دور و دراز و خودستايانه و مغرورانه مكروه و ممنوع است. مجاهد(رح) می گويد: سفر طولانی مكروه است مگر اين كه به نيّت جهاد يا حج يا عمره رود و برای زنان رفتن به سفری كه مسافت آن به مدّت یک شبانه روز باشد، حرام است مگر با محرمی[نزد احناف مدت سفر، سه شبانه روز است که با تحقیق علمای معاصر حدود 72 کیلومتر است که خارج شدن زن به بیش از این مسافت بدون محرم، حرام است].
در صحيحين به روايت ابیهـريره رضی الله عنه آمده است كه پيغمبر صلی الله علیه و سلّم فرمود: براي زنی كه به خدا و روز قيامت ایمان داشته باشد حلال نيست كه به مدّت يك شبانه روز سفر كند و با وی محرمی نباشد. [صحیح بخاری ج1 ص368 ح ش1072] شارحان حديث گفتهاند كه محرم زن، شوهر اوست يا كسی كه نكاح وی ابداً بر وی حرام باشد مثل پدر، برادر، پسر و امثال ايشان. مستحب این است كه زن اصلاً سفر نكند اگر چه با محرمی باشد مگر بنا بر ضرورت.