علامت صدق نيّت و خلوص باطن در صحبت این است که هر چه کارهاي پست و زبون پيش آيد به انجام آن قيام نمايد و از اقدام به آن ننگ و عار نداشته باشد و به دليل حفظ نام و آبرو حتّي لحظهاي به ترك آن فكر نکند.
حفظ مرتبهي هر يک از اصحاب
بايد با هر يک از اصحاب بر حسب مرتبه و درجهي ايشان رفتار كند، بزرگان و پيران را همانند پدر دانسته و با ايشان با حرمت و خدمت معاشرت کند؛ به تحقيق كه صحبت با پيران مثل خدمت است و آن را صحبت به مجاز گويند.
از ابومنصور مغربي(رح) پرسيدند که با شيخ خود ابوعثمان مغربي ـ قدّس سرّه ـ چه مدّت صحبت داشتي؟ گفت: من با وي هرگز صحبت نداشتهام فقط خدمت وي را کردهام. بايد اصحاب را برادران خويش دانسته و با ايشان با ملايمت و مهرباني رفتار نموده و به مقتضاي وقت و حال، با آنان زندگي کند. بايد جوانان و کوچکترها را به منزلهي فرزندان خود بداند و با ايشان از راه شفقّت و تأديب و ارشاد و دلالت به آنچه صلاح ايشان در آن است و زجر و سياست بر آنچه موجب فساد حال ايشان ميگردد، همنشيني كند و از صحبت و همنشيني با سادهرويان صاحب جمال، پرهيز نمايد؛ چون در آن آفات بسيار نهفته است و اگر بنا بر ضرورتي با ايشان همنشيني نمود، بايد چشم و دل خود را حفظ كند و با ايشان از روي ادب و متانت معاشرت کند و هرگز با گشادهرويي و ملايمت با ايشان همنشيني نکند.
بزرگان گفتهاند: رغبت خردسالان به صحبت بزرگان، نشانهي عقل و زيرکي و توفيق سعادت ايشان و ميل بزرگان به صحبت خردسالان، علامت جهل و حماقت و گمراهي ايشان است.
تعظيم و نيکي بر اهل تواضع
اگر يکي از اصحاب نسبت به وي تواضع و احساني به جاي آورد بايد در مقابل آن به او نيكي کند. حضرت ولايت پناهي عبيداللّهي ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ فرموده است: طريقهي خواجگان ـ قدّس الله تعالي ارواحهم ـ اين است که اگر کسي نسبت به ايشان ادب و تواضع به جاي آورد آن را به بهترين شيوه پاسخ ميدهند. اگر بزرگي به ملازمت خواجهي بزرگ، خواجه بهاءالدّين ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ ميآمد، ايشان نيز به خانهي وي ميرفتند. مضمون آيهي کريمهي «وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا» «هرگاه شما را درودي دادند به گونه اي زيباتر و بهتر از آن پاسخ گوييد» (نساء/ 86) خبر دهنده از اين معني است.
اگر يکي از اصحاب چيز ناخوشايندي را از او دور کند، بايد در مقابل آن، براي او دعاي خير کند. در کتاب ابنالسّني به روايت سعيد بن مسيّب(رح) آمده است که ابوايّوب انصاري(رضي الله عنه) چيزي از محاسن شريف پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) برداشت. آن حضرت فرمود: «مَسَحَ اللهُ يَا اَبَا اَيُّوْبَ مَا تَکْرَهُ».
در روايتي ديگر از سعيد(رح) آمده است که ابوايّوب(رضي الله عنه) چيزي از آن حضرت برداشت و محاسن در اين روايت ذكر نشده است، پس آن حضرت فرمود: «لَايَکُنْ بِکَ السُّوْءُ يَا اَبَا اَيُّوبَ لَايَکُنْ بِکَ السُّوْءُ» «اي ابو ايوب! با تو بدي نماند. بدي با تو نباشد». همچنين در کتاب مذكور از عبدالله بن بکر باهلي(رضي الله عنه) روايت شده است که فاروق(رضي الله عنه) از محاسن شخصي يا از سر او چيزي برداشت، آن شخص گفت: خداوند بدي ها را از تو دور گرداند. فاروق(رضي الله عنه) گفت: بدي از ما آن روزي دور شد که مسلمان شديم.
هرگاه کسي از تو چيزي بردارد بايد بگويي: «اَخَذْتَ بذَاکَ خَيْراً». زمخشري در کتاب ربيع الابرار آورده است: شخصي دست خود را به جانب سر فاروق(رضي الله عنه) دراز کرد و چيزي از عمّامهي وي برداشت و او ندانست که چه بود و آن شخص را دعاي خير کرد. دوباره آن شخص دست خود را دراز کرد که چيزي بردارد، فاروق(رضي الله عنه) به وي گفت: اگر از کسي چيزي برداري، بايد ابتدا آن را به او نشان دهي سپس دور افکني.
رعايت بعضي آداب هنگام عطسه زدن در مجلس
سنّت آن است که شخص هنگام عطسه زدن، دست يا آستين جامهي خود يا چيزي ديگر را بر دهان نهد تا اگر چيزي از دهان يا بيني بيرون آيد، به اين وسيله پوشيده ماند و موجب ناخوشايندي حاضران و کدورت ناظران نشود و همچنين بايد هنگام عطسه زدن صداي خود را پايين آورد.
در کتاب ابنالسّني از امّ سلمه ـ رضي الله عنها ـ روايت شده است که گفت: از پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) شنيدم که فرمود: عطسهي شديد از شيطان است. همچنين در کتاب مذكور از عبيدالله بن زبير(رضي الله عنه) روايت شده است که پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) فرمود: خداوند متعال بلند کردن صدا هنگام عطسه زدن را مکروه ميدارد.
در سنن ابوداود و صحيح ترمذي از ابوهريره(رضي الله عنه) روايت شده است که هرگاه پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) عطسه ميزد، دست مبارک يا جامهي خود را بر دهان مينهاد و با آن صداي خود را پايين ميآورد.
حمد گفتن عطسه زننده
از جملهي مستحبّات اين است که شخص هنگام عطسه زدن بگويد: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» و اگر «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِيْنَ» بگويد احسن است و اگر «اَلْحَمْدُ ِللهِ عَلَي کُلِّ حَالٍ» بگويد افضل است.
در صحيح ابوداود با سند عالي ثابت شده است که پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) فرمود: وقتي يکي از شما عطسه زند بايد بگويد: «اَلْحَمْدُ ِللهِ عَلَي کُلِّ حَالٍ». در صحيح ترمذي از ابنعمر ـ رضي الله عنهما ـ روايت شده است که مردي نزد وي عطسه زد و گفت: «اَلْحَمْدُ ِللهِ وَ السَّلَامُ عَلَي رَسُوْلِ اللهِ»، ابنعمر گفت: من نيز چنين ميگويم، امّا اين چيزي نيست که پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) ما را تعليم داده باشد؛ آن حضرت ما را چنين تعليم داده است که پس از عطسه زدن «اَلْحَمْدُ ِللهِ عَلَي کُلِّ حَالٍ» بگوييم.
امام طيبي(رح) گفته است: مستحب آن است که عطسه زننده حمد را با صداي بلند بگويد. علما گفتهاند: به اندازهاي بلند بگويد که همنشين وي بشنود. امام نوّاوي(رح) در اذکار آورده است: امام مالك دربارهي اينكه اگر کسي در نماز عطسه زند بايد حمد بگويد يا نه، سه قول دارد: 1) حمد بگويد به گونهاي که غير او کسي آن را نشنود و اين قول، مختار ما و ابن عربي است. 2) حمد را به دل بگويد نه به زبان. 3) نه به دل بگويد و نه به زبان.
تشميت عاطس (يعني دعاي خير کردن براي عطسه زننده بعد از حمد گفتن وي)
وقتي کسي حمد عطسه زننده را بشنود بايد بگويد: «يَرْحَمُکَ اللهُ يا يَرْحَمُکُمُ اللهُ يا رَحِمَکَ اللهُ يا رَحِمَکُمُ اللهُ» و مستحب است که عطسه زننده به دعا کننده بگويد: «يَهْدِيْکُمُ اللهُ وَ يُصْلِحُ بَالَکُمْ» « خداوند شما را هدايت كند و امور شما را اصلاح نمايد» يا بگويد: «يَغْفِرُ اللهَ لَنَا وَ لَکُمْ».
در موطأ امام مالک(رح) آمده است که ابن عمر ـ رضي الله عنهما ـ گفت: هرگاه کسي عطسه زند و به او «يَرْحَمُکَ اللهُ» گويند، در مقابل آن بگويد: «يَرْحَمُنَا اللهُ وَ اِيَّاکُمْ وَ يَغْفِرُ اللهُ لَنَا وَ اِيَّاکُمْ» « خداوند ما و شما را مشمول رحمت خويش قرار دهد و ما و شما را بيامرزد». پوشيده نماند که همهي اينها سنّت است نه واجب، همانطور که مذهب بزرگان و ائمّهي سلف است.
امام نوّاوي(رح) فرموده است: اصحاب برآنند که دعاي خير كردن براي عطسه زننده پس از حمد گفتن وي، سنّت کفايي است و اگر يکي از حاضران بگويد از ديگران ساقط ميشود؛ ليکن افضل آن است که همهي حاضران بگويند، بنا بر ظاهر قول پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) که در حديث فرموده است: «حَقًّا عَلَي کُلِّ مُسْلِمٍ اَنْ يَقُوْلَ لَهُ يَرْحَمُکَ اللهُ».
میان اصحاب امام مالک(رح) دربارهی وجوب آن اختلاف است؛ قاضي عبدالوهّاب از مجتهدان مذهب وي بر سنّت کفايي بودن آن معتقد است، چنانچه مذهب جمهور علما است؛ ليکن ابنعربي و بعضي ديگر از مجتهدان مذهب امام مالک به وجوب آن معتقد هستند و ميگويند كه دعا كردن براي عطسه زننده بر هر فردي از افراد حاضر واجب است، به شرطي که عطسه زننده حمد گفته باشد و او شنيده باشد.
دعا نكردن براي عطسه زننده هنگامي كه او حمد نگويد
در صحيح مسلم ثابت شده که پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) فرموده است: اگر عطسه زننده حمد خدا بگويد، به وي «يَرْحَمُکَ اللهُ» بگوييد و اگر حمد نگويد «يَرْحَمُکَ اللهُ» نگوييد. در صحيحين به روايت انس(رضي الله عنه) آمده است: شخصي در حضور پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) عطسه زد و آن حضرت به او «يَرْحَمُکَ اللهُ» گفت. ديگري عطسه زد و به وي هيچ نگفت. آن شخص گفت: يا رسولالله! براي او دعا کردي و براي من هيچ نگفتي. آن حضرت فرمود: او حمد خدا گفت و تو نگفتي.
مکحول(رح) ـ که از علماي تابعين است ـ چنين ميگويد: در مسجد كنار ابنعمر ـ رضي الله عنهما ـ نشسته بودم، شخصي از گوشهي مسجد عطسه زد، ابنعمر گفت: «يَرْحَمُکَ اللهُ» و او گفت: «حَمِدْتُ اللهَ».
علما بر اين اتّفاق نظر دارند که اگر کسي عطسه زند و حمد خدا بگويد به گونهاي که بعضي بشنوند و بعضي ديگر نشنوند، هر کس بشنود بايد تشميت کند، امّا كساني که حمد عطسه زننده را نشنوند، ولي تشميت ديگران را بشنوند در آن اختلاف است که ايشان نيز تشميت کنند يا خير؟ مختار اين است که نيازي به تشميت نيست، ليکن ابنعربي ميگويد: بعضي از علما برآنند که اگر وي حمد عطسه زننده را نشنيده باشد امّا از تشميت ديگران بداند که او حمد گفته است بهتر آن است که وي نيز تشميت کند.
آگاه كردن عطسه زننده بر حمد گفتن
امام نوّاوي(رح) آورده است: مستحب است كه اگر عطسه زننده حمد خداي نگويد، يکي از حاضران مجلس او را آگاه کند. امام خطاوي(رح) در کتاب معالمالسّنن از امام بزرگ، ابراهيم نخعي(رح) نقل کرده است که وي فرمود: امثال اين تنبيهات( آگاه کردن ها) از قبيل نصيحت و امر به معروف است. ابنعربي(رح) بر آن است که اين آگاهي جايز نيست؛ ليکن امام نوّاوي(رح) معتقد است که منع ابنعربي در اين مورد خطا است، بلکه آگاه کردن از جملهي مستحبّات است.
بعضي از علما برآنند که اگر عطسه زننده در مجلس، حمد را ترک کند بايد حاضران حمد گويند و به اين صورت او را آگاه کنند، ولي بعضي ديگر بر آنند که نبايد حمد گفت؛ زيرا اگر آگاه كردن وي به اين صورت جايز ميبود، پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) به آن اقدام ميکرد.
پوشيده نماند که اگر عطسه زننده به جاي حمد، لفظ ديگری بگويد مستحقّ تشميت نميگردد. در سنن ابوداود و صحيح ترمذي از سالم بن عبدالله صحابي(رضي الله عنه) روايت شده است که شخصي در مجلس پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) عطسه زد و گفت: «السّلام عليکم»، آن حضرت فرمود: «عَلَيْکَ وَ عَلَي اُمِّکَ» و پس از آن فرمود: هرگاه يکي از شما عطسه زند بايد حمد خدا گويد و کسي که حمد او را ميشنود «يَرْحَمُکَ اللهُ» گويد و عطسه زننده نيز به دعا کننده «يَغْفِرُ اللهُ لَنَا وَ لَکُمْ» گويد.
در اين قول که آن حضرت در جواب سلام آن عطسه زننده فرمود: «عَلَيْکَ وَ عَلَي اُمِّکَ» دو نكته نهفته است: 1) گوشزدي است بر عطسه زننده به اينكه سلام او در اين محل بي موقع است چنانکه کسي بر مادر او سلام گويد. 2- آگاه کردن اوست به اينکه اين ادب بيسوادان و کساني است که تربيت مردان نيافتهاند و در کنار مادران، ادب زمانه را کسب کردهاند.
ترک تشميت مزکوم
بين علما در اينکه وقتي عطسه و حمد تکرار شود چه بايد کرد اختلاف است. ابنعربي(رح) ميگويد: بعضي از علما برآنند که همنشين عطسه زننده در بار دوم به او بگويد تو سرما خوردهاي. اين قول بنا بر آن حديثي است که در صحيح مسلم به روايت سلمة بن اکوع(رضي الله عنه) آمده است که گفت: در مجلس پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) شخصي عطسه زد، آن حضرت فرمود: «يَرْحَمُکَ اللهُ» بار دوم نيز عطسه زد و آن حضرت فرمود: اين مرد سرما خورده است. بعضي از علما بر آنند که اين کلام را بايد در بار سوم بگويد و اين قول بنا بر آن حديثي است که در سنن ابوداود و ترمذي آمده است که آن صحابي در بار دوم و سوم عطسه زد و آن حضرت پس از تشميت فرمود: اين مرد سرما خورده است.
بعضي از علما بر آنند که بايد اين كلام را در مرتبهي چهارم بگويد و اين قول بنا بر آن حديثي است که در کتاب ابنالسّني به روايت ابوهريره(رضي الله عنه) آمده است که گفت: از پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) شنيدم که فرمود: وقتي يکي از شما عطسه زند بايد همنشين وي تشميت کند، ولي اگر عطسهي وي از سه مرتبه بيشتر شود، او سرما خورده است و به تشميت وي نيازي نيست. ابنالسّني ميگويد: از رجال اسناد اين حديث، فقط یک شخص پيش من شناخته شده نيست و بقيّهي اسناد آن صحيح است.
ابنعربي(رح) ميگويد: بهتر اين است که در مرتبهي سوم آن كلام را بگويد و مقصود از اين گفتن آن است که به او بفهماند که پس از اين، نيازي به تشميت وي نيست؛ چون اين مرض سرما خوردگي است. اگر کسي سؤال کند كه تشميت، دعايي براي عطسه زننده است و اگر عطسه زننده مريض باشد پس به دعا محتاجتر است؟ در جواب ميگوييم: آري دعا کردن براي وي مستحب است، ليکن نه دعاي عطسه، بلکه شايسته است که براي وي دعاي سلامت و عافيت و امثال آن کنند و اين نوع دعا در تشميت عطسه زننده دخلي ندارد.
خدمت به همهي اصحاب با شوق و رغبت
هرگاه خدمتي در صحبت پيش آيد به انجام آن مبادرت ورزد و بر ديگران در آن خدمت سبقت جويد و بعضي از اصحاب را به خدمت ممتاز و مخصوص نگرداند؛ بلکه به حکم تعليم الهي که به داود نبي(علیه السلام) فرمود: «يَا دَاوُدُ اِذَا رَاَيْتَ لِي طَالِبًا فَکُنْ لَهُ خَادِمًا» « اي داوود! اگر كسي را ديدي كه طالب ما است تو خادم او باش» بايد به هر کسي كه اثري از آثار حق(سبحانه و تعالی) در او مشاهده نمود، با صدق و اخلاص خدمت كند و مال و جان خود را در راه خدمت به او ببخشد و ديگري را با خود در آن کار شريک نسازد. يکي از بزرگان فرمود: دور باش از تبعيض در خدمت؛ زيرا ظاهراً کساني که بتوان آنان را به خدمت مخصوص گرداند باقي نماندهاند، پس به همه خدمت کن تا مقصود حاصل شود.
بعضي از بزرگان گفتهاند: هر کس در خدمت به ياران و برادران خود كوتاهي ورزد، چنان خوار ميشود که هرگز نميتواند از آن نجات يابد. حضرت ولايتپناهي عبيداللّهي ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ فرمودهاند: هر کسي را بهر كاري آفريدهاند و من نيز براي خدمت خلق شدهام؛ زيرا خدمت مورد علاقهی من است و به هر کس که اميدوار باشم خدمت ميکنم و اين بيت را ميخواندند:
همّت، تو را به کنگرهي کبريا کشد
آن سقف گاه را به از اين نردبان مخواه
فرمودند که من چنين ميخوانم: خدمت تو را به کنگرهي کبريا کشد.
طمع نداشتن به خدمت اصحاب
طالب صادق تا ميتواند هيچ يک از برادران و غير ايشان را به خدمت خود امر نكند؛ بلکه خود به ديگران خدمت کند. از انس بن مالک(رضي الله عنه) به صحّت رسيده است که گفت: ده سال در ملازمت و خدمت پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) بودم، هرگز در هيچ سفر و حضري با وي براي خدمت به او هم صحبت نشدم مگر اينکه خدمت او به من، زيادتر از خدمت من به او بود.
از صدّيقه ـ رضي الله عنها ـ پرسيدند: رفتار پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) در خانه چگونه بود؟ فرمود: آن حضرت خوشحال و گشادهرو بود و در خانه همچون عموم مردم رفتار ميکرد و کارهاي خانه را انجام ميداد. خانه جارو ميکرد، به دست مبارک خود، وصله بر جامه ميدوخت، کفشها را وصله دوزي ميکرد، دلو آب را پيوند ميزد، به شتران و گوسفندان آب و علف ميداد، گوسفندان را ميدوشيد، با خادم طعام ميخورد و او را در کارها ياري ميکرد، وقتي خادم خسته ميشد، خود از بازار خريد ميكرد و به خانه ميآورد، به اهل خانه خدمت ميکرد و مشکلات ضعيفان و بيوه زنان را حلّ ميکرد، به کسي اعتراض نميکرد و از کسي روي نميگرداند و با غني و فقير مصافحه ميکرد.
انس بن مالک(رضي الله عنه) ميگويد: در مدّت ده سالي که به پيغمبر(صلی الله علیه و سلم) خدمت کردم در سفر و حضر اگر كاري انجام ميدادم، هرگز نميگفت كه چرا آن را انجام دادي و اگر در انجام كاري کوتاهي ميكردم هرگز به سبب آن مرا ملامت نميكرد.
انجام كارهاي ناخوشایند
علامت صدق نيّت و خلوص باطن در صحبت این است که هر چه کارهاي پست و زبون پيش آيد به انجام آن قيام نمايد و از اقدام به آن ننگ و عار نداشته باشد و به دليل حفظ نام و آبرو حتّي لحظهاي به ترك آن فكر نکند. حضرت خواجهي بزرگ، خواجه بهاءالحقّ و الدّين ـ قدّس الله سرّه ـ فرمودهاند: در اوايل ارادت، مستراحهاي مدارس بخارا را تميز کرده و با زنبر] ظرفي که با آن خاک يا بار سنگين حمل مي کنند [ حمل میکردم، وقتي اين کار خود را به درويشي گفتم، به من گفت: کار آساني کردهاي که با زنبر کشيدهاي، من تميز کرده و با طشت بر سر حمل میکردم.
ابو عمرو بن نجيد(رح) ـ که از بزرگان مشايخ است ـ حکايت ميکرد که وقتي در مکّه بودم مشايخ حرم كه در صدر همهي آنها ابوعمرو زجّاجي بود دور هم حلقه ميزدند. اگر كاري پيش ميآمد وي امر ميکرد و انجام آن را به او واگذار ميكردند. وي پيوسته ميگفت که من سي سال خلاي(مستراح) جنيد ـ قدّس الله سرّه ـ را با دست خود پاک کردم و به آن افتخار ميکرد. از وي نقل کردهاند که ميگفت: در ابتداي ارادت که به خدمت شيخ جنيد در آمده بودم و مدّت طولاني نزد وي بودم، وي را از شغلي که داشت فارغ نمييافتم به گونهاي كه در طول مدّتي كه نزد وي بودم به من نگاه نميکرد و با من سخني نميگفت تا اينكه يك روز که منزل از اصحاب خالي بود برخاستم و لباسم را بيرون آوردم و مستراح را از نجاست پاک ساخته و طهارت خانه را تمیز کردم و شيخ به مراقبه مشغول بود. وقتي از آن كار فارغ شدم، سر برآورد و اثر غبار را بر سر و صورت من ديد و برايم دعاي خير کرد و سه بار فرمود: اَحْسَنت اَحسَنْت. بر تو باد مثل اين خدمتها.