مختصری از زندگی مرحوم حاج خلیفه روح الله برزگر رحمة الله علیه

مختصری از زندگی مرحوم حاج خلیفه روح الله برزگر رحمة الله علیه
خلاصه

از خصوصیّات بارز حضرت حاج خلیفه روح الله برزگر رحمة الله علیه سادگی و ساده زیستن در همه امور زندگی بود. «الفقر فخری» را شعار خویش قرار داده و از تکلّفات دنیوی و تعلّقات شتّی جداً خودداری می نمودند. سیمای فقر مصطفوی از جبین ایشان هویدا بود. در حرکات و سکنات متابعت سنّت و در صحبت به حمد خدا(ج) و نعت رسول(ص) مشغول بوده و از اعمال و کردار صالحان استفاده می نمودند. خود نیز به حق عامل به گفتارش بود تا جایی که امکان داشت سیرت نبوی را در زندگی پیاده کرده و مبلّغی جامع و کامل برای مریدان راه بودند.

28 4 00

عند الذکر الصالحین تنزل الرحمة

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند بهر تنم

عارفان، فروغ جلوه ی حقانی و شاهراهی به سوی حق و حقیقت اند که به وسیله ایشان انسان ها به سر منزل مقصود راهنمایی می شوند و از  ورطه هلاکت و گمراهی نجات می یابند.

ایشان، حاملان حقیقی بار تبلیغ دین نبوی(ص) و خلیفة الله،در روی زمین اند که با متابعت سنّت مصطفویه، به درجات قرب الی الله، فائز المرام گشته اند. همانا سادگی و صفا، از حرکات و سکنات ایشان اظهر من الشمس است. به صورت و ظاهر همچون بشرند، امّا در سیرت و باطن در محضر خدای تعالی، همیشه و در همه حال حاضرند. «بهم یمطرون و بهم یرزقون» در شأن ایشان آمده است.

ایشان در تاریخ 1297/12/07شمسی در یکی از خانواده های عشایری، در منطقه جنوب خراسان، بخش پایین جام چشم به جهان گشود که پدرش حسین او را روح الله نام نهاد.

در دوران کودکی، والدینش او را به مکتب، نزد علمای آن زمان فرستادند تا احکام و دستورات شریعت اسلام را بیاموزد و قرآن را که دستور زندگی مسلمانان است، یاد گیرد.

روح الله توانست تا 15 سالگی علاوه بر قرآن کریم، کتابهای بسیاری از جمله پنج گنج، دیوان حافظ شیرازی، کنز الدقائق و . . . را نزد علمای آن زمان تعلیم گیرد. البته در این ایّام وی در کارهای بیرون خانه، از قبیل هیزم آوردن، چرانیدن گوسفندان و کارهای دامداری و کشاورزی به پدرش کمک می کرد. در 15 سالگی با دایی خود، خلیفه ارباب وکیل که یکی از خلیفه های طریقه عالیه نقشبندیه بود، بیعت کرد و به سیر و سلوک باطنی نزد ایشان پرداخت.

وقتی ایشان به سن 17 سالگی رسید، بنا به دستور حکومت وقت آن زمان، کلیه عشایر مجبور به ترک خانه های عشایری و سکونت در شهر ها و روستاها شدند؛ از این رو، آنها نیز در یکی از روستاهای توابع آرامگاه حضرت شیخ الاسلام احمد جامی(رح) سکونت گزیدند.

وی سالهای جوانی اش را در به دست آوردن روزی حلال سپری کرد و از انجام هیچ کاری، هر چند سخت و مشکل، دریغ نداشت و همچنین سالیان متوالی به چوپانی، که سنّت پیامبران الهی است، مشغول بود و سختی و آسانی زندگی را تجربه کرد. چنانچه خود می گوید:

تا نبینی سخت و سست
نشوی مرد درست

وی در سن 28 سالگی بنا به سنّت رسول خدا(ص) با دختر یکی از مریدان طریقه عالیه نقشبندیه ازدواج نمود و حاصل این ازدواج چهار فرزند پسر و شش دختر گردید.

در سن 33 سالگی در حالی که 18 سال از بیعت ایشان می گذشت به پرچمن افغانستان سفر کرد و برای اولین بار پیر و مرشد خود، یعنی حضرت حاج محمّد معصوم(رح) را که در آن زمان مرشد و زمامدار طریقه عالیه نقشبندیه بود، دیدار کرد تا باشد که خداوند(ج) از فیوضات آن حضرت شمه ای به او عطا فرماید.

او در سفر اول به مدّت 5 شبانه روز در خدمت پیر خود بود و آن حضرت در همان سفر اول، وی را خلیفه شرطیه خود قرار دادند و فرمودند شما را خلیفه می کنم به شرطی که با خلفای بزرگ تر هم سری نکنید.

این خلیفه بزرگوار سه مرتبه و در مجموع 11 شبانه روز به خدمت حضرت حاجی محمّد معصوم صاحب(رح) رسید تا از فیوضات و برکات آن حضرت برخوردار شود که در یکی از این سفرها حضرت حاجی محمّد معصوم(رح) فرمودند: خلیفه چند مرید داری؟ ایشان گفتند: صاحب جان، خلفای بزرگ هستند، به احترام ایشان ما مرید نگرفتیم. حضرت حاجی صاحب(رح) فرمودند: بعضی از پیامبران الهی یک امّتی و بعضی دو تا و بعضی امّتی زیادی داشتند و شما نیز در اخذ بیعت از مردم سعی و کوشش بلیغ فرمایید و نیز در حق حاجی خلیفه چنین دعا کردند که خداوند(ج) دعای شما را در حق مخلوق قبول کند و بدین طریق به این فرمان الهی: «یا ایّها اللّذین آمنوا اتّقوا الله و کونوا مع الصّادقین» جامه ی عمل بپوشاند.

ایشان نقل می کردند که در مجلس صحبت آن حضرت(رح) کسی اجازه صحبت از دنیا را نداشته و خود آن حضرت نیز از دنیا و متعلّقات آن چیزی به زبان نمی آوردند جز یاد و فکر دین و راه و روش بزرگان کار دیگری نبود.

وقتی برای چهارمین بار به دیدار پیر و مرشد خود می رفت، با صحنه ی جانسوز وفات ایشان روبرو شد و نیز همیشه از قول حاجی محمّد معصوم(رح) می فرمودند:

یاران چه خوش است بی دهان خندیدن
بی عینک چشم هر دو جهان را دیدن

 

بنشین و سفر کن که به غایت خوب است
بـی منّـت  پا  گـرد   جهان  گـردیدن

آری پیر و مرشد او، حضرت حاجی محمّد معصوم صاحب(رح) قطب ارشاد زمین، دار فانی را وداع گفته و به دیدار حق شتافته بود. انّا لله و انّا الیه راجعون.

پس از ایشان، پسر بزرگوارشان حضرت حاجی محمّد یوسف صاحب(رح) جانشین ایشان و مرشد و راهبر طریقه عالیه نقشبندیه تعیین شدند. وی که با همّت مردانه خویش، سختی این راه طولانی و دوری از وطن را متحمّل شده بود، مورد لطف و احسان خداوندی(ج) قرار گرفت و دیدار یکی دیگر از دوستان خدا نصیب او گردید تا بتواند از دریای بی کران فیوضات و برکات و انوار این بزرگوار به قدر توان خویش بهره گیرد.

پس از آن در سال 1381 هـ . ق به دست حق پرست حضرت شمس الحق جان(رح) تجدید بیعت نمودند و این از شکوفا ترین دوره های زندگی ایشان می باشد و در  چند سفر به همراه آن حضرت(رح) بوده و خالصانه و صادقانه خدمتگذاری ایشان کرده است و در همین دوران سیر و سلوک باطنی و تزکیه و تصفیه و اخذ کمالات طریقت به حد اعلی انجام گرفت.

ایشان در سن 44 و 46 سالگی، یعنی در سال های 1341 و 1343 هـ ش مشرّف به زیارت بیت الله الحرام و روضه مطهّر نبوی گردید.

حاج خلیفه روح الله(رح) در زمان حیاتش نزد حضرت حاج شمس الحق جان صاحب(رح) چنین گفته است که در حج اول، بیشتر ذوق و شوقم به طرف مدینه منوّره و زیارت روضه پاک آن سرور و در نوبت دوم، بیشتر ذوق و شوقم به طرف مکّه مکرّمه و طواف خانه کعبه بود. حضرت حاجی صاحب(رح) در جوابشان چنین گفتند: حاجی خلیفه! در حج اول به علّت فنا بودنت به آن سرور(ص)، بیشتر ذوق و شوقت به طرف روضه پاک سرور کونین بوده، ولی در حج دوم چون از فنا فی الرّسول به فنا فی الله عروج کرده بودی، بیشتر ذوق و شوقت به طرف کعبه بوده است. از اینجا دانسته می شود که ایشان هر سه فنا که عبارت از فنا فی الشیخ و فنا فی الرسول و فنا فی الله را طی نموده بودند.

پس از حضرت حاج شمس الحق نقشبندی مجدّدی(رح)، زمامداری طریقه عالیه نقشبندیه به برادر ایشان، حضرت حاج محمّد مظهر نقشبندی مجدّدی(رح) رسید و ایشان از افغانستان کوچ کردند و شهرستان زاهدان را برای سکونت برگزیدند. حاج خلیفه روح الله در  مدّت مسند نشینی ایشان، در زاهدان همواره به محضر ایشان می رفت و از برکات و فیوضات این بزرگوار به اندازه استعداد خویش کسب می نمود تا اینکه حضرت محمّد مظهر صاحب(رح)، وی را که خلافت شرطیه را از حضرت حاج محمّد معصوم صاحب( رح) اخذ کرده بود ، به خلافت مطلقه مشرّف گرداندند.

در یکی از روزها وقتی حاج خلیفه نزد آن حضرت رفت، آن حضرت به او فرمودند: امروز در مسجد این موضوع در ذهنم گذشت که مردم تربت جام، تایباد و باخرز علاقه ی خاصی به حاج خلیفه دارند. بهتر است که او را امر کنم تا بین آن ها برود و آن ها را دعوت و تبلیغ کند. شما از این به بعد، به این منطقه بروید و آن ها را به طریقت و شریعت، دعوت و تبلیغ کنید.

در این زمان بود که او هیچ گاه بی کار ننشست و همیشه به دعوت و تبلیغ مردم مشغول بود. او از همان ابتدای خلافت شرطیه و مطلقه، مردم را امر به معروف و نهی از منکر می کرد، ولی پس از امر آن حضرت، به طور جدّی تری به این کار پرداخت تا جایی که هفته ها در مناطق تایباد و باخرز و روستاهای اطراف آن، مردم را به سوی خداوند(ج) دعوت می نمود و به بیعت با اهل الله و به خصوص بیعت با حضرات خواجگان نقشبندی ـ قدّس الله سرّهم ـ تشویق می کرد و در هر شهر و روستایی که وارد می شد، چندین نفر به دست مبارک ایشان بیعت می کردند و وارد طریقت می گشتند.

ایشان تمام زندگی خود را وقف این راه کرده و می گفت: اگر خدا یکی را به وسیله ما هدایت کند، بهتر از تمام مال و اموال دنیاست.

ایشان پس از وفات حضرت حاج محمّد مظهر نقشبندی(رح) که عالمی در فراق آن بزرگوار سوختند، دست ارادت به سوی حضرت حاج سیّد عبدالله نقشبندی مجدّدی داده و اجازه مطلق بر ایشان داده شد که در ترویج طریقه عالیه کمر همّت را بسته، شب و روز به تبلیغ و دعوت خود ادامه دهد. در این مدّت، خدمت به لنگر و ترویج طریقه را صادقانه و با همّت تمام انجام داده و این بار امانت و مسئولیت سنگین دعوت و ارشاد را به تمام و کمال تا آخرین لحظه حیات به اتمام رسانیدند تا آنجایی که حضرت سیّد عبدالله نقشبندی مجدّدی او را همچون حضرت بایزید و خرقانی این زمان لقب دادند.

از خصوصیّات بارز ایشان سادگی و ساده زیستن در همه امور زندگی بود. «الفقر فخری» را شعار خویش قرار داده و از تکلّفات دنیوی و تعلّقات شتّی جداً خودداری می نمودند. سیمای فقر مصطفوی از جبین ایشان هویدا بود. در حرکات و سکنات متابعت سنّت و در صحبت به حمد خدا(ج) و نعت رسول(ص) مشغول بوده و از اعمال و کردار صالحان استفاده می نمودند. خود نیز به حق عامل به گفتارش بود تا جایی که امکان داشت سیرت نبوی را در زندگی پیاده کرده و مبلّغی جامع و کامل برای مریدان راه بودند.

ایشان همیشه سعی می کردند که قدم خویش را جز در راه درست و انجام سنن مرضیه بر ندارند که موجب نارضایتی خداوند کریم شود که به تحقیق عامل بود به اصل نظر بر قدم، و سفر در وطن را در ظلّ پیران بزرگوار به انجام رسانده بودند. همان اصل سفر در وطن که سفر باطنی است از اخلاق رذیله به سوی اوصاف حمیده. کلام ایشان آیات فرقانی و احادیث نبوی بود و وارث خلق عظیم محمّدی(ص) بودند و به تحقیق که جامع اخلاق حمیده بودند و در انجمن همیشه با خدای خود خلوت می نمودند. با وجود اینکه در بین مردم بود و با ایشان بنا بر اقتضای طبع بشری معاشرت و موانست داشته، امّا لحظه ای از یاد خدا غافل نبودند و مقامات سیر و سلوک نقشبندیه که عبارت از چهار سیر و چهل مقام بود را طی کرده و در زندگی خویش نیز پیاده نمود.

به تحقیق آن مرحوم، اسوه و الگویی جامع در این عصر پر فتنه و آشوب بودند و فوت ایشان غمی اندوه بار و رنجی بسیار بزرگ برای ما و بازماندگان است.

سرانجام پس از تحمّل دو سال رنج بیماری، در روز جمعه 1383/07/14 مصادف با اول رمضان 1425 هـ ق بعد از نماز مغرب در حالی که از صبح تا افطار روزه بودند، در سن 86 سالگی دار فانی را وداع و به دعوت معشوق لبیک گفت. انّا لله و انّا الیه راجعون.

خداوند(ج) روح ایشان را با ارواح طیّبه انبیا و اولیای خود محشور فرماید.

همچنین آرامگاه مبارک ایشان در شهرستان تربت جام، بخش پایین جام، روستای شهرستانک مورد توجّه خاص و عام می باشد.

اَللَّهُمَّ اَنْزِلْ عَلَيْنَا مِنْ فُيُوْضَاتِهِ وَ بَرَكَاتِهِ وَ انْفَعْنَا بِعُلُوْمِهِ وَ اَسْرَارِهِ آمِيْنَ يَا رَبَّ الْعَالَمِيْنَ

مرثيه در فوت حاج خليفه روح الله برزگر(رح)

حـي قـيـوم و لــايـمـــوت الله
هـذا آرامـگــاه طــاب ثــراه

 

اعظــم خلفـــــاي نقشبنــديـه
حـاجي مـلاخـلـيـفـه روح الله

 

از خـلفــاي حضــرت مـعصـوم
ابــن فــرزنــد شـاه امـان الله

 

بـعـد از آن شـاه انـور و يوسـف
حضرت شمس الحق ومظهر شاه

 

ششمين شيخ و مرشدش به حيات
حضـرت حاجـي شـاه عـبـدالله

 

در چهار سير  و چهل مقام سلوك
از فـنـا شيــخ تـا فـنا فـي الله

 

عيـسـوي دم محـمـدي مشــرب
صـحـبـتــش آيـت كــلام الله

 

ره  تـبليـغ را چـنــان پيـمــود
كه نپيمود كـس چـو او ايـن راه

 

در شريعت چو  كوهي مسـتحكم
در طريقـت چـو عـارفـي آگـاه

 

آنچه مي گفت خود عمل مي كرد
از اولـوا لامــر تــا اطـــاع الله

 

فـوت از وي نديـد كـس هرگـز
حـتي يـك سنـت از رسـول الله

 

ساده خـوردي و ساده پوشيـدي
بـه هـمه عـمـر درگـه و بيـگاه

 

فقـر را فـخـر خـويش دانستـي
بـي  طـمع از تـمـام خلــق الله

 

عمـر هشتـاد و پنـج تـرحـيلـش
غيـن وشين فا و جيم به آبان ماه

 

رحـمـت  حـق به او و اتبـاعش
بـه حــــق لــا الــه الـــا الله

 

قـــدس الله ســـره الـاقـــدس
نـــور الله مـرقــد عـالـي جاه

 

انا  للّـه  اليـه  هـو  المـقصـود

بسملا خـتـم كـن بـه بسـم الله


دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)