اگر هنگام خوردن طعام، بر سبيل عادت و بدون شعور و آگاهی تسميه بگوید به مجرّد تلفّظ، خير و بركت و جمعيّت خاطر بر آن مترتّب نمیشود. حضرت شيخ علاءالدّوله ـ قدّس الله تعالي روحه ـ فرمودهاند كه درويشان بايد بکوشند تا در هنگام لقمه خوردن کاملاً هوشیار باشند؛
خوردن طعام با شعور و آگاهی کامل
اگر هنگام خوردن طعام، بر سبيل عادت و بدون شعور و آگاهی تسميه بگوید به مجرّد تلفّظ، خير و بركت و جمعيّت خاطر بر آن مترتّب نمیشود. حضرت شيخ علاءالدّوله ـ قدّس الله تعالي روحه ـ فرمودهاند كه درويشان بايد بکوشند تا در هنگام لقمه خوردن کاملاً هوشیار باشند؛ چون تخم اعمال در زمين قالب انسانی، لقمه است. اگر با غفلت تخم اندازد هرگز ممكن نيست كه جمعيّت باطن حاصل شود اگرچه لقمه حلال باشد.
حضرت ايشان(رح) فرمودند که بزرگان گفتهاند: هنگام خوردن هر لقمه بايد اسم «القيوم» بگويند تا به نورانيّت و بركت اين اسم، برای آنان يقين حاصل شود كه مقوّم حقيقی حضرت حق ـ سبحانه و تعالی ـ است؛ همانگونه كه با طعام بندهی خود را حفظ میكند با اسباب و طرق ديگر نيز مقوّم است و ابقا و حفظ میكند.
اگر چه برای طالب صادق هنگام خوردن طعام به حسب باطن كيفيّت حضور و آگاهی حاصل میشود، امّا بهتر است كه به حسب ظاهر نيز تسميه كند و ظاهر سنّت را هميشه محافظت نمايد. بعضی عزيزان از حضرت ايشان ـ قدّس سرّه ـ نقل كردهاند كه میفرمودند: روزی مولانا حسام الدّين بلخی(رح) هنگام خوردن طعام فرمود: هر چند كسی جمعيّت خاطر داشته باشد، ليكن هنگام خوردن طعام «بسم الله» گفتن منافی آن نبوده و نبايد ترك شود و اگر كسی در ابتدای طعام از تسميه غافل شود، بايد اثنای آن، هرگاه يادش آيد، تسميه كند و اگر در آخر يادش آمد بگويد: «بِسْمِ اللهِ فِيْ اَوَّلِهِ وَ آخِرِهِ».
ابتدا به راست در خوردن و آشاميدن و خوردن طعام با سه انگشت
امام نوّاوي(رح) در اذكار آورده است كه در خوردن، آشاميدن، استلام حجرالاسود(بوسيدن و دست کشيدن بر حجر الاسود در زمان طواف خانهی خدا)، مصافحه، سرمه کشيدن، مسواك زدن، کوتاه کردن ناخن و سبيل، گرفتن موی زير بغل، تراشيدن سر، دست به آستين كردن، پوشيدن زير جامه، كفش و موزه در پا كردن، وضو، غسل، خروج از توالت و اماکن شرّ، دخول در مسجد و منازل خير، اخذ حاجت از مردم و بر آوردن حاجت ايشان و آنچه بدين ماند باید ابتدا به راست و در آنچه مقابل اين است ابتدا به چپ كرد.
اگر كسي هنگام خوردن طعام در صورت نیاز از دست چپ کمک جويد جایز است. در شرعةالاسلام آمده است كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ گاهي نان را با دست راست و خربزه را با دست چپ میگرفت و از هر دو میخورد. بايد با سه انگشت طعام خورد؛ چون از آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ به صحّت رسيده است كه با سه انگشت اِبهام و سبابه و وُسطي دست راست طعام می خورد و گاه از انگشت چهارم نيز کمک میگرفت. [ابهام: انگشت شصت، سبّابه: انگشت اشاره، وسطي: انگشت مياني]
در احياءالعلوم از امام شافعي(رح) روايت شده است كه خوردن طعام با چهار انگشت علامت حرص و طمع است. از مجموع اين دو قول چنین دانسته میشود كه بايد در هنگام خوردن طعام، با چهار انگشت شروع نكند، بلكه هميشه با سه انگشت بخورد، امّا اگر گاهی در بعضی طعامها به کمک محتاج شود و از انگشت چهارم کمک جويد، منافی سنّت نيست؛ چون احياناً اين حالت از آن حضرت ديده شده است.
ثابت شده است كه آن حضرت هرگز با دو انگشت طعام نمیخورد و میفرمود: شيطان با دو انگشت میخورد. مقصود این است كه با دو انگشت طعام خوردن علامت كبر و غرور و نشانهی خودبينی و نادانی است كه آن از صفات شيطان است و شيطان از آن بهرهی کامل میبرد.
خوردن طعام از پيش خود
وقتي طعام حاضر شد بايد از طرف خود بخورد نه از طرف ديگر یا از ميان ظرف؛ زيرا پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ از آن منع كرده و فرموده است: اگر به طور دسته جمعی از يك ظرف طعام میخوريد از كنارههای ظرف بخوريد نه از وسط آن؛ چون بركت بر وسط نازل میشود [يعني بركت به همه برسد].
در صحيحين به روايت عمر بن ابي سلمه ـ رضي الله عنهما ـ چنین آمده است: در آن زمان که من خردسال بودم و در آغوش تربيت پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ بزرگ میشدم، روزی با آن حضرت طعام میخوردم و دست من در كاسه حركت میكرد و به هر طرف دراز میشد. آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ به من گفت: اي پسر و به روايتی دیگر فرمود: ای پسرك من، «بسم الله» بگو و با دست راست و از نزديك خود طعام بخور.
در صحيحين به روايت انس ـ رضی الله عنه ـ آمده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: هنگام طعام خوردن نام خدا ببريد و هر كس از طرف خود بخورد. علما در شرح اين حديث گفتهاند: اين حكم وقتی است كه طعام از يك نوع باشد؛ امّا اگر بر سفره غذاهای گوناگون يا ميوههای رنگارنگ نهاده باشد، دست به هر طرف دراز كردن جهت خوردن از هر نوع ميوه و طعام جایز است.
در صحيح ترمذي به روايت عكراش بن ذويب ـ رضی الله عنه ـ آمده است كه گفت: ظرف بزرگی پر از طعام برای پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ آوردند. من دست خود را دراز میکردم و از هر طرف كه می خواستم میخوردم و آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ از پيش خود میخورد. در اثنای آن با دست چپ، دست راست مرا گرفت و فرمود: اي عكراش از طرف خود طعام بخور، اين يك طعام است و از هر جا كه بخوری يك مزه دارد. پس از آن ظرفی پر از خرما آوردند كه در آن انواع خرما نهاده بودند و من از پيش خود خرما میخوردم و آن حضرت از همه اطراف ظرف. در این میان فرمود: اي عكراش از هر جا میخواهی بخور؛ چون اين از انواع مختلف است.
گرامي داشتن نان و نانريزه
وقتی دست خود را به طرف نان دراز میكند بايد آن را با هر دو دست بشكند؛ زیرا شكستن نان با يك دست علامت كبر و نخوت است. ادب آن است كه نان را گرامی دارد و دست چرب شده به نان پاك نزند، اگر چه بخواهد آن را بخورد يا به حيوانی دهد. نبايد نمكدان، كاسه، سبزی، كوزهی آب و امثال آن را بر روی نان بگذارد؛ چون بزرگان آن را مكروه دانستهاند. در كتب اهل حديث نوشته شده است كه سفيان ثوري(رح) گذاشتن كاسهی طعام را بر روی نان، مكروه و ناپسند میدانست.
اگر لقمهی نان يا غير آن از خوردنيها از دست وی بيفتد، بايد آن را بردارد و پس از پاك کردن بخورد؛ زیرا کنار گذاشتن آن نشان كبر و خودبينی و دليل نخوت و خودپرستی است. در صحيح مسلم به روايت جابر ـ رضی الله عنه ـ آمده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: اگر لقمهای از دست يكی از شما بيفتد، بايد آن را بردارد و آنچه بر آن چسبيده پاک كند؛ سپس بخورد و آن را برای شيطان باقی نگذارد.
علما در شرح حديث مذکور گفتهاند كه منظور از ترك آن برای شيطان اين است كه کنار گذاشتن آن، ضايع كردن نعمت الهی و غالباً نشانهی كبر و نخوت است و اين از اعمال شيطان است. بنابراین اگر طعام در جای ناپاکی بیفتد و شستن آن ممكن باشد، بايد آن را بردارد و پس از شستن بخورد و اگر شستن آن ممکن نباشد يا پس از شستن بینهايت نامطبوع شده باشد آن را به حيوانی بخوراند و نگذارد كه ضايع شود و هر نانريزه كه از سفره بر زمين افتد بايد بردارد؛ زیرا جایز نیست كه آن را در زير دست و پا رها کند.
در اصل هفتاد و هفتم از نوادر الاصول به روايت مكحول ـ از علمای تابعين ـ ذكر شده است كه ابیهريره ـ رضی الله عنه ـ گفت: روزی پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ در اثنای خطبه فرمود: اگر پيش شما طعامی بگذارند بايد «بسم الله» بگوييد تا آن خبيث (شيطان) در رزق و روزی شما شريك نشود و وقتی سفره را جمع کنند بايد آنچه در زير سفره از نان ریزه و ... ریخته است بردارید وگرنه شیاطین آن را بر میدارند. پس براي آنان نصيبی نگذاريد.
ترك حرص و طمع هنگام طعام خوردن
نبايد هرگز با سرعت و شتاب زدگی طعام بخورد، اگر چه بسيار گرسنه باشد؛ چون موجب قساوت قلب و كوری دل، بلكه سبب مرگ وی است. شيخ بنان حمال ـ كه از بزرگان مشايخ مصر است ـ می گويد: مدّتی در مكّه اقامت داشتم. چند روز گذشت و فتوحی نرسيد. در مكّه حجّامی(کسي که از رگ يا پوست خون میگيرد) بود كه وقتی فقيری برای حجامت نزد او می رفت گوشت میخريد و برای او میپخت. به دكّان وی رفتم و او شخصی را برای خریدن گوشت فرستاد. ميان حجامت كردن، نَفْس من گفت: وقتی از حجامت فارغ میشوی طعام پخته میشود. آن فکر را نپسنديدم و با خود گفتم: اي نفس! حجامت يا طعام. نيّت كردم كه از آن طعام نخورم. پس از فراغت برخاستم كه بروم. حجّام گفت: سبحان الله تو خود عادت مرا میدانی. عذری آوردم و به مسجدالحرام رفتم. آن روز چيزی نيافتم. روز ديگر تا نماز عصر نيز چيزی برای خوردن نيافتم. برخاستم، از شدّت گرسنگی بر زمین افتادم و بیهوش گشتم. مردم در اطراف من جمع شدند و گمان کردند كه ديوانه شدهام. ابراهيم خواص آنجا بود و من در آن زمان با وی آشنايی نداشتم. مردم را از اطراف من دور كرد و نزد من نشست و از من پرسید: چيزي می خوری؟ گفتم: شب نزديك است. گفت: کار نیکی میكنيد اي مبتديان، قدم بر آن استوار داريد تا رستگار شوید. سپس بلند شد و رفت و هنگامی که نماز عشاء را میخواندم آمد و با خود كاسهای عدس و دو قرص نان آورد و گفت: بخور. خوردم. پرسید: باز هم میخوري؟ گفتم: آری. رفت و يك كاسه عدس ديگر با دو قرص نان آورد. آن را نيز خوردم. پرسید: باز هم میخوری؟ گفتم: آری. رفت و مثل آن بار ديگر آورد و خوردم. پرسید: باز هم میخوری؟ گفتم: نه کافی است. پس از آن خوابيدم و تا صبح برنخاستم و نماز نگزاردم و طواف نكردم. در خواب، حضرت رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ را ديدم كه گفت: بنان! گفتم: لبيك يا رسولالله. گفت: هر كس با حرص و طمع طعام بخورد، حق سبحانه و تعالی ديدهی دل او را كور میگرداند. بيدار شدم و با خود عهد كردم كه ديگر هرگز سير نخورم.
لقمه متوسط برداشتن و خوب جويدن آن و ندميدن(فوت نكردن) بر طعامِ گرم
نبايد لقمهی بزرگ بردارد؛ زیرا آن علامت حرص و طمع و شهوت است و کوچک نيز بر ندارد؛ چون آن نشانهی كبر و غرور است. هنگامی كه لقمه در دهان میگذارد دهان را زيادتر از اندازه باز نکند و لقمه را با طرف راست بجود، مگر اینکه مانعی باشد مانند درد دندان يا غير آن. تا لقمه را خوب نجويده به گلو فرو نبرد و باید لقمه را با نرمي و ملايمت فرو برد تا صدایی همچون صدای شتر از گلويش خارج نشود. تا وقتی که لقمه را فرو نبرده دست به جانب طعام دراز نكند و لقمهای دیگر بر ندارد. لقمهی دندان گرفته را به طرف طعام نياورد و بر طعام گرم ندمد، بلكه آن قدر صبر كند تا بخار و حرارت آن فرو نشيند.
در اخبار وارد شده است كه دمیدن بر طعام، برکت آن را از بین میبرد. به صحّت رسيده است كه آن حضرت طعامی را كه خيلي گرم بود، نمیخورد، بلكه مدّتی صبر میکرد تا شدّت حرارت آن فرو نشیند. هنگام طعام خوردن، نباید دست آلوده را به طرف كاسه و ظرف بيفشاند و یا لقمهی چرب و تکّهی گوشت را در ظرف سركه و امثال آن فرو برد؛ چون آغشته شدن آن به چربی مكروه است. روش جمع كردن ميان ترشی و گوشت چرب این است كه اول لقمه خشك را در سركه فرو برد و پس از آن گوشت را بر آن نهاده و بخورد. نبايد استخوان مغزدار را به شدّت بر پشت و روی و كنار سفره بکوبد؛ زیرا آن از جمله مكروهات است.
سخن گفتن در اثناي خوردن طعام
بايد با اصحاب در ميان خوردن طعام سخنی بگويد و بشنود؛ زيرا ساکت نشستن بر كنار سفره از اوّل تا آخر به جهت تشبّه به طايفه مجوس و حيوانات، مكروه و ممنوع است.
امام محمّد غزالی در احياء العلوم آورده است: از آداب طعام خوردن این است كه در اثنای آن سخن بگويند و حكايات صالحان را نقل کنند؛ امّا گفتن سخنان وحشت انگيز و اخبار كدورت آميز و امثال آن مكروه است. همچنین نباید هيچ طعامی را مذمّت كنند؛ چون مكروه و خلاف سنّت است.
در صحيحين به روايت ابی هريره ـ رضی الله عنه ـ آمده است كه هرگز پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ طعامی را عيب نفرمود. در روايت مسلم آمده است كه اگر اشتهايی به طعام نداشت ساكت بود و عيب نمیگفت. اگر طعامی برای كسی بیاورند که او از خوردن آن كراهت طبيعی و فطری دارد، جایز است كه از آن اظهار كراهت كند و اين مخالف سنّت نيست.
در صحيحين به روايت خالد بن وليد ـ رضی الله عنه ـ آمده است كه جمعی سوسمار بريان شده پيش پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ آوردند. آن حضرت قصد خوردن آن كرد. پس ايشان گفتند: اين سوسمار است يا رسولالله. آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ دست مبارك خود را كشيد. خالد گفت: يا رسولالله آيا اين حرام است؟ آن حضرت فرمود: حكم به حرمتش نمی كنم، ليكن اين در زمين قوم من نیست و من از خوردن آن كراهت طبيعی دارم.
تنها نخوردن طعام
بايد تا ممكن و مقدور است تنها طعام نخورد و برای خود همكاسه پيدا كند. به صحّت رسيده است كه بهترين طعام نزد پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ آن بود كه با مردم میخورد و تنها طعام نمیخورد مگر به ندرت و فرموده است: «شَرُّ النَّاسِ مَنْ اَكَلَ وَحْدَهُ» « بدترین مردم کسی است که به تنهایی طعام بخورد».
در سنن ابنماجّه به روايت فاروق ـ رضی الله عنه ـ آمده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: «كُلُوْا جَمِيْعًا وَ لَا تَفَرَّقُوْا فَاِنَّ الْبَرَكَةَ مَعَ الْجَمَاعَةِ» « با هم بخوريد و جدا و تنها نخوريد. چون بركت به همراه جماعت است». در سنن ابیداوود و غير آن به روايت وحشي بن هرب ـ رضی الله عنه ـ آمده است كه بعضی گفتند: يا رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ ما طعام میخوريم و سير نمی شويم. آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: شايد شما پراكنده طعام میخوريد. گفتند: آری. فرمود: جمع شويد و با يكديگر طعام بخوريد و نام خدای تعالی را ببريد تا در طعام شما بركت پيدا شود.
در صحيحين به روايت عبدالرحمن ابيبكر ـ رضي الله عنهما ـ روايت شده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: هر كس نزد او طعام به مقدار دو نفر باشد، بايد سوّمی را بخواند و هر كس كه نزد او طعام به اندازهی چهار نفر باشد، باید پنجمی و ششمی را بخواند. به روايت ابيهريره ـ رضی الله عنه ـ ثابت شده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: طعام يک نفر برای دو نفر و طعام دو نفر برای چهار نفر و طعام چهار نفر برای هشت نفر كافی است. بنابراین از مضمون اين حديث معلوم می شود كه زياد بودن تعداد افراد بر سر سفرهی طعام، موجب بركت طعام است.
همراهی با اصحاب در خوردن طعام تا پایان آن
اگر با جمعی از ياران به خوردن طعام مشغول شود، بايد با ايشان تا آخر طعام به طريق موافقت و مرافقت پيش رود. بنابراین حكمت و احتياط اقتضا میکند كه اگر کمخور است در ابتدا به آرامی طعام بخورد تا در آخر با نشاط و رغبت بخورد.
هنگامی كه ياران، او را به خوردن طعام دعوت كنند و او رغبت داشته باشد، نگويد كه میل ندارم، بلكه ايشان را بدون تکلّف و پریشانی همراهی كند و از دو رويی بپرهيزد و همانگونه كه در خلوت طعام میخورد، در مجلس نيز به همان روش تناول كند.
در مسند ابنماجّه به روايت اسماء بنت یزيد ـ رضي الله عنها ـ آمده است كه طعامی براي پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ آوردند. آن حضرت آن را به ما تعارف کرد. گفتيم: اشتها نداريم. فرمود: گرسنگی را با دروغ جمع نكنيد. اگرچه شخص به طعام رغبت زيادی نداشته باشد، ليكن بايد صورت همراهی را تا آخر رعايت کند و خود را مشغول نمايد تا وقتی كه ياران فارغ شوند؛ نه اینكه در حالت سيری، به اندازهی گرسنهای طعام خورد.
امام بيهقي(رح) در كتاب شعبالايمان حديثی مرسل روايت كرده است كه وقتی پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ با قومی طعام میخورد، تا آخر ايشان را همراهی میكرد و آخرين كسی بود كه دست از طعام می كشيد و اين به دلیل مراعات رفيقان و مرحمت بر ايشان بود؛ چون ممكن است كه بعضی گرسنه باشند، ولی به واسطهی عدم همراهی ياران، ايشان نيز طعام خوردن را ترك كنند. پس همراهی آن حضرت تا آخر به علّت كمال شفقت و مهربانی بر اصحاب بود.
تا هنگامی که سفره پهن باشد نباید كسی از كنار سفره برخيزد مگر بنا به ضرورتی؛ زيرا در مسند ابنماجّه و شعبالايمان امام بيهقي به روايت ابن عمر ـ رضي الله عنهما ـ آمده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: وقتی سفره را پهن کنند نبايد كسی از كنار سفره برخيزد تا وقتی که سفره را بردارند.
همراهی با یاران مبتلا به بیماری مسری در خوردن طعام
اگر طالب صادق به حسب باطن قوّتی دارد، باید از همسايگی بيمارانی كه مبتلا به بیماریهای واگیردار هستند دوری نکند و نگرانی و پریشانی به خود راه ندهد و بدون كراهت با ايشان طعام بخورد.
در سنن ابيداود و ترمذي و ابنماجّه از جابر بن عبدالله ـ رضي الله عنهما ـ روايت شده است كه پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ دست مجذومی(شخصی که به مرض جذام مبتلا باشد. جذام مرض بسیار بدی است كه از انتشار خلط سودا در همهی بدن به وجود میآید و همهی اعضای آن را تباه و متغيّر میسازد) را گرفت و با دست خود در كاسه برد و فرمود: «كُلْ بِسْمِ اللهِ ثِقَةً وَ تَوَكُّلاً عَلَيْهِ» «با نام خدا و با توكل و اعتماد بر او بخور» امّا كسی که دارای کمال ايمان و توكّل نیست، بر او جایز است که از همسايگی چنين بيمارانی بپرهیزد و این عمل مخالف طريقهی سنّت نيست؛ زيرا در احاديث صحيح به دوری از مجذوم امر شده است.
در صحيح بخاري ثابت شده است كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ به ابيهريره ـ رضی الله عنه ـ فرمود: از مجذوم بگريز همچنان كه از شير میگريزی. در اخبار وارد شده است كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: با مجذوم سخن بگو در حالی كه ميان تو و او به اندازهی يك يا دو نيزه فاصله باشد. بزرگان گفتهاند: هر كس ايمان او به درجهی كمال رسیده باشد، از همراهی و مصاحبت با این بیماران چندان ضرری به او نخواهد رسيد؛ زيرا قوّت ايمان و توكّل مانع سرایت بیماری میشود. ليكن آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ افرادی را که از نظر ایمان و توکّل ضعیف هستند، از این امر منع کرد و خود هر دو صورت را انجام داد تا قوی به طريقهی توكّل و ضعيف به طريقه ی تحفّظ، به وی اقتدا كند.
ايثار بر رفیق در خوردن طعام
از جملهی مكارم آداب در خوردن طعام این است كه بر رفيق همکاسهی خود ايثار کند و آنچه از طعام بهتر و خوشمزه تر است به وی دهد. سهل بن عبدالله تستري ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ در تفسير آيهی كريمه «وَيَنْهَىٰ عَنِ ﭐلْفَحْشَاءِ وَﭐلْمُنکَرِ» « خداوند به دادگری و نيكوكاری دستور می دهد» (نحل/ 90) فرموده است: عدل این است كه انصاف را در لقمه با رفيق خود رعایت کنی و احسان اینكه او را به لقمه از خود اولی تر بدانی.
شيخالاسلام خواجه عبدالله انصاری ـ قدّس الله سرّه ـ يكی از بزرگان را نام برده است كه تنها نان میخورد. از وی علّت آن را پرسيدند. گفت: روزي با پير خود هم كاسه بودم. تکّهای گوشت برداشتم، امّا آن را نپسندیده و گذاشتم. وی فریاد زد و گفت: چيزي را كه برای خود نميپسندي چرا براي ديگری میپسندي، در دهان بگذار. از آن زمان تا کنون تنها طعام میخورم تا ادب را رعایت کرده باشم. همچنين وی از شيخ ابوسعيد مقرّي(رح) نقل کرده است که میگفت: با شيخ ابوعبدالله رودباری ـ قدّس الله سرّه ـ كه از بزرگان مشايخ شام است باقلا میخوردم. باقلا بر من ناخوش آمد پس آن را گذاشتم. شيخ گفت: آن را نگذار. چيزي را كه برای خود نمیپسندی در راه درويشی میگذاری كه بخورد؟
ابوجعفر سامانی ـ كه از بزرگان مشايخ است ـ چنین حكايت میكند: وقتی به كوه لبنان رفتم، در آنجا قومی از ابدال را ملاقات کردم. همراه ايشان جوانی بود كه به آنان خدمت میكرد. شبانگاه دسته گياه درو میکرد و برای ايشان میپخت. سه روز آنجا بودم. صبح روز چهارم به من گفتند: زندگانی ما را ديدی اکنون برو؛ زیرا تو نمیتوانی با ما زندگی کنی. برای من دعای خیر كردند و من رفتم. بعد از مدّتی به بغداد رفتم و آن جوان را در حال دلّالی ديدم. تعجّب کردم و در وی مینگريستم كه اوست يا نه؟ وی مرا بجا آورد، به گوشهای رفت و گفت: به چه مینگری؟ گفتم: به خدا قسم به تو مینگرم که تو همان هستی كه در لبنان ديدم؟ گفت: آری. گفتم: چرا اينجا هستی و اين كار تو چيست؟ گفت: روزی ماهی بريان میكردم. هنگام تقسیم آن، بهتر را برای خود برداشتم به اين حال افتادم.
تکه تکه كردن گوشت
سنّت این است که گوشت پخته را با دست تکه تکه کند، اگر چه به صحّت رسیده است كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ احياناً با كارد نيز تکه تکه كردهاند. در صحيحين به روايت عمرو بن اميّه ـ رضی الله عنه ـ آمده است كه گفت: پيغمبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ را ديدم كه شانهی گوسفندی در دست داشت و با كارد گوشت آن را تکه تکه میكرد. در اين اثنا بانگ اذان بلند شد. آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ شانه و كارد را کنار گذاشت و برای نمازگزاردن برخاست و دست مبارك خود را نشست و همچنان دست نشسته نماز گزارد.
در كتابهای معتبر اهل حديث به روايت ابنعبّاس ـ رضي الله عنهما ـ مذكور است كه گفت: شبی حضرت رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ را به مهمانی دعوت كردند و وی امر کرد كه بزغاله بريان كنند. آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ كارد برداشت و تکهای گوشت براي من جدا كرد و در اين هنگام بلال اقامه گفت. آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ كارد را انداخت و برای نماز گزاردن برخاست بدون اینكه دست خود را بشوید.