سفر به سرزمین وحی در موسم حج قسمت چهارم

سفر به سرزمین وحی در موسم حج قسمت چهارم
خلاصه

اوج مراسم حج وقوف در عرفات است. تصويری مجسم و كاملی از قيامت که در عرفه با مشاهده انبوهی از جمعيت كفن بر تن احرام بسته و حجاج به ياد قيامت و صحرای محشر می افتند.

7 5 00

جبل الرحمه

اوج مراسم حج وقوف در عرفات است. تصويری مجسم و كاملی از قيامت که در عرفه با مشاهده انبوهی از جمعيت كفن بر تن احرام بسته و حجاج به ياد قيامت و صحرای محشر می افتند.

با بالا آمدن خورشيد بطرف جبل الرحمه می رويم. 20 دقيقه راه را با تلبيه گفتن می پيماييم. جمعيت زيادی در دامنه ی جبل الرحمه بالای آن گرد آمده انـد. مشغول دعا، ذكر و نيايش اند. ما نيز به انبوه جمعيت می پيونديم. در دامنه ی كوه در يك قسمت نيمه هموار جابجا می شویم و به دعا و نيايش مشغول می شويم.

گريه و اشك به مهمانی دلهای حجاج می آيد. مردمی از مليت ها و كشورهای مختلف را در اين وادی می توان ديد. اسرار معنوی حج در اين جا در اين نقطه كه همه علقه ها و تعلقات با دنيا بريده شده است قابل درك است. همراهان به ياد می آورند كه روزی پيامبر با ياران وفادارشان در دامنه ی اين كوه با خدای خويش راز و نياز كرده اند. يادآوری اين صحنه بار ديگر اشكها را در چشمان همسفران مهمان می كند. بدون صدا در دلهايشان فرو می ريزد. اين جا تصويری مجسم از قيامت است. همه يك رنگ و يك لباس دست به دعا بر داشته اند. چه بخواهی و چه نخواهی تصاوير مختلف از پيش چشمت رژه می روند. خیابان های منتهی به وادی مملو از جمعيت است. لحظه به لحظه به انبوه جمعيت افزوده می گردد. ساحه نيز مملو از جمعيت است. از هر رنگ و نژادی گرفته سیاه، سفید، عرب، عجم، افغانی، هندی و ایرانی.

عرفات سرزمين نسبتا سبزی است اما از وادی حرم بيرون است. تا حدود ساعت 11 صبح در دامنه ی جبل الرحمه می مانيم. سپس به سمت مسجد نمره جهت شنيدن خطبه ی عرفه و ادای نمازهای ظهر و عصر می رويم. حركت حجاج به جهات مختلف و به ويژه به طرف مسجد به دليل كثرت جمعيت با كندی صورت می گيرد. بعد از ساعتی راهپيمايی انبوه جمعيت در هوای بسيار گرم به مسجد نمره می رسيم. چنانكه انتظار می رود در مسجد نيز جايی براي نشستن باقی نمانده است. خود را در بين جمعيت جابجا می كنيم. حدود نيم ساعت به شروع خطبه مانده است. آفتاب سوزان صحرای عرفات سبب شده است كه حجاج زير چترهايی كه براي رفع گرما و حرارت تابش خورشيد كاری چندانی از آنها بر نمی آمد پناه ببرند. ساعت 12/10 خطبه ی عرفه را شروع می كنند. در خطبه درباره مسايل متفاوتی از جهان اسلام صحبت می كنند. بعد از خواندن خطبه نمازهای پيشين و عصر را جمعا و به اقامت شيخ ادا می كنيم. طوری كه در همه تجمعات، انجام عبادات و شعائر معمول است در ختم نماز انبوه جمعيت عزم حركت می كند. كسی را مجال توقف نيست. چون درنگ جایز نیست. چاره ای جز رفتن نيست. اين پديده در همه مراسم چه نمازهای مسجدالحرام و چه در انجام شعائری همچون سعی بين صفا و مروه، رمی جمرات و طواف نيز معمول است. سيستم حركت و توقف به گونه ای است كه وقتی زمان انجام مراسمی می رسـد جمعيت انبوه در يك وقت به طرف ادای آن هجوم می برند. پس از ختم آن اين جمعيـت يكباره به طرف اماكن مسكونی خود حركت می كنند. همين پديده باعث ازدحام و تجمـع فوق العاده و بيش از حد جمعيت در يك مكان مي شود. جدای از نماز كه چاره ای بـرای آن نيست چون وقت معين و مشخصی دارد در طواف فرض و رمی جمرات و ... نيـز اوضاع همين گونه است. انبـوه جمعيـت در سـاعات اول بطرف ادای مناسك می رود. كسانی كه از ادای مراسم جا می مانند بسيار كم هستند كه در طول ساعات ديگـر جهـت ادای آن اقدام می كنند. در شلوغی بيش از حد و انبوه جمعيت ضمن حركت بسمت خیابان های بيرونی صـدای تلبیه به شكل منظم و همزمان از بين جمعيت پيوسته و مداوم بلند می شود. بارانهای مصنوعی توسط پايه های تعبيه شده و پخش كننده های متصل به آنها در اطراف خیابان ها خروجی از مسجد بدون وقفه بر سر حجاج می بارد. در آن وضع سوزان و گرم كه كاری از چتری ها بر نمی آيد اين باران ها از گرمی می كاهد. موج جعميت همچنان مانع حركت سريعتر حجاج می شود. مسأله ی ديگری كه در ايجاد بی نظمی نقش دارد حركـت دو طرفـه حجاج است. برخی از حجاج در جهت عكس حركت می كنند كه باعث تشديد فشار بر جمعيت و مانع حركت سريعتر شان می گردد. در مسير راه صدای تلبيه همچنان بلند است. مواد فی سبيل نيـز بـراي حجـاج توسـط خيرين (بيشتر گمنام يا فاعل الخير) در مسير بـه وفـور توزيـع می گردد. آبميوه ها و بطریهای آب كه توسط آنها توزيع می شود كمك زيادی به رفع تشنگی حجاج می كنـد. اين پديده حكايتگر رابطه ی عاشقانه و گرم و تاريخ سرزمين وحی بـا حجـاج اسـت. امـا گاهی توزيع اين مواد باعث سد معبر و مانع عبور سريع و روان حجاج می گردد. زمان زيادی طول می كشد تا خود را از فشار جمعيـت رهـا مـی سـازيم. از نقـاط كـم جمعيت تر به طرف جبل الرحمه و محل سكونت خود می رويم. شركت در نماز تا حدودی سبب پراكنده شدن نسبی جمعيـت از دامنـه جبـل الرحمـه گرديده است. اما هنوز هم جمعيت زيادی در اطراف آن وجود دارد. حال و هـوای عرفـه گرمای شديد را برای حجاج اطراف جبل قابل تحمل كرده است. روی جبل از باران هـای مصنوعی خبری نيست. در برگشت همان مسيری را كه آمده ايم بـه سـوی وادی الاخضـر می پيماييم. نزديك نماز عصر به خيمه می رسيم. در عصر عرفه چهره ها رنگ عرفه گرفتـه و اشك، دعا و تضرع مهمان آنها شده است. همراهان برگشته اند. لحظه ی دعـا و نيـايش است. غروب عرفه غروب عيد حجاج و زمان دعا و مناجات است. دستها نيز بـالا اسـت. در اطراف خيمه ها گروهی به شكل جمعی و برخی نيز به صورت فردی دعا می كننـد. در كنار خيمه ی ما حجاج پاكستانی دستها را به علامت دعـا بـالا بـرده و چشـمها نيـز بـه علامت ندامت در اشك فرو رفته است. با وجود آنكه موعـد حركـت نزديـك اسـت امـا حجاج متوجه گذشت زمان نيز نيستند. بزودی عيد حجاج پايان خواهد يافت.

فرمان حركت به سوی مشعرالحرام

همه خشتهای قصر عمر روز عيد حجـاج كنـده شـده و عرفـه بـه اسـتقبال غـروب می رود. خورشيد روز نهم در آستانه ی غروب و ساعت حركـت از صـحرای عرفـات بـه سمت مزدلفه نزديك است. هنوز فرمان حركت صادر نشده است. دستها جهـت تضـرع لحظه به لحظه بالاتر می رود. تعداد دستها نيز زيادتر می شود. قبل از اينكه فرمان حركت صادر شود همه می خواهند كارنامه ی قبولی حج را بگيرند. شيطان در عرفـه پرسـتنده و معبودی ندارد و غريب و بی لشكر و تنهاست. فردا غريب تر خواهد شد. هنگاميكه همـه ايـن جمعيـت برائت خود را از وی اعلان كنند. كمتر كسی را در ايـن روز و در اينجـا و در ايـن زمـان مطيع فرمان خود می يابد. او تعهد كرده است كـه همـه را گمـراه سـازد. امـا اكنـون ايـن جمعيت عظيم را عزم آنست تا از او دوری بجويند. تا چشم كار می كنـد جمعيـت سـفيد پوش و دست به دعا موج ميزند. حجاج تقاضای حج مقبول و آمرزش گناهان در آخرين دقايق عيد را دارند. هنوز اشك، مهمان چشمهای حجاج است كـه خورشـيد هـم غـروب می كند. اينك مدتی از غروب گذشته است. لحظاتی قبل فرمان حركت به سوی مشعر الحرام صادر شده است. همـه چيـز را بايـد گذاشت. به سوی مشعرالحرام رفت. عيد حجاج به استقبال غروب رفتـه اسـت. چـه زود اين عيد به پايان می رسد. عرفه مهم تـرين روز در ايـام حـج اسـت. شـروع كـوچ از عرفات در غروب تنها با يك احرام و رها كردن خيمه و وسايل موجود خاطره ی غـروب حيات را تداعی می كند. انسان همين گونه با لباس سفيد بسوی خدا بازگشت می كند. اين جا تنها با يك احرام از عرفات بسوی سـرزمين حـرم كـوچ مـی كنـد. عرفـات خـارج از سرزمين حرم واقع است. هدف مشعرالحرام است. مشعر مرز ورود به حرم اسـت. فرمـان اين است كه شب در اين مرز متوقف شویم و علی الصباح عيد قربان بسوی منـا حركـت كنيم. در آنجا نيز نخست برائت كامل خویش را از شيطان اعلام كنيم. به شكرانه ی موفقيت در انجام فرامين حيوانی ذبح كنيم. سپس جهت همسان شدن بيشتر با همه حجاج به تراشيدن و يـااصلاح موی بپردازيم و آنگاه اجازه ی حضور در خانه خدا جهت طواف را اخـذ خـواهيم نمود.

در مرز مزدلفه و منا از خودرو پياده می شويم. مشعرالحرام بين عرفات و منا قـرار دارد و تا وادی محسر امتداد می يابد. طول آن چهار كيلومتر است. توقف در وادی محسـر جايز نيست.

در مشعر يافتن جايی براي استراحت و نماز كار ساده ای نيست. در همواری ها مكـانی براي توقف استراحت يافت نمی شود. بيش از يك مليون نفر پيش از ما به آنجا رسيده اند. بسياري از مناطق اشغال شده است. بعد از جستجويی چند در دامنه كوهی در شـيب تنـد يك سيلبر جايی براي توقف و استراحت می يابيم. بعد از ادای نماز شام و خفتن سنگ ريزه برای جمرات جمع آوری می كنيم. اكنون تاريكی نيمه شب بر كران تا كران مشعر الحرام پايه زده است. در عرفات پرنده پر نمی زند. خيمه های منا نيز بدون سکنه است. اينجا مشعر الحرام است. جايی كه در آن به فرمان خدا بعد تمام شدن عرفات بايد ذكر خدا گفته شـود. حجـاج همـراه از انجـام فرمـان پرودگـار در عرفـات و توقـف در مشعرالحرام خوشحالند. همه نگرانی همين بود كه نتوانند به مزدلفه برسند. خوشحالند كه توانسته اند فرامين خدای آسمانها و زمين را تا اينجا با موفقيت اجرا كنند. در آن خستگی مفرط اين پديده محور گفتگوی حجاج همراه می شود. جز انجام موفقيت آميـز ماموريـت دغدغه و تشويشی وجود ندارد. با استراحتی كوتاه خستگی مفرط زدوده می شود. فراموش كرده ايم كه امشب، شب سوم بيدار خوابی ما است. گويا بيشـتر از 5 سـاعت بـه صـورت ايستاده در داخل اتوبوس نبوده ايـم. موفقيـت در انجـام فـرامين و احسـاس موفقيـت در بخشی از وظايف، خستگی را از تن مان زدوده اسـت.

چنـان نيرويـی بـه حجـاج بخشيده كه اگر هم اكنون فرمان حركت به سوی جمرات صادر شود با انرژی عظیمی به سوی آن می روند. همه همراهان به اين موضوع اعتراف می كنند. اما فرمان اين است كه تا صبح در اينجـا توقف كنيم. همه مشتاق اجرای فرامين هستند. امشب در اين جا و در اين دشت همه رنگهای تعلق بي اعتبـار شـده اسـت. در ايـن دشت مكانی براي كسی اختصاص نمی يابد تا قاعده ی رنگ و نژاد معتبر نباشـد و برتـری نيز برای اماكن نيست. تـا در آن فقیر و غنی ، جنـوبی و شـمالی، غربـی و شـرقی مشخص گردد. همه در زير سقف يك آسمان هستند. حكمتهای خدا بسی بيش از ايـن است. اگر انسان بياموزد. اين نشانه از رجعت انسان به سوی پرودگار اسـت. رجعتـی كـه استثنا ندارد، همه را در بر می گيرد، بايد بروند. به كسی بيش از يك كفـن نمـی دهنـد. بـه كسی بيش از مقدار لازم زمين نمی دهند. شايد بازماندگان بخواهند برايت قبری به بزرگی شهر بسازند. اما كمكی به تو نخواهد كرد. تو نميتوانی از آن بهره ببري. فقط مورد توجه زنده گان قرار خواهی گرفت. اين نيز مزيتی نخواهد بود. زير سقف آسمان روی خاك حتی در همواری به سختی می توان جـايی بـراي توقـف يافت. شبی با لحظه، لحظه خاطره. شب در مزدلفه اين گونه سپری می شود. يكی دو روز بعد كه حجاج به خيمه های منـا می رسند و داستان سرگردانی شان را بيان می كنند متوجه می شويم زحمتی كه در آن شـب ما به آن دچار شده ايم در مقابل آنچه آنها به آن مواجه شده اند ناچيز و انـدك اسـت. امـا اين زحمتها وقتی دردناك است كـه حجـاج را از انجـام فرمـانی بـاز دارد. نتواننـد بـه مشعرالحرام، يا به جمرات و غيره برسند به انجام ساير شعائر موفق نشـوند. خسـتگی را می توان با استراحت زدود اما عدم موفقيت را نه. سرگردانی بسياري از آنهـا داسـتان رنجـی اسـت كـه كشـيده انـد.

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)