کلمات یازدگانه در طریقه نقشبندیه

کلمات یازدگانه در طریقه نقشبندیه
خلاصه

مبنای طريقه نقشبنديه بر عمل به يازده کلمه و قاعده است که از تجربه مشايخ طريقه برگرفته شده و گسترش يافته است. هشت کلمه آن از شيخ عبدالخالق غجدوانی(رح) ـ متوفی 575 هـ . ق ـ و سه کلمه آن از شيخ اکبر، خواجه محمّد بهاءالدّين نقشبند(رح) ـ 717 تا791 هـ . ق ـ نقل شده است.

30 4 00

مبنای طريقه نقشبنديه بر عمل به يازده کلمه و قاعده است که از تجربه مشايخ طريقه برگرفته شده و گسترش يافته است. هشت کلمه آن از شيخ عبدالخالق غجدوانی(رح) ـ متوفی 575 هـ . ق ـ و سه کلمه آن از شيخ اکبر، خواجه محمّد بهاءالدّين نقشبند(رح) ـ 717 تا791 هـ . ق ـ نقل شده است. همانطور که قبلاً بيان شد طريقه نقشبنديه بر پايه ذکر قلبی بنا شده و ذکر، همان تأمّل در اسم باري تعالی است که قلب و همه جسم به ذکر بپردازند و ثمره آن، پاک ساختن قلب از رذائل و برقرار کردن دوام حضور است. حقيقت اين است که مقصود از ذکر، ذات مذکور و قرب به حق و ذکر، وسيله قرب است.

 

1) 


معنی آن حفاظت نَفَس از غفلت هنگام دخول و خروج و در بين دخول و خروج آن است
تا در جميع انفاس با خداوند سبحانه و تعالی حاضر باشد و خيالات او در امور دنيوی پراکنده نشود. خواجه محمّد بهاءالدّين نقشبند(رح) گفته است: محقّق است که عمل سالک متعلّق به نَفَس اوست، پس بر او لازم است که بر آنچه نفس با حضور يا با غفلت گذرانده باشد يا مي­گذراند، دانا باشد تا سالک در حالت ذکر باقی بماند و فکر او به گذشته يا آينده در حالت غفلت پراکنده نشود.

شيخ سعـد الدّين کاشغری(رح) که معاصـر خواجه عبيـدالله احرار(رح) است مي گويد: معنی هوش در دم، همان است که سالک از يک نَفَس تا نَفَس ديگر غفلت نکند و اين­که با حضور نفس بكشد و يک دم او، بدون حضور حق سبحانه و تعالی نباشد.

به طور خلاصه اين کلمه در نزد اهل طريقه نقشبنديه به معني بيداری و دقّت و فکر در وقت تنفّس است كه درجه ای از درجات طريقت مي باشد و هرگاه سالک، نفس را از خود ضايع سازد، مثل آن است که گناهی را مرتکب شده است؛ به اين سبب که ضایع شدن نفس برای او ضرر است.
 

2)


بعضی از اين عبارت چنین برداشت کرده اند که بر صوفی لازم است كه در حال حرکت و رفت و آمد در راه، نگاه او بر قدم­گاهش متمرکز باشد تا عقل و فکرش به اطراف پراکنده نگردد و عقل و فکرش با الله سبحانه و تعالی باشد و به زيبايی و متاع دنيا فريب نخورد كه اين کار ستوده اي است. اين حالت به حالت سفر در وطن مشابهت دارد؛ زيرا نظر بر قدم يعنی سفر از مقامی به مقامی ديگر و اين عين معنی سفر در وطن است و ثابت ماندن در جايگاه قدم در حال سفر، يعنی نظر بر قدم است که آن بينايی يافتن سالک به درجه و منزلت او در آينده اش می باشد. پس از مرحله سفر بر قدم، مرحله نظر سالک آغاز می شود و سالک مقامات بس بزرگ را فقط با نظر می بيند.

فخرالدّين کاشفی(رح) در رشحات می گويد: نظر بر قدم اشاره به منتهای پيش روی سالک دارد که در مسلک تصوّف برای عروج به مقام وجود و گذشتن از بند خودخواهی و انانّيت است. فخرالدّين کاشفی کتاب مهمّی به نام اصول النقشبنديه دارد که در کتابخانه دولتی فرانسه محفوظ است.

 

3)


برای اين اصطلاح چند معنی است:

معنی اوّل: در اين شکی نداريم که سفر به معنی معروف خود، برای كسب معلومات و توسعه ادراک مفيد است. سير و سفر در روی زمين با مشاهده و تفکّـر در مخلوقات، درس و پندی را در ذهن انسان به جای می گذارد و ديدگان بصيرت آدمی، متوجّه عظمت و بزرگی خالق لايزال او می گردد.

از اين نظر، سفر موجب تفکّر و انديشه سالم است و همانا خداوند سبحانه و تعالی متفکّران و انديشمندان در آفرينش آسمان­ ها و زمين را ستوده و آن­ها را در قطار ذاکران قرار داده است.

خداوند سبحانه و تعالی فرموده است: «الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض»[1] پس از آن سير کنندگان بر روی زمين را مدح فرموده و آن­ها را در ردیف توبه كاران و عبادت کنندگان قرار داده است: «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله»[2] و در سوره تحريم آمده است: «تائبات عابدات سائحات»[3] در قرآن کريم توجّه خاصّی به سير کنندگان بر روي زمين شده است؛ به دليل ارزش و اعتبار به آنچه بر روی زمين در کيفر متجاوزان جاری می گردد و يا راهنمايی بر تغييرات و تحوّلات در امور زندگی.

خداوند سبحانه و تعالی چهار بار در قرآن کريم مي فرمايد: «افلم یسیروا فی الارض»[4] و سه بار می فرمايد: «قل سیروا فی الارض»[5] و يك بار فرموده: «اولم یسیروا فی الارض»[6]. اين تشويق و ترغیبی برای مسلمانان بر سفر و جولان و تحرّک بر روی زمين است تا ايمان شان به خداوند سبحانه و تعالی زياد گردد. آيا اين بدان معنی نيست که اساس قاعده صوفيه نقشبنديه همان اخلاق و روش اسلامی قرآنی است؟

معنی دوم: تفحّص و جستجو از احوال مرشد صالح است. ترديدی نيست که بزرگان مشايخ به سفر مريدان و پرس و جو از مرشد کامل توصيه نموده اند. آنها گفته اند در چنين حالتي بر سالک لازم است که تمام آنچه را مرشد امر می کند، اطاعت نمايد. يقيناً سفر امام غزالی(رح) از بغداد به شام و حجاز برای جستجوی مرشد، مثالي از اين گونه سفرها است.

معنی سوم: معنی معنوی آن است که نقشبندیه به این معنی، نظر دارند. آنان مي گويند: معنی معنوی اين کلمه عبارت از تصرّف و مهارت سالک برای انتقال از صفات خسيسيّه بشری به صفات فاضله مَلَکی است و آن سفر از عالم خلق به سوی حق سبحانه و تعالی است؛ يعنی دوری گزيدن از چيزهای فريبنده دنيا و تقرّب به پادشاه هر دو سرای، يعنی خالق دنيا و آخرت و آن سفر از حال و مقامی است به سوی حال و مقامی نيکوتر و والاتر.

 

4)


معنی آن اين است که جسمش با خلق و قلبش با پروردگارش است؛ «من در میان جمع و دلم جای دیگرست». خلوت دو نوع است:

نوع اوّل: خلوت ماديّه و آن عبارت از گوشه نشيني سالک برای تعبّد و تفکّر و انديشه است. اين خلوت برای جمع کردن حواس و توجّه و فرو رفتن در حال قلب برای سالک مفيد است؛ البتّه اين روشن است که هر قدر سالک بر کنترل صفات خارجي و اداره تمايلات مادّی از عمل خود توانايی پيدا کند، فعاليّت صفات باطنی او به همان تناسب کشف مي گردد و به اين وسيله به بهترين شکل به عالم ملکوت تقرّّب حاصل مي کند.

نوع دوم: خلوت قلب است به گونه اي که از ذکر پروردگارش غافل نگردد و حتّی وقتی که با مردم و به کسب و كار مشغول است، قلب او در حال ذکر بماند و از پروردگار خود غفلت نورزد؛ خداوند سبحانه و تعالی فرموده است: «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله»[7] مقصود در اين آیه، معنی دوم است.

در کتاب تنوير القلوب آمده است: این مطلب بدان معنی است که قلب سالک در همه احوال و با وجود بودن آن در بين مردم با حق حاضر باشد و از خلق غايب. بسياري از علماي بزرگ تصوّف نيکو می شمارند که سالک پس از آنکه در سلوک خود قدم می گذارد و استقرار حاصل می نمايد، با مردم باقی بماند و به کار و عمل در کسب حلال مشغول باشد.

شيخ ابوسعيد خراز(رح) ـ متوفی 279 هـ . ق ـ گفته است: کسی که از او انواع کرامات سر زند، کامل نيست؛ بلکه کامل کسی است که در بين مردم و خلق می نشيند؛ همراه ايشان خريد و فروش می نمايد؛ ازدواج مي کند و با مردم ارتباط دارد و هرگز يک لحظه از خداوند(ج) غفلت نمي ورزد.

می گويند: صوفی کائن و بائن است؛ يعنی در ظاهر و جسم، با خلق است و در باطن و قلب از آن ها جدا است.

 

5)


منظور از یادکرد، همان ذکر است؛
یعنی همیشه خداوند سبحانه و تعالی را به گونه ای که مرشد به او تعلیم داده و بدون غفلت ذکر کند، چه به اسم ذات و چه به نفی و اثبات باشد. در طریقه نقشبندیه بر ذکر قلبی تأکید فراوان شده است. فايده ذکر قلبی اين است که ذاکر به آواز و حروف و گفتار زبان احتياج ندارد و می تواند حتّی در حین کار و عمل ذکر نمايد؛ امّا ذکر لسانی در حال کار و مشغوليّت، خصوصاً در حال مکالمه و حرف زدن با مردم امکان پذير نيست. ذکر قلبی مداومت را ايجاب می کند تا حضور دائم با مذکور، که همان ذات مقدس الله سبحانه و تعالی است، برای سالک ذاکر که هدف او همين حضور است، به ثبوت بپيوندد و در اين هنگام، سالک به چشم بصيرت خود درک مي کند که او در پيشگاه پروردگارش حاضر است و برکات را می بيند.

6)


معنی آن، این است که ذاکر پس از چند مرتبه ذکر کردن ـ مثلاً پس از سه یا پنج مرتبه­­­­ ـ به مناجات و التجا به خداوند سبحانه و تعالی باز گردد
و با زبان خود يا با قلبش بگوید: «اِلَهِیْ اَنْتَ مَقْصُودِیْ وَ رِضَاکَ مَطْلُوبِی». اين مناجات برای طرد همه خيالات ماسوي الله از قلب است تا وجود همه خلق از نظرش محو و فنا گردد.

 

7)


معنی آن، اين است که مريد قلب خود را از داخل شدن خواطر و افکار ـ اگر چه برای يک لحظه باشد ـ حفظ کند؛ يعنی اگر چيزی، خواه حق باشد يا باطل، بر قلب او خطور نمود، بر او لازم است که ذکر خود را متوقّف سازد تا افکار و خواطرش دور گردد، سپس از نو به ذکر بپردازد.

در کتاب مناهج السّير نوشته سيّد ابوالحسن زيد مجدّدی فاروقی(رح) ـ طبع دهلی1957 ـ آمده است: معنی اين توقّف اين است که سالک بايد ثمره برکاتی را که با مداومت حاصل نموده، با درجه حضور و مشاهده ای که با استقامت بر ذکر به آن دست يافته است، حفاظت نمايد و ورود خطرات را به قلبش اجازه ندهد. در کتاب رشحات عين الحيات ـ طبع 1913 در کانبي ـ تأليف فخرالدّين علی کاشفی از سعد الدّين کاشغری(رح) نقل شده است که سالک را لازم است تا روزانه يک يا دو يا سه ساعت ـ بر حسب توان خود ـ به حبس ذهن و فکر قلبی اش تمرين نمايد به گونه اي که در قلب او چيزی خطور نکند و جز ذات پاک الله جلّ جلاله در قلبش چيزی باقی نماند.

بعضی از متصوّفان چنين معتقدند که توقّف، خاصّ ذکر نفی و اثبات (لا اله الا الله) است و آن، اين است که معنی ذکر را در قلب خود راسخ و استوار سازد و آن را حبس کند تا معنی دوام يابد و حفظ گردد و آن يعنی: يقيناً هيچ معبودی نيست جز ذات احديّت و يکتای الله جلّ جلاله و اگر نتوانست اين نگاه داشت را حاصل کند، برای او حضور قلبی حاصل نمی گردد. همانطور كه ظاهر است اين تلاش به منظور دوام حضور می باشد؛ زيرا حضور قلب و حفظ باطن از همه خطرات و خيالات، از مهم ترين مقاصد صوفيّه است که متصوّفان آن­را رعايت می كنند و آن درجه ای از درجات تصوّف است که مشايخ درباره آن، گفته ها و نصايح زيادی دارند.

لازم است بدانيم که هدف اين نيست که هيچ خاطر و فکري در دل خطور نکند؛ بلکه مفهوم آن، اين است که در قلب استقرار نيابد و مانند برگی باشد که به سرعت در آب جاری گذر می کند و متوقّف نمي گردد.

 

8)


توجّهی خالص برای مشاهده انوار ذات است و همچنان عين اليقين و شهود ناميده می شود.
بعضي از مشايخ گفته اند: مشاهده کنايه از حضور قلب با خداوند جلّ جلاله بر دوام است؛ در هر حال بدون زحمت و سعی و کوشش، اين حضور ميسّر نمی گردد، مگر پس از گذراندن مقامات جذبه و قطع منازل سلوک. واقعيّت اين است که مشاهده پس از فنای کامل و بقای وسيع و گسترده حاصل مي گردد. پس مشاهده (يادداشت) ثمره عمل سالک و عبارت است از حال مريد پس از رسيدن به هدفش و گاهی ثمره ذکر، مراقبه يا مساعدت مرشد است. سالک پس از قطع همه موانع به مشاهده می رسد.

حضرت خواجه عبيدالله احرار(رح) گفته است: اين کلمه، مشاهده حق را به محبّت ذاتی معنی می دهد و آن حضوری است که غيابی در آن نيست؛ محبّت سالک را به صورت دايمی می پوشاند. همچنين گفته شده که یادکرد دوام بر ذکر است و رجوع(بازگشت) بدين معنی است که سالک پس از هر توقّفی از ذکر به قلب خود رجوع ­کند و بگويد: ای خدای من! تو مقصود من هستی و رضای تو مطلوب من است و توقّف،‌ حراست قلب و حفاظت همين حالت است بدون آنکه چيزی را بيان کند؛ لذا مشاهده، دوام حفاظت اين حالت و نگاه داشتن حضور است.

امّا کلمات سه گانه که خواجه بهاءالدّين نقشبند(رح) بر اين قواعد هشتگانه اضافه کرده است، عبارتند از: وقوف زمانی، وقوف عددی و وقوف قلبی.

 

9)


وقوف زمانی، محاسبه قلبی است و معنايش اين است که بر سالک لازم است كه پس از گذشت دو يا سه ساعت، ذکر را قطع نماید
و به احوال نفس خود توجّه كند که در اين زمان چگونه بوده و بر او چه گذشته است؛ اگر در حالت حضور با ذات اقدس احديّت الله سبحانه و تعالی بوده است، شکر خداوند جلّ جلاله را به دلیل حصول اين توفيق به جای آورد و اگر در حالت غفلت به سر برده است، از خداوند جلّ جلاله طلب بخشش کند و به او رجوع نمايد.

10)


وقوف عددی حفظ عدد فرد در ذکر نفی و اثبات (لا اله الا الله) به سه يا پنج مرتبه است.
بعضی از سالکان توانايی بيست و يک بار ذکر را در يك نفس دارند. اين مراقبت عددی، وقوف عددی ناميده می شود که سالک به ضبط و نگاه داشت نَفَس خود بر ذکر به عدد فرد آگاه و بيدار است. اين ذکر به قلب و به باطن است و همچنين شمارش آن به قلب و ضمير است نه به زبان. اين وقوف، ثمره معنوی بزرگی دارد که يقيناً آن را مشايخ و مريدها تجربه کرده اند و آن از بديهيّات طريقه است.

مولانا عبدالرّحمن جامی(رح) در رساله نوريه خود ـ كه خطّی است و در کتابخانه مصر نگه داری می شود­­­­ ـ گفته است: حکمت وقوف عددی، درک و شناخت سالک است که چه وقت و در کدام عدد از ذکر، ثمره آن برايش حاصل مي گردد. اگر به بيست و يک مرتبه رسيد و ثمره معنوی آن را احساس نکرد، علامت واضح بر نقصان شروط آن است و همچنين او مراقب عدد باشد تا درک کند که در کدام عدد برايش برکت حاصل می شود و اگر تا عدد بيست و يکم برکتی برای او حاصل نگرديد، بايد نقص کار خود را جستجو و پيدا کند.

حضرت خواجه محمّد بهاءالدّين نقشبند(رح) گفته است: هدف اين وقوف عددی نگاه داشتن فکر سالک و عقل اوست تا عقل و فکرش زياده­روی نکند و اين­جا و آن­جا نرود. خواجه علاءالدّين عطّار(رح) گفته است: ثمره کثرت ذکر مهم نيست؛ بلکه مهم بيداری و مراقبت بر ذکر است که در وقوف زمانی و عددی متحقّق مي گردد و به دست می آيد.

 

11)


حضرت شيخ عبدالله دهلوی(رح) گفته است: وقوف قلبی عبارت از هوشياری سالک به حال قلب خود با مراقبت آن است و تلاش براي آگاهی به اينکه قلبش ذاکر است يا نه؟ بر او لازم است که با قلب خود به ذات احديّت سبحانه و تعالی توجّه كند بدون آن­که قلب يا اسم را تصوّر نمايد. پس وقوف قلبی، نگهبانی قلب است تا دايماً خداوند جلّ جلاله را ذكر كند و از او غافل نگردد و قصد او از ذکر، مذکور يعنی ذات يکتای الله باشد نه مجرّد کلمه.

خواجه محمّد بهاءالدّين نقشبند(رح) عقيده دارد که وقوف قلبی از وقوف زمانی و عددی مهم تر است؛ زيرا با وجود اهميّت وقوف عددی و زمانی برای حصول برکات، باز هم فقدان اين دو وقوف در سلوک صوفی مؤثّر نيست؛ ليکن وقوف قلبی ضروری است؛ لذا اگر سالک ذاکر، اين وقوف را از دست دهد و ذکرش مجـرّد حرکت زبان با قلب گردد بدون آن که هوشياری و آگاهی و بينش داشته باشد، ترديدی نيست که او چيزی به دست نياورده است.

  1. آن­هايي که در حال ايستاده و نشسته و افتاده بر پهلو خداوند را ياد می ­کنند و در آفرينش آسما ن­ها و زمين تفکّر   می ­نمايند. آل عمران/ 0191
  2. ايشان توبه کنندگان، عبادت کنندگان، حمد گويندگان، سفر کنندگان در راه خدا، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، امر کنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر و نگاه دارندگان احکام خداوندند. توبه/ 0112
  3. زنان توبه کننده، عبادت کننده و سیر کننده. تحریم/05
  4. پس آيا  در روی زمين سير و سفر نکرده اند. حج / 46 0
  5. بگو سير و سياحت کنيد در روی زمين. روم / 42 0
  6. آيا در روی زمين سير و سياحت نکرده اند؟ روم /9 .
  7. مردانی که ايشان را تجارت و خريد و فروش از ذکر خداوند باز ندارد. نور/ 37 .
 


نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازنده خود را با ما به اشتراک بگذارید

التماس دعا...

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)