حکایات و پندها از گلستان سعدی 2

حکایات و پندها از گلستان سعدی 2
خلاصه

حريص با جهانی گرسنه است و قانع به ناني سير، توانگري به قناعت بِه از توانگري به بضاعت. تلمیذ(دانش آموز) بي ارادت، عاشق بي زَرست و رونده بي معرفت، مرغ بي پَر، و عالم بي عمل، درخت بي بَر(میوه) و زاهد بي علم، خانه ی بي دَر.

3 5 00

ده آدمي بر سفره اي بخورند و دو سگ بر مُرداري با هم بسر نبرند. حريص با جهانی گرسنه است و قانع به ناني سير. حكما گفته اند: توانگري به قناعت بِه از توانگري به بضاعت.

روده تنگ به يك نان تهي پُر گردد
نعمت روي زمين پُر نكند ديدۀ تنگ

*****
 

حكيمي كه با جُهّال در افتد توقع عزّت ندارد و اگر جاهلي به زبان آوري بر حكيمي غالب آيد عجب نيست كه سنگي است كه گوهری همي شكند.

*****

تلمیذ(دانش آموز) بي ارادت، عاشق بي زَرست و رونده بي معرفت، مرغ بي پَر، و عالم بي عمل، درخت بي بَر(میوه) و زاهد بي علم، خانه ی بي دَر.

*****
 

هر كه با بدان نشيند اگر نيز طبيعت ايشان در او اثر نكند به فعل ايشان متّهم گردد تا اگر به خراباتي رود به نماز كردن، منسوب شود به خَمر خوردن.

*****

در انجيل آمده است كه اي فرزند آدم گر توانگري دَهَمت مُشتَغِل شوي به مال از من، ‌وگر درويش كُنمت تنگدل نشيني؛ پس حَلاوتِ ذكرِ من كجا دريابي و به عبادتِ من كي شتابي؟

گَه اندر نعمـتي، مغـرور و غافـل
گَه اندر تنگدستي، خسته و ريش

 

چو در سَرّا و ضَرّا حالت اين ست 
چو در سَرّا و ضَرّا حالت اين ست

*****

زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کم‌تر از آن خُورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادت او، تا ظَنِّ صلاحیت در حق او زیادت کنند.

ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی!
کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است

چون به مقام(خانه) خویش آمد، سفره خواست تا تناولی کند. پسری صاحب فِراست داشت؛ گفت: ای پدر! باری، به مجلس سلطان طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید.

گلستان سعدی

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)