مختصر ی از زندگینامه خادم صادق حاج خلیفه غلامعلی تیموری معروف به «بسمل»

مختصر ی از زندگینامه خادم صادق حاج خلیفه غلامعلی تیموری معروف به «بسمل»
خلاصه

بسمل باخرزی به تاریخ 1313هـ . ش در روستای گندمشاد از توابع باخرز دیده به جهان گشود. تحصیلات سنتی را در مکتب روستا و نزد آخوند محل فرا گرفت و البته نیمه و ناتمام و به قول خودش، الفبا را تا به حرف دال رسیده و نرسیده ، دوران رسمی تحصیل پایان یافت. ایشان شخصی با تقوی و زاهد پیشه هستند که فقر مصطفوی را شعار خویش ساخته و صاحب قناعت عظیمی هستند و به علّت سرشار بودن از معارف نقشبندی، کلام پاک و حکیمانه ای دارند.

31 4 00

بسمل باخرزی به تاریخ 1313هـ . ش در روستای گندمشاد از توابع باخرز دیده به جهان گشود. تحصیلات سنتی را در مکتب روستا و نزد آخوند محل فرا گرفت و البته نیمه و ناتمام و به قول خودش، الفبا را تا به حرف دال رسیده و نرسیده ، دوران رسمی تحصیل پایان یافت.

دال را نـابرده سـر، دینـم برفت
صبر و طاقـت تاب و تمکیـنم برفت

 

عشق آمد خامه و دفتر بسوخت
شد ورق چاک و قلم را سر بسوخت

 

شوخ و چشمی آمد و استاد شد
آنچـه را خوانــدم همـه بر بـاد شد

روزگار جوانی را در روستا می گذراند و شیخ حافظ و گلستان سعدی را مطالعه می کرد که البته مطالعه و دوره کردن کتب اغلب شاعران بزرگ چون سعدی، عطار و حافظ در خانواده های این بلاد یک رسم و سنّت بود. مردم در طاقچه هایشان قرآن مجید را داشتند و دیوان حافظ مثل قرآن مجید، پوش پارچه ای گلدوزی شده داشت و هیچ گاه روی زمین گذاشته نمی شد.

گویا مادر ایشان پسر نداشته و همیشه به خدمت صاحبدلان رفته و از ایشان درخواست دعا نموده تا خداوند(ج) پسری به ایشان بدهد، خداوند(ج) خواسته او را مستجاب و به او پسری می دهد. ایشان نیز اسمش را «غلامعلی» می گذارند.

من غلام علی ام از علی آموخته ام

کز علـی سرّ ولای ولی آموخته ام
 

روبه بیشه مولایم و در جنگل عشق

بهتر از شیر ژیان پردلی آموخته ام

پدر و مادرش با خدای خود هم پیمان می شوند که اگر فرزندشان زنده بماند تا 9 سال فقرا را طعام دهند. خود حاج خلیفه در قصه زندگی خویش می سراید:

چون غلامعلی کز اول گفته بود
این غلامی را به نامم سفته بود

 

گردنم را بست و دستم را گشاد
داد بـرشستـم کلیـد صد مـراد

 

خواند از ردّم همه سوی قبـول
دل به مهر آل و اصحاب رسول


 


 

ایشان در جوانی دچار بحران های روحی بسیاری شد که مسیر زندگیشان را به مخاطره افکند و برای رهایی از آن به کتاب و کتاب خوانی پناه می برد. ایشان می گوید که آنقدر کتاب لیلی و مجنون نظامی را می خواندم که خسته می شدم. اما گویا عشق آتش زیر خاکستر بود و در درونم آتش به پا می کرد. تا اینکه ایشان با یکی از خلفای طریقه عالیه نقشبندیه به نام حضرت خلیفه سعید محمّد معصومی متخلص به «ندیم» که خلیفه حضرت قطب العارفین، حاجی الحرمین، حضرت شمس الحق نقشبندی مجدّدی(رح) بود، دست بیعت داده و وارد شاهراه عشق و معرفت الهی شد.

تا خود روی، بی حاصلی
چون او کشیدت، واصلی

پس از فوت حضرت خلیفه سعید محمّد معصومی(رح) به دست حق پرست حضرت صاحب التقوی، محمّد مظهر نقشبندی مجدّدی(رح) تجدید بیعت نمود و مدّت هیجده سال در خدمت و صحبت این بزرگوار به سیر و سلوک طریقه عالیه نقشبندیه مشغول گردید و از برکات این طریقه عالیه بهره مند گردید. پس از فوت حضرت محمّد مظهر(رح)، زمامدار طریقه عالیه نقشبندیه، با قطب الارشاد زمان، حضرت سیّد عبدالله نقشبندی مجدّدی تجدید بیعت کرد.هم اکنون ایشان تحت تعلیم و تربیت این پیر بزرگوار است و به اذن ایشان به تعلیم طریقه عالیه مجاز گشته و در حد وسع به تبلیغ و ترویج مشغول می باشند.

 از اصل اصول بزرگان این طریقه، صحبت و ذکر با رابطه است یعنی بدون مدد زبان با اندیشه قلبی و مراقبه. گرچه ذکر بدون رابطه به خودی خود مفید است، لیکن واصل الی الله نیست. دیگر اصل اصول این طریقه، چهل سبق و چهار سیر است و همنشینی با اهل علم  و عرفان از چهار چوبهای اصلی فکری و اعتقادی ایشان است. اندیشه والا و  ارادتشان به اصحاب کرام و ائمه اطهار و کبار اهل علم و بصیرت، باعث غنای فرهنگی رهروان این طریق در طول تاریخ عرفان و فرهنگ شده است که حضرت مولانای بلخی(رح) خود نمونه ای از اندیشمندان پیش از شاه نقشبند بوده که بیعت کرده شمس تبریزی است می فرماید:

نقشبندانند در جو فلک
کار سازانند بهر لی و لک

همنشینی با اهل دل و درک در این طریقه مبارک تا بدانجا اهمیّت دارد که بیشتر بزرگان این گروه چه با زبان نظم و چه با زبان نثر به مریدان خویش تأکید مؤکد کرده اند. از آن جمله این شعر حضرت خواجه عزیزان علی رامتینی(رح) که یکی از مشایخ سلسله می باشند اشاره کرد:

با هر که نشستی و نشد جمع دلت
از تو نرهیـد زحمـت آب و گلت

 

از صحبـت او اگـر تبـری نکنی

هرگز نکند روح «عزیزان» بحلت

دیگر اهمیت رعایت شریعت و اجرای مو به موی احکام و دستورات آن در طریقت نقشبندیه، در هیچ جای تاریخ این طریقه عالیه دیده نشده است که کسی خلاف دستورات اسلام و پیامبر(ص) سخن گفته باشد. در کتابی، خطی از مولانا یعقوب چرخی که شاگرد و مرید بی واسطه شاه نقشبند، حضرت سلطان بهاءالدین نقشبند(رح) است، نوشته که، شبی شاه نقشبند را خواب می بینند. از ایشان می پرسند که شما را فردای قیامت به چه یابیم؟ فرمودند: به تشرع؛ یعنی ما هر چه یافتیم به فضل الهی و برکت عمل کردن به آیات قرآن کریم و احادیث نبوی و صحبت و رعایت تقوی و حدود شریعت و قدم زدن در عزیمت، عمل کردن به سنّت و جماعت و اجتناب از بدعت و استقامت شریعت، نه چشمداشت کرامت؛ چرا که خود کرامت گاهی باعث هلاک سالک است. در این طریق بزرگترین کرامت، بندگی خدا و پایبند بودن به شریعت است. به راستی که این شعر زیبا وصف حال این طایفه را کرده است.

نقشبنـدیه عجـب قافلــه سـالارانند

که برند از ره پنـهان به حـرم قافـــله را
 

همه شیران جهان بسته این سلسله اند

روبه ازحیله چه سان بگسلداین سلسله را
 

چون طریقه عالیه نقشبندیه به روش اندراج النهایه فی البدایه است، بدایت آن با نهایت دیگر طرق یکی است. در فرقه نقشبندیه حرف اول، شرع ناب مصطفوی است و طریقت خادم شریعت است، بارکش شریعت است.

ایشان شخصی با تقوی و زاهد پیشه هستند که فقر مصطفوی را شعار خویش ساخته و صاحب قناعت عظیمی هستند و به علّت سرشار بودن از معارف نقشبندی، کلام پاک و حکیمانه ای دارند و صحبتشان برگرفته از قرآن و اقوال صالحان است و در حد امکان، عامل به شریعت غرا و مبلغ طریقه عالیه هستند. خداوند(ج) توفیقشان را روز افزون نماید.

اگر دوستی گذر باخرزش افتاد
به دلجویی بخاطر آمـدش یــاد

 

 نـدارد گـر ز من نـام و نشانی
باین آدرس که می گویم بسش باد

 

 غلامعلی به شهـرت تیموری ام
تخلـص بسمل نـاکام و نـاشـاد

 

 اگر پرسـنـد کجا غمخانه دارد
کجـا بیـت الحزینـی کرده بنیـاد

 

 بگوییدش که در شرق خراسان
به شش فرسنگی اندر مرز تایباد

 

 سرای بی دری را رو به مسجد
به باخـرز روستـای نصرت آباد

 

ز شصت بگذشته عمرش در همه حال

نشد از شسـت غـم یــک لحظه آزاد

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)