حفاظت مسلمان از اسرار دیگران نشانگر امانتداری اوست و دلیل اعتماد مردم به او و در راستی گفتارش شک نداشته باشند. اما در صورتی که انسان رازداری نبوده و اسرار دیگران را فاش میکند، مورد تنفر مردم بوده و کسی به او اعتماد نمیکند.
رازداری چیست؟
رازداری همان حفظ اسرار، و پنهان داشتن مسائل خصوصی است که مردم نباید از آن اطلاع حاصل نمایند.
موارد بسیاری هست که یک مسلمان باید در آن رازداری خویش را حفظ نموده و موضوع را برای هیچ کس بازگو ننماید، از جمله:
مسلمان درحفظ اسرار نهایت سعی خود را میکند، حال این اسرار مربوط به خود او باشد یا آنکه مربوط به شخص دیگری باشد که به او اعتماد نموده است. در صورت نگاه داشتن اسرار توسط تو، احساس امنیت و آرامش کرده و در غیر اینصورت در معرض خطر و ضرر و زیان خواهد بود.
حفاظت مسلمان از اسرار دیگران نشانگر امانتداری اوست و دلیل اعتماد مردم به او و در راستی گفتارش شک نداشته باشند. اما در صورتی که انسان رازداری نبوده و اسرار دیگران را فاش میکند، مورد تنفر مردم بوده و کسی به او اعتماد نمیکند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إِذَا حَدَّثَ الرَّجُلُ الْحَدِيثَ ثُمَّ الْتَفَتَ فَهِىَ أَمَانَةٌ». [ترمذی] یعنی: «وقتی کسی سخنی گفت و رویش را برگرداند، (سخن او نزد شما) امانت است». زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قصد غزوهای داشت، تا وقتی که لشکر تجهیز و آمادهی نبرد میشد، کسی را از زمان و مکان آن باخبر نمیساخت.
بزرگان در مورد رازداری و فاش نساختن سرّ گفتهاند: کسی که رازش را فاش سازد کارهایش تباه گردد و آنکه رازش را نگاه داشت، کارهایش به سامان است. و نیز گفتهاند: ضعیفترین انسان کسی است که از مخفی داشتن راز خویش ناتوان باشد.
حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه میگوید: کسی که راز خویش نهان دارد، در کارهایش صاحب اختیار امور است.
و میفرماید: راز خویش را هرگز بر کسی آشکار نمیسازم تا بعد او را ملامت نکنم، تا دلم از آن جهت تنگتر نگردد. (که چرا رازم فاش گشته است).
حضرت علی رضی الله عنه میگوید: راز تو چون اسیری در دست توست و زمانیکه آن را بر زبان راندی تو در دست آن اسیر میگردی.
وقتی که مسلمان قصد انجام کاری به بهترین نحو ممکن را داشته باشد، بهتر است که آن را تا هنگام به انجام رسیدن و پایان کار، پنهان داشته و با هرکس که برخورد میکند در مورد آن صحبت ننماید. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای دست یافتن به اهداف و نتایج مطلوب در کارها به رازداری و نهان داشتن آن موضوع توصیه نموده و میفرماید: «اسْتَعِينُوا عَلَى إِنْجَاحِ الْحَوَائِجِ بِالْكِتْمَانِ، فَإِنَّ كُلَّ ذِي نِعْمَةٍ مَحْسُودٌ». [طبرانی و بیهقی] یعنی: «در برآورد حاجات خویش رازداری پیشه کنید، چرا که هر صاحب نعمتی مورد حسادت دیگران است».
چیزی را که در خانه میگذرد باید همچون رازی نهفته داشته و برای دیگران بازگو نکرد. روابط میان فرد و همسرش را کتمان نموده و برای سایرین چیزی از آن را فاش نسازد، چرا که آن امانتی است در اختیار وی.
در این باره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «إِنَّ مِنْ أَشَرِّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ الرَّجُلَ يُفْضِى إِلَى امْرَأَتِهِ وَتُفْضِى إِلَيْهِ ثُمَّ يَنْشُرُ سِرَّهَا». [مسلم] یعنی: «همانا از بدترین مردم در نزد خدا از روی مرتبه در روز قیامت، مردی است که با زن همبستر میگردد و زن با او همبستر میگردد، سپس راز زن را آشکار میکند».
انسان مسلمان دربارهی دیگران حرفی نمیزند که باعث آزار آنان گردد و چشم خویش از حرام فرومی پوشاند. خداوند متعال کسانی را که اقدام به بیآبرو نمودن مسلمانان مینمایند به عذابی دردناک بیم داده و میفرماید: «اِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» [النور: 19]. یعنی: «کسانى که دوست دارند که زشتکارى در میان آنان که ایمان آورده اند شیوع پیدا کند براى آنان در دنیا و آخرت عذابى پر درد خواهد بود و خدا [ست که] مى داند و شما نمى دانید».
وقتی فرد مسلمان مرتکب معصیتی شده یا گناهی از او سر میزند، آن را پیش خود پنهان میدارد و نزد مردم در مورد آن چیزی نمیگوید و البته بهسوی توبه روی آورده و از خداوند طلب آمرزش میکند. افرادی نیز هستند که به گناهان خویش افتخار نموده و آن را پیش دیگران بازگو مینمایند، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم آنان را «مجاهرین» یعنی اعلان گران نامیده است که شامل عفو و بخشش خداوند نمیگردند. آن حضرت دربارهی آنان میفرماید: «كُلُّ أُمَّتِى مُعَافًى إِلاَّ الْمُجَاهِرِينَ، وَإِنَّ مِنَ الْمَجَانَةِ أَنْ يَعْمَلَ الرَّجُلُ بِاللَّيْلِ عَمَلاً، ثُمَّ يُصْبِحَ وَقَدْ سَتَرَهُ اللَّهُ، فَيَقُولَ يَا فُلاَنُ عَمِلْتُ الْبَارِحَةَ كَذَا وَكَذَا، وَقَدْ بَاتَ يَسْتُرُهُ رَبُّهُ وَيُصْبِحُ يَكْشِفُ سِتْرَ اللَّهِ عَنْهُ» [متفق علیه] یعنی: «همهی امتم مورد عفو قرار میگیرند، مگر اعلان کنندگان، و از زمرهی اعلان این است که مرد در شب عملی را انجام دهد، و باز صبح کند، در حالی که خداوند آن را بر وی پوشیده داشته، و بگوید ای فلان من دیشب چنین و چنان کردم، در حالی که شب را سپری کرده و خداوند آن را بر وی پوشیده، و او صبح کرده و آنچه را که خدا پوشیده داشته ظاهر میکند».
گفتیم که رازداری کاری است پسندیده و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر آن تأکید فراوان داشتهاند، اما مواردی هست که جایز نیست آن را کتمان نموده و بلکه لازم است آن را کاملاً بازگو کرده و در این حالت نه گناه است و نه ایرادی بر آن وارد است. از جملهی موارد مذکور اینها هستند:
جایز نیست که انسان مسلمان شهادتی را کتمان نماید. بلکه بر او واجب است که آن را مطابق آنچه دیده است بیان نموده و چیزی را از قلم نیاندازد. خداوند متعال به کتمان ننمودن شهادت فرمان داده و میفرماید: «َلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ ۚوَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» [البقرة: 283]. یعنی: «و شهادت را کتمان مکنید، و هر که آن را کتمان کند قلبش گناهکار است، و خداوند به آنچه انجام مى دهید داناست». همچنین پروردگار متعال میفرماید: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»[البقرة: 140]. یعنی: «و کیست ستمکارتر از آن کس که شهادتى از خدا را در نزد خویش پوشیده دارد و خدا از آنچه مى کنید غافل نیست».
فروشندهی مسلمان وظیفه دارد که در مورد کالایی که میفروشد هرچه میداند بیان داشته و در معامله صداقت داشته باشد تا آنکه خداوند متعال در تجارت و معاملاتش برکت و فزونی قراردهد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در این زمینه فرموده است: «الْبَيِّعَانِ بِالْخِيَارِ مَا لَمْ يَتَفَرَّقَا، فَإِنْ صَدَقَا وَبَيَّنَا بُورِكَ لَهُمَا فِى بَيْعِهِمَا، وَإِنْ كَذَبَا وَكَتَمَا مُحِقَتْ بَرَكَةُ بَيْعِهِمَا». [بخاری] یعنی: «هردو معامله کننده (فروشنده و خریدار) اختیار دارند تا زمانی که از هم جدا نشوند، و اگر راست گفتند و بیان نمودند در معاملهشان برکت نهاده میشود. اگر پوشیدند و دروغ گفتند، برکت معاملهشان از میان میرود».
جایز نیست که فرد مسلمان علم را کتمان نماید. پنهان کردن علم گناهی نابخشودنی و بزرگ است و مستوجب شدیدترین مجازاتها از جانب خداوند بوده و لعنت خداوند شامل حال وی خواهد بود. پروردگار متعال در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ ۙ أُولَٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» [البقرة: 159]. یعنی: «کسانى که نشانه هاى روشن و رهنمودى را که فرو فرستاده ایم بعد از آنکه آن را براى مردم در کتاب توضیح داده ایم نهفته مى دارند آنان را خدا لعنت مى کند و لعنتکنندگان لعنتشان مى کنند».
همچنین میفرماید: «وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» [البقرة: 42]. یعنی: «و حق را به باطل درنیامیزید و حقیقت را با آنکه خود مى دانید کتمان نکنید».
در روز قیامت پنهان دارندهی علم چنان برمی خیزد که افساری از آتش بر دهان اوست، بخاطر کتمان علم و بخلی که داشته و بدلیل آنکه مردم را از علم خویش بیبهره ساخته است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودهاند: «مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ فَكَتَمَهُ أَلْجَمَهُ اللَّهُ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». [ابوداود و ترمذی و ابن ماجه]. یعنی: «کسی که از او در بارهی دانشی بپرسند و او آن را بپوشاند، در روز قیامت به لگامی از آتش لگام کرده میشود».
بنابراین انسان مسلمان باید که علم و دانش خویش و نیز شهادت حق را هرگز پنهان ندارد.
انس بن مالک رضی الله عنه خدمتکار حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود. یکی از روزها داشت با پسربچههای مدینه بازی میکرد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد آنان آمده و به آنان سلام کرد و کاری را به انس سپرد. پس از آنکه انس وظیفهاش را به انجام رسانید پیش مادرش برگشت. مادرش از او علت دیرکردنش را پرسید. انس پاسخ داد: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کاری را از من خواسته بود. مادرش پرسید: چه کاری؟ انس پاسخ نداده و گفت: این یک راز است. مادر انس از این کار وی خشنود شده و رازداری اش، او را شگفتزده نمود و به او گفت: کسی را از راز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باخبر مساز! [مسلم].
وقتی شوهر حضرت حفصه دختر حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنها فوت کرد، عمر رضی الله عنه از عثمان بن عفان خواست تا وی را به نکاح خویش درآورد. حضرت عثمان رضی الله عنه پاسخ داد: بگذار در این مورد فکر کنم. بعد از چند روز عثمان رضی الله عنه حضرت عمر رضی الله عنه را دید و گفت: چنین بهتر دیدم که در این وقت ازدواج نکنم. سپس حضرت عمر رضی الله عنه از حضرت ابوبکر صدیق خواست تا با دخترش حفصه ازدواج کند، ابوبکر پاسخ مثبت یا منفی نداد و حضرت عمر رضی الله عنه از او دلگیر شد.
بعد از چند شب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از او خواستگاری نموده و حضرت عمر او را به ازدواج آن حضرت درآورد. وقتی ابوبکر رضی الله عنه وی را دید گفت: حتماً از من دلگیر شدی وقتی حفصه را به من پیشنهاد نمودی و پاسخی ندادم؟ حضرت عمر رضی الله عنه گفت: آری. حضرت ابوبکر رضی الله عنه گفت: چیزی مرا باز نداشت از اینکه در برابر پیشنهادی که کردی جوابی دهم، جز اینکه میدانستم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را یاد کرده بود و من کسی نبودم که راز رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را افشاء کنم و اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را میگذاشت، قبولش میکردم (با او ازدواج میکردم). [بخاری].