عفت یا پاکدامنی به معنی دوری از حرام و سوال از مردم بدور است. مسلمان بدن خود را پوشانیده و از پدیدار شدن عورتش میپرهیزد. بر مرد مسلمان لازم است که مابین ناف و زانوهایش را پوشانیده و بر زن مسلمان واجب است تا پایبند حجاب باشد چرا که پاکدامنی و وقار جزو سرشت اوست.
عفت و پاکدامنی چیست؟
عفت یا پاکدامنی به معنی دوری از حرام و سوال از مردم بدور است.
اقسام عفت و پاکدامنی
عفت اعضای بدن
مسلمان دست، پا، چشمها، گوش و عورت خویش را از حرام منزه داشته و اجازه نمیدهد شهوت بر او غلبه یابد. خداوند مسلمانان را به پاکی نفس و نگاه داشتن عورت خویش تا زمان ازدواج دستور داده و میفرماید: «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» [النور: 33]. یعنی: «و کسانى که [وسیله] زناشویى نمى یابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بى نیاز گرداند».
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز برای حفظ عفت و پاکدامنی جوانان را به ازدواج تشویق فرموده و راهنمایی ایشان صلی الله علیه و آله و سلم برای کسانی که توان ازدواج را ندارند، روی آوردن به روزه و عبادت بود تا بتوانند چشم و عورت خویش را بازدارند، و میفرماید: «يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ الْبَاءَةَ (أداء حقوق الزوجية) فَلْيَتَزَوَّجْ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ (وقاية)». [متفق علیه] یعنی: «جوانان! هریک از شما که توان ازدواج داشت، ازدواج کند، که برای نگاه داشتن چشم و عورت بهتر است. و هر کس توان آن را نداشته باشد پس روی آورد به روزه گرفتن که آن نوعی مهار شهوت است».
عفت و پاکدامنی بدن
مسلمان بدن خود را پوشانیده و از پدیدار شدن عورتش میپرهیزد. بر مرد مسلمان لازم است که مابین ناف و زانوهایش را پوشانیده و بر زن مسلمان واجب است تا پایبند حجاب باشد چرا که پاکدامنی و وقار جزو سرشت اوست. خداوند متعال میفرماید: «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ» [النور: 31]. یعنی: «...و باید روسرى خود را بر سینه خویش [فرو] اندازند..». همچنین میفرماید: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» [الأحزاب: 59]. یعنی: «اى پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است».
دین اسلام نگاه کردن به زن بیگانه را منع کرده و خداوند مسلمانان را به فروهشتن نگاههایشان امر نموده و میفرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» [النـور: 30]. یعنی: «به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند...». و میفرماید: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» [النور: 31]. یعنی: «و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند...».
پروردگار سبحان در قرآن کریم بیان میدارد: «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا» [الإسراء: 36]. یعنی: «و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد».
در حدیث قدسی آمده است: «النظرة سهم مسموم من سهام إبليس، من تركها من مخافتي أبدلتُه إيمانًا يجد حلاوته في قلبه». [طبرانی و حاکم] یعنی: «نگاه (به نامحرم)، تیری زهرآلود از تیرهای ابلیس است، کسی که از آن به خاطر ترس از من درگذرد، به جای آن او را ایمانی نصیب گردانم که شیرینی آن را در قلب خویش دریابد».
از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی نگاه ناگهانی پرسیدند «نگاهی که بدون قصد و بطور غیر عمد صورت بگیرد»، آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اصْرِفْ بَصَرَكَ». [ابوداود] یعنی: «دیدگانت را برگردان!».
عفت در مورد اموال دیگران
فرد مسلمان در ارتباط با اموال سایرین پاک و عفیف بوده و به ناحق چیزی از آن برنمی گیرد. یکی از وزرای خلیفه عمر بن عبد العزیز رضی الله عنه شب هنگام برای ارائهی مسائل حکومتی نزد ایشان رفت. در پایان کار، شروع به تعریف داستان و بحثهای خصوصی کرد و در این هنگام خلیفه عمر بن عبدالعزیز از او خواست تا دست نگه دارد و برخاست و چراغ را خاموش نموده و چراغ دیگری را روشن کرد. وزیر با تعجب پرسید: یا امیر المؤمنین، چراغی که خاموشش نمودی هیچ عیبی نداشت، چرا چنان کردی؟ عمر بن عبدالعزیز پاسخ داد: چراغی که خاموش کردم با روغن بیت المال مسلمانان میسوخت. در روشنایی آن در مورد امور مملکت بحث کردیم ولی هنگامی که به مسائل شخصی پرداختیم، آن را خاموش نمودم و چراغی را که روغن آن از مال خودم تهیه گشته بود را برافروختم.
به این ترتیب عمر بن عبد العزیز نمونهای والا از رعایت پاکی و عفت در رابطه با اموال دولتی، هرچند کم ارزش، میباشد.
فرد مسلمان در رابطه با اموال یتیمان و به عهده گرفتن تربیت و امور مالی آنان، نیز پاکی و عفت نفس خویش را نگاه داشته و در صورت دارا بودن چیزی برای خویش برنمیگیرد بلکه در افزودن آن سعی داشته و به خاطر رضایت خداوند در حق او نیکی نموده و خرج او را به عهده میگیرد. خداوند متعال میفرماید: «وَ مَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ» [النساء: 6]. یعنی: «...و آن کس که توانگر است باید [از گرفتن اجرت سرپرستى] خوددارى ورزد...».
صحابی جلیل القدر حضرت عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه نمونهای بدیع از عفت و پاکی در ارتباط با اموال دیگران را از خویش به جانهاده است. زمانی که به مدینه منوره هجرت نموده و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میان او و سعد بن ربیع رضی الله عنه عقد برادری برقرار ساخت، سعد به عبدالرحمن گفت: من در میان انصار از همه توانگرتر هستم و ثروتم را با تو نصف میکنم و در ضمن من دو زن دارم و ببین کدام را میپسندی، اسمش را بگو تا او را برایت طلاق دهم و پس از گذشتن عدهاش با او ازدواج نما. عبد الرحمن بن عوف پاسخ داد: خداوند مال و همسرانت را بر تو مبارک دارد، بازارتان کجاست؟ آنگاه او را به بازار «بني قَيْنُقاع» راهنمایی نمودند. [بخاری].
حضرت عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه برای تجارت بهسوی بازار راه افتاد تا از دسترنج خود چیزی بدست بیاورد.
عفت در خورد و نوش
مسلمان عفت نفس داشته و از قراردادن لقمهی حرام در دهانش خودداری میکند، چرا که خداوند عبادت چهل روز کسی را که لقمهی حرام بخورد نمیپذیرد. گوشتی که از حرام روییده باشد، برای آتش سزاوارتر است. خداوند میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا للهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ» [البقرة: 172]. یعنی: «اى کسانى که ایمان آورده اید از نعمتهاى پاکیزه اى که روزى شما کرده ایم بخورید و اگر تنها او را مى پرستید خدا را شکر کنید».
حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خوردن حلال تاکید نموده و بیان فرموده است که برترین خوراک همانی است که از دسترنج فرد باشد و میفرماید: «مَا أَكَلَ أَحَدٌ طَعَامًا قَطُّ خَيْرًا مِنْ أَنْ يَأْكُلَ مِنْ عَمَلِ يَدِهِ، وَإِنَّ نَبِىَّ اللَّهِ دَاوُدَ علیه السلام كَانَ يَأْكُلُ مِنْ عَمَلِ يَدِهِ». [بخاری] یعنی: «کسی طعامی بهتر از طعام حاصل از دسترنج خویش نخورده است و پیامبر خدا داود نیز از دسترنج خویش میخورده است». «وقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : من أمسى كالا (متعبًا) من عمل يديه أمسى مغفورًا له». [طبرانی] یعنی: «آنکه خسته و کوفته از کار دست و بازوانش شبی را سر کند در حالی شب را سر میکند که آمرزیده است».
آری، دلیل این عفت و پاکی آن است که کسب حلال مایهی عزت و شرافت میباشد و حرام باعث خواری و زبونی و آتش دوزخ. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «إِنَّهُ لاَ يَرْبُو (يزيد أو ينمو) لَحْمٌ نَبَتَ مِنْ سُحْتٍ (مال حرام) إِلاَّ كَانَتِ النَّارُ أَوْلَى بِهِ». [ترمذی] یعنی: «گوشتی که از مال حرام روییده باشد، تنها سزاوار آتش است».
عفت کلام:
انسان مسلمان عفت کلام را نگاه داشته و زبانش را از ناروا و دشنام باز میدارد. او جز به نیکویی سخن نگفته و جز خیر و نیکی بر زبان نمیآورد. خداوند متعال در وصف مسلمانان چنین میفرماید: «وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِيدِ» [الحج: 24]. یعنی: «و به گفتار پاک هدایت مى شوند و بهسوى راه [خداى] ستوده هدایت مى گردند». خداوند دربارهی گفتاری که از بندهاش میپذیرد، میفرماید: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» [فاطر: 10]. یعنی: «سخنان پاکیزه به سوى او بالا مى رود و کار شایسته به آن رفعت مى بخشد».
پروردگار متعال ما را به پیوسته نیکو سخن گفتن امر نموده و میفرماید: «وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنا» [البقرة: 83]. یعنی: «... و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید...». «ويقول صلی الله علیه و آله و سلم : لاَ يَكُونُ الْمُؤْمِنُ لَعَّانًا». [ترمذی] یعنی: «انسان مؤمن نفرینگر نیست». «ويقول: لَيْسَ الْمُؤْمِنُ بِالطَّعَّانِ وَلاَ اللَّعَّانِ وَلاَ الْفَاحِشِ وَلاَ الْبَذِىءِ». [ترمذی] یعنی: «مؤمن زیاد طعنه زننده و زیاد لعنت کننده و بدکردار و بدگفتار نیست».
حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر راستی گفتار و پرهیز از دروغ و ناراستی تاکید ویژه داشته و میفرمود: «إِنَّ الصِّدْقَ يَهْدِى إِلَى الْبِرِّ وَإِنَّ الْبِرَّ يَهْدِى إِلَى الْجَنَّةِ وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَصْدُقُ حَتَّى يُكْتَبَ صِدِّيقًا وَإِنَّ الْكَذِبَ يَهْدِى إِلَى الْفُجُورِ وَإِنَّ الْفُجُورَ يَهْدِى إِلَى النَّارِ وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَكْذِبُ حَتَّى يُكْتَبَ كَذَّابًا». [متفق علیه] یعنی: «همانا راستی بسوی طاعت رهنمائی میکند و طاعت بسوی بهشت. هر آئینه شخص راست میگوید تا اینکه در نزد خداوند صدیق (بسیار راستگو) نوشته میشود.
و همانا دروغ بسوی معاصی (گناه) رهنمائی میکند و معاصی بسوی دوزخ و هر آئینه شخص دروغ میگوید تا اینکه در نزد خدا کذّاب (بسیار دروغگو) نوشته میشود».
همچنین آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم بیان داشتهاند: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاَللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أَوْ لِيَصْمُتْ». [متفق علیه] یعنی: «کسی که ایمان به خدا و روز آخرت دارد، باید سخن خیر بگوید، یا اینکه سکوت اختیار نماید». والمسلم لا يتحدث فيما لا يُعنيه. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : «مِنْ حُسْنِ إسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ مَا لَا يَعْنِيهِ». [ترمذی و ابن ماجه] یعنی: «از حسن و نیکوئی اسلام شخص ترک امور بیفایده است».
عفت و خودداری از سؤال و درخواست از دیگران
انسان مسلمان در هنگام نیاز عفت نفسش را نگاه داشته و از دیگران انتظار کمک ندارد. در اخلاق اسلامی انسان شایسته است که بدون آنکه کاری بکند انتظار کمک مالی از دیگران نداشته و چیزی از آنان درخواست نمیکند.
خداوند متعال در مدح کسانی از فقرا و نیازمندان که بخاطر عزت نفس و عفت بسیار خویش به کمک خواستن از دیگران روی نمیآورند، میفرماید: «يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا» [البقرة: 273]. یعنی: «... فرد بى اطلاع، آنان را توانگر مى پندارد. آنها را از سیمایشان مى شناسى. با اصرار، (چیزى) از مردم نمى خواهند...».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «الْيَدُ الْعُلْيَا خَيْرٌ مِنَ الْيَدِ السُّفْلَى، وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ، وَخَيْرُ الصَّدَقَةِ عَنْ ظَهْرِ غِنًى، وَمَنْ يَسْتَعْفِفْ يُعِفَّهُ اللَّهُ، وَمَنْ يَسْتَغْنِ يُغْنِهِ اللَّهُ». [متفق علیه] یعنی: «دست بالا (دهنده) بهتر است از دست پائین (گیرنده) و آغاز کن از کسی که نفقهاش بدوش تو است، و بهترین صدقه آن است که از روی ثروت و غناء باشد. آنکه عفت بجوید، خدا او را عفیف نگه میدارد، و کسی که استغناء کند، خداوند او را غنی میسازد».
فضیلت عفت نفس:
در صورت التزام و پایبندی انسان به عفت و پاکی نفس، مزد و پاداش فراوانی شامل حال وی می گردد. پیامبر خدا صلی اله علیه و آله و سلم در این باره فرمودهاند: «وَمَنْ يَسْتَعْفِفْ يُعِفَّهُ اللَّهُ، وَمَنْ يَسْتَغْنِ يُغْنِهِ اللَّهُ». [متفق علیه] یعنی: «و آنکه عفت بجوید، خدا او را عفیف نگه میدارد، و کسی که استغناء کند، خداوند او را غنی میسازد».
پیامبر محبوب اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در دعاهایش همین را از خداوند طلب نموده و میفرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ الْهُدَى وَالتُّقَى وَالْعَفَافَ وَالْغِنَى» [مسلم] یعنی: «پروردگارا! من از تو هدایت و تقوی و پاکدامنی و بینیازی را درخواست میکنم».
از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمودهاند: «سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فِى ظِلِّهِ يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ إِمَامٌ عَدْلٌ، وَشَابٌّ نَشَأَ فِى عِبَادَةِ اللَّهِ، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ فِى الْمَسَاجِدِ، وَرَجُلاَنِ تَحَابَّا فِى اللَّهِ اجْتَمَعَا عَلَيْهِ وَتَفَرَّقَا عَلَيْهِ، وَرَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ فَقَالَ إِنِّى أَخَافُ اللَّهَ، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لاَ تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ يَمِينُهُ، وَرَجُلٌ ذَكَرَ اللَّهَ خَالِيًا فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ». [متفق علیه].
معنی حدیث: «هفت دسته از افراد هستند که خداوند آنان را در سایهاش در روزی که سایهای جز سایهاش وجود ندارد، جای میدهد. زمامدار و رهبر دادگستر، و جوانی که در عبادت خدای جلّ جلاله نشو و نما یافته، و مردی که دلش به مساجد پیوسته است، و دو مردی که برای خدا با هم دوستی نموده و برای او از هم جدا شدند، و مردی که زنی صاحب جمال و زیبا از او طلب همبستری کرد و او گفت: من از خدا میترسم، و مردی که پنهانی صدقه داد به نحوی که دست چپش از آنچه دست راستش انفاق کرده باخبر نشد، و مردی که در تنهائی خدا را یاد نمود و اشک از چشمانش سرازیر شد».
پروردگار متعال بندگان مؤمنش را که پاکدامنی پیشه نموده و در برابر حرام بازایستاده و عفت ورزیدند را این گونه میستاید: «وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ» [المؤمنون: 5-7]. یعنی: «و کسانى که پاکدامن اند. مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانى که به دست آوردهاند که در این صورت بر آنان نکوهشى نیست. پس هر که فراتر از این جوید آنان از حد درگذرندگانند».
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «عِفُّوا عن النساء تَعِفَّ نساؤكم». [طبرانی و حاکم] یعنی: «در مقابل زنان عفت ورزید تا زنانتان عفیف گردند».
حضرت یوسف علیه السلام در دایرهی مهر و عطوفت پدرش حضرت یعقوب علیه السلام پرورده شد. برادرانش به او حسودی کرده و او را برداشته و درون چاهی ژرف انداختند. قافلهای به سوی چاه آمده و حضرت یوسف علیه السلام را در آن یافتند، او را برگرفته و به سمت مصر رهسپار گشتند تا در آنجا او را در بازار بفروش برسانند.
عزیز مصر (وزیر اعظم مصر)، با دیدن بزرگی اصالت و زیبایی رخسار و شرافت رفتارش، او را خرید. او از همسرش خواست تا وی را مورد احترام و تکریم قرار داده و با او به نیکی رفتار نماید. حضرت یوسف علیه السلام بزرگ شده و جوانی برومند و زیبا روی گشت. زن عزیز مصر به او دل باخت، شیطان او را وسوسه کرد تا دربارهی حضرت یوسف علیه السلام ، خداوند را نافرمانی کند. منتظر خروج عزیز مصر مانده و درهای قصر را محکم بست. خود را آماده و مهیا ساخته و حضرت یوسف علیه السلام را به اتاقش فراخواند.
لیکن حضرت یوسف علیه السلام با نهایت پاکی و پاکدامنی پاسخش را این چنین داد: «مَعَاذَ اللهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ» [یوسف: 23]. یعنی: «... پناه بر خدا او آقاى من است به من جاى نیکو دادهاست قطعا ستمکاران رستگار نمى شوند». به خدا پناه میبرم، که من ترا به آنچه فرا میخوانی پاسخ دهم و به آنچه میخواهی تن دردهم حتی اگر درها را بسته باشی، که خداوند از نگاههای دزدانه و آنچه در سینهها پنهان باشد آگاه است.
سه مرد باهم همسفر بودند. در مسیر حرکت خود وارد غاری در کوه شدند تا شب را همانجا بسر برند. ناگهان تخته سنگی پایین لغزیده و درب غار را مسدود نمود. آن سه هیچکدام نتوانستند تخته سنگ را جابجا کنند. دیگر از مرگ خویش مطمئن گشته بودند و هریک دست به دعا برداشته و از خداوند خواستند تا نجاتشان داده و آنان را از آن مخمصه رهایی بخشد.
یکی از آن سه نفر دختر عمویی داشت که بسیار دوستش میداشت و هربار از او میخواست تا به گناه آلوده گردند و دختر عمویش سرباز میزد تا آنکه دچار بحران مالی گشته و نزد او آمده و از او درخواست کمک مالی نمود. آن مرد پاسخ داده بود: چیزی به تو نخواهم داد، تا خود را در اختیار من نگذاری. زن آنجا را ترک کرده روی به جاهایی دیگر نموده و درخواست کمک کرده بود. اما کسی به او کمکی نکرد. ناچار پیش پسر عمویش بازگشته و زمانیکه پسر عمویش نزدیک شد به او گفته بود: از خدا بترس. و پاکدامنی و پاکی را به او یادآور گشته و او را از مکافات الهی ترسانیده بود. مرد نیز دست بازپس کشیده و سرراه آمده و به او کمک کرده بود و از خداوند طلب آمرزش نموده بود.
این مرد از خداوند خواست تا تخته سنگ را از ورودی غار کنار برد چون این کار او صرفاً بخاطر خداوند متعال بوده است. خداوند دعای او را اجابت فرموده و صخره به حرکت درآمده و هرسه از آنجا بیرون آمده و خداوند آنان را از مرگ رهایی بخشید. عفت و پاکدامنی خصلت والایی بود که باعث آزادی آن سه مرد گردید. (داستان برگرفته از یک حدیث متفق علیه میباشد).