محبوبترين ميوهها نزد آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ خربزه و انگور بود. گاه خوشهی انگور را در دهان مبارك میگذاشت و دانههای آن را میخورد و آنگاه خوشه را برهنه بيرون میآورد.
تقليل طعام
تا خوب گرسنه نشده طعام نخورد و هنوز کاملاً سیر نشده است، دست از طعام بكشد و طريق اعتدال را رعايت کند و خود را از سيری و یا گرسنگی بيش از حد نگاه دارد؛ زیرا آن در شريعت مكروه و بر اساس حكمت ممنوع است. اگر چه خوردن طعام برای حفظ بدن و بقای حيات فرض است؛ ليكن میانهروی در خوردن سنّتی ارجمند و خصلتی نيکو است و نزد همهی علما و حكما امری پسنديده و روشی شايسته است و هيچ یک از علما و حکما در آن اختلافی ندارند.
از حضرت خواجه بزرگ خواجه بهاءالدّين ـ قدّس الله سرّه ـ نقل شده است كه میفرمودند: بسيار آزموديم که خوردن بهتر از نخوردن است. از شيخ ركنالدّين علاءالدّوله ـ قدّس سرّه ـ نقل شده است كه فرمودند: آنچه از فوايد خوردن در آخر زندگی بر ما ظاهر شد، اگر اوّل معلوم می شد اینقدر به کم خوردن اهتمام نمینموديم.
بعضی از عزيزان از حضرت ايشان ـ قدّس سرّه ـ نقل كردهاند كه فرمودند: کم خوردن سبب كشفهای ظاهری می گردد؛ از این رو وقتی بيننده به آن رغبت پيدا میکند از مقصود باز میماند. بزرگان خانوادهی خواجگان ـ قدّس الله تعالی ارواحهم ـ به جهت اینکه این عمل برای سالك تقيّدی نشود، تقليل طعام بيش از حد را جايز ندانستهاند. بنابراین طالبان صادق بايد در سيری و گرسنگی به حكم «خَيْرُ الْاُمُوْرِ اَوْسَطُهَا» طريق اعتدال را رعايت کنند و از افراط و تفريط بپرهیزند.
پرهیز از طعام آمیخته با شبهه
وقتي طالب صادق آگاه شود که طعام، آميخته به شبهه است باید از خوردن آن بینهایت بپرهيزد و اگر بنا بر ضرورتی مجبور به خوردن آن شود باید در تقليل آن بکوشد و به دلیل آنچه خورده است، ناراحت و پشیمان باشد.
در شرعةالاسلام آمده است كه از فرايض كلّی خوردن طعام و از بزرگترين شرايط و آداب آن، این است كه از راه حلال حاصل شده و به قدر كفاف باشد؛ زيرا كه پایهی همهی خيرات و طاعات بر آن نهاده شده و اين امر، خیلی دشوار است؛ زيرا حِلّيت و پاكی لقمه با اندك چيزی زايل ميشود.
بزرگان دين ـ قدّس الله تعالی ارواحهم ـ گفتهاند: حلال آن است كه در ظاهر، وجه حرمت و مکروهيّت آن پيدا نبوده و از دست ظالم و فاسقی نرسیده باشد و شبهه آن است كه وجه حرمتش ظاهر نباشد؛ ليكن از دست ظالم يا فاسقی رسيده باشد و حرام آن است كه وجه حرمتش ظاهر باشد.
شيخ ابوبكر دينوري ـ قدّس الله روحه ـ گفته است: معده محلّ طعام است؛ اگر در آن حلال بریزی، قوّت طاعت میيابی و اگر آن را با شبهه پر كنی راه حق بر تو پوشيده میشود و اگر با حرام پر كنی از آن معصيت بر میخیزد.
ترتيب ندادن طعامهای لذيذ برای نفس خود
بر طالب صادق واجب است كه از ميان خادمان و متعلّقان، خود را به طعام بهتر اختصاص ندهد؛ بلكه به غذاهای فقيرانهی بیتكلّف قناعت نمايد، چنانچه عادت پسندیدهی آن حضرت و صحابهی كرام بوده است. به صحّت رسيده است كه گاهی آن حضرت از خانه نان خورشت می خواست. میگفتند که نزد ما غير از سركه چيزی نيست. آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ میفرمود که آن را بیاورند. آنگاه آن را با نان میخورد و میگفت: نان سركه عجب نان خورشی است.
ثابت شده است كه گاهی آن حضـرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ تکّهای از نان جو برمیداشت و خرمايی بر آن مینهاد و میفرمود: نان خورشت اين است. گاهی خرمای كهنه برای آن حضـرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ میآوردند و ایشان كِرم را از داخل آن بيـرون می آورد سپس آن را میخورد و اغلب اوقات نان جوين و آرد جو كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ میخورد، اَلَک نمی کردند؛ بلكه باد بر آن میدميدند تا آنچه رفتنی بود می رفت و باقی را خمير ميكردند و می پختند. ثابت شده است كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ هرگز نان ميده(آرد گندم که آن را دوبار اَلَک کرده باشند) و گوشت يلمه(گوشت گوسفند يا بزغاله را از پشم و مو پاک کردن را يُلمَه می گويند) تناول نکردهاند.
در صحيح بخاري از سهل بن سعد ـ رضی الله عنه ـ چنین روايت شده است: پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ از زمانی كه مبعوث شد تا وقتي كه به حق سبحانه و تعالی پيوست، هرگز نان بدون سبوس نديد. همچنين در صحيح بخاري از سهل روايت شده است كه گفت: آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ از زمان بعثت تا هنگام رحلت، هرگز آرد پخته شده را نديد. گفتند: پس چگونه آن حضرت جو ناپخته میخورد؟ گفت: آن را آرد میكرديم و میخورديم.
از امام يافعي(رح) در كتاب مرآتالجنان آمده است كه آنچه در احاديث صحيح ثابت شده است كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ حلوا و عسل دوست داشت و گوشت مرغ میخورد و از غذاهای پاکی که مرغوب طبع است میل میکرد، بايد دانست كه آن به قصد و طلب آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ نبوده و ایشان برای ترتيب دادن آن هیچ تلاشی نکردهاند؛ ليكن اگر بر سبيل اتّفاق چيزي از آن نزد وي حاضر میشد، منع نمیكرد بلكه تناول می نمود. همچنان كه از نان جو درشت و سركه و غيره آن از خوردني ها آنچه حاضر بود و آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ میل داشت، میخورد و هرگز به طعامی مخصوص مقيّد نمیشد همچنان كه به لباس و هيئت مخصوص مقيّد نبود.
خوردن غذای پاک و لذيذی که بدون سعی و تلاش حاضر شود
وقتی طعام لطيف و لذيذی پيش آيد که وی در تحصيل آن هیچ دخلی نداشته است بنابر متابعت سنّت بايد از آن بخورد؛ زيرا ثابت شده است كه هرگاه طعام پاكی حاضر میشد آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ تناول میکرد. از جمله طعامهایی که ثابت شده است آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ خوردهاند گوشت گوسفند، شتر، خرگوش و حباري(پرنده ای است خاکستری شبیه غاز با پاها و گردنی دراز، لک لک) است.
از ابیموسی اشعری ـ رضی الله عنه ـ ثابت شده است كه گفت: پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ را دیده بودم که گوشت مرغ و گاهي گوشت قديد(گو شت خشک کرده و نمک سود) می خورد. از جملهی طعام ها نزد آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ گوشت مرغوب بود؛ امّا به خوردن آن حريص نبود و از خوردن بسيار آن نهی میفرمود و می گفت: هر كس بر خوردن آن مداومت كنـد به آسانی از آن دل نمیکند.
در شرعةالاسلام آمده است كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ بر خوردن گوشت مداومت نمی كرد و میفرمود كه مداومت بر آن موجب قساوت قلب میشود؛ چرا که عادت گوشت همچون عادت شراب است. بر ترك آن نيز مداومت نمی کرد و می گفت: هر كس چهل روز گوشت نخورد، طبع وی متغيّر گشته و خوی وی ناخوش میگردد.
به صحّت رسيده است كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ با گوشت دست و شانه الفت داشت و گوشت کمر را پاکترین و لذیذترین گوشت توصيف میكرد و جگر بريان شدهی گوسفند می خورد و بعضی اوقات نان تریت(تريت. تريد. نان خرد کرده در آبگوشت) با گوشت و گاهی نان با روغن میخورد و زمانی خرما با خيار و خربزه تناول میكرد و میگفت: حرارت آن با سردی اين و سردی اين با حرارت آن از بین میرود.
روايت است كه خربزه را گاهی با نان و گاهی با شكر میخورد و گاهی خيار با نمك ميل می فرمود. در بعضی كتب مذكور است كه محبوبترين ميوهها نزد آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ خربزه و انگور بود. گاه خوشهی انگور را در دهان مبارك میگذاشت و دانههای آن را میخورد و آنگاه خوشه را برهنه بيرون میآورد.
از جمله ميوهها و طعام ها و نوشیدنیهایی که آن حضرت دوست داشت، عسل و خرما و کره بود. هر روز يك ظرف عسل با آب آميخته مينوشيد و خرما با شير آميخته بسيار ميل مینمود و به آن طيّبان میگفت. اغلب طعام آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ خرما بود. اگر روزی دو وعده غذا میخورد، يك وعده آن حتماً خرما بود.
كدوی پخته را بینهايت دوست داشت. از صدّيقه ـ رضي الله تعالي عنها ـ روايت شده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ میفرمود: وقتی غذا میپزید كدوی بسيار در آن اندازید؛ زیرا برای قلب اندوهگين بسیار سودمند است. انس ـ رضی الله عنه ـ می گويد كه عرض کردم ای رسول خدا ـ صلی الله علیه و سلم ـ كدو را بسيار تناول می فرمايی. فرمود: برای مزاج سودمند است و عقل را زياد میكند. آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ آشی كه در آن فلفل و داروهای گرم و چغندر بود و همچنین طعامی را که به ته ديگ ميچسبيد، بسیار دوست داشت.
روايت شده است كه ذوالنّورين ـ رضی الله عنه ـ برای آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ پالوده آورد. آن حضرت از آن خورد و فرمود: يا ابا عبدالله! اين چيست؟ ذوالنّورين ـ رضی الله عنه ـ مواد و كيفيّت طبخ آن را به عرض رسانيد. آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: بدرستی كه اين طعام لذيذ است.
از جمله طعامهایی که ثابت شده است رسول اکرم ـ صلی الله علیه و سلم ـ هرگز آن را تناول نكردهاند: گوشت سوسمار، گوشت گاو سرگين خوار، سپرز، گرده(قلوه)، روده و شكمبه است.
جمع نكردن ميان غذاهايی كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ از جمع كردن آن پرهیز میکرد
امام مجدالدّين فيروزآبادي ـ قدّس الله سرّه ـ در كتاب صراط مستقيم آورده است: به صحّت رسيده است كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ چند چیز را با هم جمع نكردهاند: شير و ماهی، شير و ترشی، شير و تخم مرغ، شير و گوشت، گوشت بريان و گوشت جوشيده، گوشت قدید و گوشت تازه، دو غذای گرم یا دو غذاي سرد، دو مسهل یا دو مختلف؛ مثل قابضی و مسهلی يا غذای زود هضم و غذای دیر هضم.
آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ هرگز سير و پياز و تره نمیخورد و اگر كسی از سبزیجات بدبو چيزی خورده بود او را از مجلس بيرون میفرستاد و میفرمود: من اين سبزیجات را به جهت آن نمیخورم كه به كسی راز می گويم كه شما نمیگوييد. آنچه از صدّيقه ـ رضي الله عنها ـ روايت شده است كه آخرين طعامی كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ تناول نمود پياز داشت؛ حمل شده بر اینكه آن به خاطر درمان بیماری بوده يا به جهت بيان جواز.
تقديم طعام بر نماز
در صحيحين به روايت صدّيقه ـ رضی الله تعالی عنها ـ آمده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: اگر هنگام شام، طعام در مجلس نهاده شود و نماز نیز برپا گردد، ابتدا طعام بخورید سپس نماز گزارید. همچنین در صحيح مسلم به روايت صدّيقه ـ رضي الله تعالی عنها ـ آمده است كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: وقتی طعام حاضر شود، نماز گزاردن جایز نيست. شارحان حديث گفتهاند: اين وقتي است كه فرصت نماز باقی بوده و وقت برای نماز گزاردن بسیار باشد؛ امّا اگر وقت نماز تنگ بوده و بيم فوت شدن آن باشد، مشغول شدن به غير نماز حرام است.
در صحيحين به روايت ابن عمر ـ رضي الله تعالی عنهما ـ آمده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: وقتی يكی از شما مشغول خوردن طعام باشد، بايد در آن عجله نكند تا وقتی سیر شود، اگر چه نماز برپا شده باشد. در بعضی از كتب ائمّهی اهل حديث مذكور است كه علماي صحابه مثل صدّيق، فاروق، ابنعبّاس، ابنعمر و غير ايشان ـ رضی الله عنهم ـ به مضمون اين حديث عمل میكردند و ابن عمر ـ رضي الله تعالی عنهما ـ به خوردن طعام شب مشغول می شد اگر چه نماز جماعت را از دست میداد.
امام در احيا میآورد: روايت است هنگامی که نماز برپا میشد و برای او طعام میآوردند، او به نماز برنمی خاست تا وقتی كه از خوردن طعام فارغ میشد، با وجود اینكه در آن حال صدای قرائت امام را میشنيد. همچنین روایت شده است که یک روز، وقتی ابنعبّاس و ابیهريره ـ رضي الله تعالی عنهما ـ مشغول خوردن بريانی بودند، مؤذّن آمد و اقامه سر داد. ابنعبّاس گفت: عجله نكن تا وقتی ما اين بريانی را بخوريم؛ چون تا وقتی که رغبت نفسمان به طعام باقی باشد ما به نماز بر نخواهيم خواست. شارحان حديث گفتهاند: اين وقتی است كه نفس بی نهايت محتاج و مشتاق طعام بوده و در وقت نماز نيز مجال و سِعَتی باشد. وكيع(رح) كه از شارحان حديث است چنين میگويد: طعامی را بايد بر نماز مقدّم داشت كه اگر نخورند، ضايع و فاسد شود.
نشسته طعام خوردن
هنگام طعام خوردن نبايد بايستد و یا بر جايی تكيه كند؛ زیرا آن از جمله مكروهات و ممنوعات است. در صحيح مسلم به روايت انس ـ رضی الله عنه ـ آمده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ از آب خوردن در حالت ایستاده نهی نمود.
قتاده ـ رضی الله عنه ـ روايت میكند كه از انس ـ رضی الله عنه ـ پرسيدم: طعام خوردن در حالت ایستاده چگونه است؟ فرمود: قبيحتر و خبيثتر. همانطور كه ايستاده طعام خوردن مكروه است، تكيه زده نيز ممنوع است. علما گفتهاند: تكيه بر سه نوع است: اوّل آنكه پشت يا پهلو يا سينه خود را بر زمين نهد يا بر متكايی تكيه زند، به هر شکلی که باشد. دوّم آنكه چهار زانو بنشيند. سوّم آنكه يك دست خود را بر زمين نهاده و آن را ستون ساخته، بر آن تكيه کند.
در وقت غذا خوردن نشستن بر سه حالت سنّت است: اوّل آنكه دو زانو بنشيند به شرط اینكه شكم بر زانو ننهد. به صحّت رسيده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ در هنگام طعام خوردن اغلب دو زانو مینشست و هرگز به حالت چهار زانو و یا تكيه زده طعام نمیخورد و میفرمود: من بندهای از بندگان خدا هستم. طعام میخورم همانطور که بندگان می خورند و مینشينم همانطور كه بندگان مینشينند.
دوّم آنكه زانوي راست را بلند کرده و بر زانوی چپ بنشيند. به صحّت رسيده است كه آن حضرت گاهي هنگام غذا خوردن، زانوي راست را بلند ميكرد و بر زانوی ديگر مينشست بدون اینكه بر جايی تكيه زند.
سوّم اینکه هر دو زانو را برآورد و به شكم بچسباند که اين نوع نشستن را اقعا گويند. ثابت شده است كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ گاهی از شدّت گرسنگی بر هيأت اقعا مینشست و طعام میخورد. در تاريخ امام يافعي(رح) به روايت انس ـ رضی الله عنه ـ چنین آمده است: وقتی برای پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ خرما آوردند، ديدم كه خرما می خورد در حالي كه از شدّت گرسنگی بر هيأت اقعا نشسته بود. آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ هنگام طعام خوردن کمتر به اين حالت مینشستند.
شخص هنگام طعام خوردن بايد كفش را از پا در آورد و دامنِ لباس و آستين گشاد را جمع کند و از روی ادب بنشيند. در تاريخ امام يافعي(رح) مذكور است كه يكي از آداب طعام خوردن این است که لباس خود را هنگام خوردن طعام جمع کند.
بر روي سفره و دستار خوان، طعام خوردن
هميشه بايد طعام را بر روی سفره يا دستار خوان تناول كند و هرگز بر روي خوان پايهدار چيزی نخورد؛ زیرا مكروه و ممنوع است. امّا اگر خوان پايهدار نبوده و از سطح زمين بلندتر نباشد طعام خوردن بر روي آن جايز است.
در اصل بيست و دوم از نوادر الاصول به روايت انس ـ رضی الله عنه ـ آمده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ هرگز بر روی خوان طعام نمیخورد. ما از انس ـ رضی الله عنه ـ پرسيديم پس بر روی چه چيزی طعام میخورد؟ گفت: بر روی سفره. امام ـ قدّس سرّه ـ در شرح اين حديث ميگويد: خوان نهادن از رسوم عجم بود و اعراب بر روي سفره طعام میخوردند و مقصود از آن، سفرهی چرمی است كه دارای علاقه و حلقههاست.
از حسن بصری(رح) چنین روايت شده است: خوردن طعام بر روی خوان، کار پادشاهان و بر منديل، کار عجم و بر سفره، کار عرب و سنّت است. اینكه در بعضي احاديث لفظ مائده آمده است مقصود از آن خوان نيست، بلكه هر چيزي که بر روی زمين گسترده شود، آن را مائده گويند. در عرف عرب گاهی مفعول را با لفظ فاعل ادا می كنند. چنانکه می گويند: «سِرٌّ كَاتِمٌ اَيْ مَكْتُوْمٌ» «سرّ پوشاننده يعنی پوشيده شده» و همانطور که خداوند متعال فرموده است: «فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ» (قارعه/ 7) ای مرضيه. بنابراین مائده می گويند و ممدوده قصد می کنند يعنی گسترده بر زمين.
خوان چيزي است كه از سطح زمين بلندتر بوده و دارای پايههايی است، بنابراین خوان با مائده تفاوت دارد ولی از آنجا که در ميان عجم خوان نهادن شايع بود و به جای مائده، بيشتر خوان مینهادند بدان سبب به خوان، مائده میگفتند. در اخبار آمده است كه وقتی قوم عيسي ـ علیه السلام ـ گفتند: «رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِّنَ ﭐلسَّمَاءِ» « پروردگارا سفره ای از آسمان بر ما نازل كن» (مائده/ 114) حق تعالی براي آنان سفرهای پر از طعام فرو فرستاد كه گرد و سرخ رنگ بود و در ميان دو تکه ابر قرار داشت.
خوردن طعام در ظرف چوبی يا سفالی بر طبق سنّت
در شرعةالاسلام آمده است كه خوردن طعام و شراب در داخل ظرف طلا و نقره، حرام و در ظرف رويی و مسی مكروه است. در صحيح مسلم به روايت امّ سلمه ـ رضي الله تعالی عنها ـ آمده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: هر كس شربتی در ظرف ساخته شده از طلا یا نقره بنوشد، در شكم او آتش دوزخ صدا میكند.
به اتّفاق علمای دين ـ رضی الله عنهم ـ استعمال ظروف ساخته شده از طلا و نقره حرام است. در مذهب امام شافعي(رح) اگر در كاسه يك حلقه از نقره باشد يا تيغه كاردی را با اندكی از نقره نقاشی كرده باشند جايز است با آن كاسه چيزی بخورد و از آن كارد استفاده کند، ولی اگر غرض از آن حلقه و نقش، تزيين كاسه و كارد باشد، استعمال آن مكروه است نه حرام؛ ليكن اگر مخصوصاً برای تزیین آن، نقره بسيار به كار برده باشند استعمال آن حرام است [طبق مذهب حنفی: خوردن و آشاميدن و خوشبو كردن از ظروف نقره ای و طلايی برای مردان و زنان مكروه است. كذا في السراجية فتاواي هنديه ج5 ص334. بحث و تفصيل را آنجا مطالعه كنيد.
در مختصر الوقايه آمده است: استعمال اشيائی كه در آن نقره بكار رفته باشد حلال است در صورتی كه با محل نقره تماس نداشته باشد. اين مطلب اشاره به اين دارد كه جنس اصلی ظرف نقره نمی باشد، بلكه نقره فقط در قسمتی از آن قرار دارد. كما فی جامع الرموز].
دست به طعام بردن پس از بزرگان
اگر بزرگی در مجلس حاضر باشد و طعام آورند، بايد دست دراز نكنند تا وقتی آن بزرگ شروع كند؛ زيرا در صحاح احاديث به ثبوت رسیده است كه حذيفة بن يمان ـ رضی الله عنه ـ گفت: وقتی با رسول خدا ـ صلی الله علیه و سلم ـ بر طعامی حاضر میشديم هيچ يك از ما دست خود را به سوی آن طعام دراز نمیكرد تا وقتي كه رسول خدا ـ صلی الله علیه و سلم ـ شروع میكرد.
اگر بزرگ قوم، خود میزبان باشد، بايد حاضران را منتظر نگذارد و زودتر شروع به خوردن طعام كند؛ زيرا ثابت شده است كه وقتی آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ با مردم طعام میخورد، هيچ كس پيش از وی دست به طعام دراز نمیكرد. مقصود این است كه اصحاب را منتظر نمیگذاشت.
از حضرت ايشان ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ شنيده شده است كه فرمود: مولانا نظامالدّين خاموش(رح) ميگفتند: هنگام حاضر شدن طعام، منتظر ماندن تا اینکه بزرگ مجلس بخورد از جملهی نيکوترين آداب است؛ ليكن در ميوه خوردن رعايت اين ادب لازم نيست.
شروع طعام با گفتن بسم الله
بايد در ابتدای غذا خوردن نام خدای تعالی را بر زبان آورد. نزد محقّقان اهل حديث تسميه در اوّل طعام واجب است؛ زيرا در احاديث امر به آن صحيح و صريح و سالم از معارض است. علما دربارهی اینکه اگر جمعی باشند تسميه يك شخص از تسميهی ديگران کفايت میکند يا نه، با یکدیگر اختلاف دارند. ائمّهی شافعيه ـ رحمهم الله ـ برآنند كه کافی است و اين مشابه جوابِ سلام و تشميت عاطس است كه جواب يكی از افراد كافی است.
بعضي ديگر از علما میگويند: كافی نيست و دليل ايشان حديثی است كه در سنن ترمذي به روايت صدّيقه ـ رضي الله تعالی عنها ـ آمده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ با شش نفر از صحابه طعام میخوردند. ناگاه اعرابی وارد شد و آنچه مانده بود به دو لقمه خورد. آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: اگر اين اعرابی «بسم الله» می گفت اين طعام برای شما كافی بود. محقّق است كه آن حضرت و صحابه «بسم الله» گفته بودند؛ بنابراین اگر تسميهی يك فرد كافی بود با تسميه گفتن آنان، نیازی به تسميه اعرابی نبود.
از ابوايّوب انصاری ـ رضی الله عنه ـ روايت شده است كه گفت: روزی همراه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ بوديم، طعامی برای بیآوردند كه من در ابتدای خوردن به بركت آن، طعامی نديده بودم و در آخر به بیبركتي آن. پس گفتم: يا رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ اين چگونه بود؟ فرمود: ما هنگام خوردن اين طعام، تسمیه گفتیم؛ ولی در اين میان كسی آمد و به خوردن طعام مشغول شد که نام خدا را نبرد، در نتیجه شيطان در خوردن اين طعام با ما شريك شد.
مستحب است كه پيش از تسميه صلوات بفرستد. در عوارفالمعارف حضرت شيخ شهابالدّين سهروردی ـ قدّس الله تعالی سرّه ـ مذكور است كه در ابتدای طعام و قبل از تسميه اين صلوات را بگوید: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِهِ وَ طَيِّبْ اَرْزَاقَنَا وَ حَسِّنْ اَخْلَاقَنَا» « پروردگارا! بر محمد ـ صلی الله علیه و سلم ـ و آل او درود بفرست و روزی مان را پاك و حلال و اخلاقمان را نيكو گردان».
امام نوّاوي(رح) در اذكار آورده است: بهتر این است كه در ابتدای طعام بگويند: «بسم الله الرحمن الرحيم» و اگر فقط «بسم الله» بگويند كفايت میكند و سنّت با آن حاصل میشود و در اين گفتن جُنُب و حايض و غير ايشان برابرند. در احياء العلوم و شرعةالاسلام آمده است كه بعضي گفتهاند: وقتی كسی طعام میخورد در لقمهی اول بايد «بسم الله» و در لقمهی دوم «بسم الله الرحمن» و در لقمهی سوم «بسم الله الرحمن الرحيم» بگويد. مستحب است كه در ابتدای طعام به خاطر آگاه کردن ديگران «بسم الله» را بلند بگويد.
در احياءالعلوم آمده است: بعد از تسميه، خوردن مقداری نمك و در آخر نیز خوردن مقداری از آن مستحب است؛ زيرا در خبر آمده است: «اِبْدَؤُوْا بِالْمِلْحِ وَ اخْتِمُوْا بِهِ» « طعام را با نمك آغاز كرده و با آن ختم كنيد». از بعضی بزرگان نقل شده است كه وقتی انگشت بر نمك میزند يا سبزی در دهان میگذارد بگويد: «بِسْمِ اللهِ وَ الصَّلَاةُ عَلَي رَسُوْلِ اللهِ». در شرعةالاسلام آمده است: هنگامی که تُرُب میخورد بايد حضرت رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ را ياد كند تا بوی بد آن را احساس نکند.