داد و ستد

داد و ستد
خلاصه

* اگر شخصی به دیگری بگوید: این جنس خود را به یک تومان بده و آن شخص بگوید: دادم؛ معامله درست نمی باشد. ولی اگر مشتری مجدّداً بگوید: خریدم، آن وقت معامله درست می باشد. (دُرّ المختار/ ج4 / ص13) * اگر شخصی بگوید: من این جنس را به یک تومان برمی دارم و صاحبش گفت: بردار؛ معامله درست است. (سراجیه/ ص26)

5 5 00

* اگر شخصی بگوید: این جنس را به این مبلغ فروختم و دیگری بگوید: خریدم؛ معامله منعقد گردیده و مشتری، مالک آن کالا می شود.

اگر بعداً فروشنده بگوید: من این جنس را نمی فروشم، یا مشتری بگوید: من این را نمی خرم؛ قولشان اعتباری ندارد و آن جنس، از ملکیّت فروشنده خارج شده و در ملکیّت مشتری قرار گرفته است و این خرید و فروش را در اصطلاح شرع «بیع» می گویند. (شرح البدایة/ ج3 / ص24)reba-shamsiyeh

* اگر شخصی بگوید: این جنس را به مبلغ ده تومان به تو فروختم و دیگری بگوید: قبول دارم؛ یا بگوید: به این قیمت راضی هستم؛ یا بسیار خوب، پذیرفتم؛ در تمام صورت های فوق، معامله منعقد می گردد.

اکنون نه فروشنده، اختیار پس گرفتن و نه مشتری، اختیار رد کردنش را دارد؛ البته این معامله زمانی منعقد می گردد که ایجاب و قبول در یک مجلس باشد.

اگر شخصی  بگوید: این جنس را به مبلغ چهار تومان به تو فروختم و شخص دیگر، هیچ سخنی نگفت، بلکه از آنجا بلند شده تا در این مورد با شخص دیگری مشورت کند، یا از آنجا بلند شده و به کار دیگری مشغول شد، بعداً گفت: بسیار خوب، من به چهار تومان پذیرفتم، معامله منعقد نمی گردد؛ زیرا مجلس عوض شده است. ولی اگر بعداً فروشنده بگوید: من این جنس را به تو فروختم یا بگوید: بیا بردار و مشتری بگوید: پذیرفتم؛ آن وقت معامله درست است.

اگر بعد از این که فروشنده از جا برخاسته و رفت، مشتری بگوید: پذیرفتم؛ معامله منعقد نمی گردد.

خلاصه اینکه، اگر ایجاب و قبول، در یک مجلس باشد، معامله درست و اگر مجلس تغییر کند، نادرست است. (شرح البدایة/ ج3 / ص25)

* اگر شخصی به دیگری بگوید: این جنس خود را به یک تومان بده و آن شخص بگوید: دادم؛ معامله درست نمی باشد. ولی اگر مشتری مجدّداً بگوید: خریدم، آن وقت معامله درست می باشد. (دُرّ المختار/ ج4 / ص13)

* اگر شخصی بگوید: من این جنس را به یک تومان برمی دارم و صاحبش گفت: بردار؛ معامله درست است. (سراجیه/ ص26)

* اگر شخصی قیمت جنسی را تخمین زده و همان اندازه به مالکش پول داد، سپس آن جنس را برداشته و فروشنده هم با رضایت پذیرفت، بعداً نه فروشنده بگوید این جنس را به این قیمت به تو فروختم و نه مشتری بگوید به این مبلغ خریدم؛ در صورت فوق، بیع منعقد و معامله درست است. (شرح البدایة/ ج3 / ص25)

* اگر شخصی نزد میوه فروشی رفته و بدون سؤال، چهار انار بزرگ و خوب برداشته و در سبد خود بگذارد و مبلغ صد تومان به او تحویل دهد و فروشنده هم، هیچ سخنی نگوید و با رضایت، آن مبلغ را بپذیرد، بیع منعقد می گردد؛ فرقی نمی کند که سخنی در میان آید یا خیر. (سراجیه/ ج2 / ص92)

* اگر شخصی به گردنبندی که از مروارید است، اشاره نموده و بگوید: این گردنبند را به مبلغ صد تومان به تو فروختم و مشتری بگوید: پنج عدد یا نصف مرواریدهای آن را خریدم؛ تا مادامی که فروشنده به این راضی نباشد، بیع منعقد نمی گردد؛ زیرا فروشنده، تمام گردنبند را به صد تومان گفته و مشتری، این اختیار را ندارد که بعضی از مرواریدهایش را خریده و برخی دیگر را رد کند. اگر می خواهد همه آنها را بخرد.

ولی اگر بایع بگوید: این مرواریدها، دانه ای یک تومان است و مشتری بگوید: من پنج عدد را می خواهم؛ فقط در پنج عدد، بیع منعقد می گردد. (مرآة/ ج1 / ص71)

* اگر نزد کسی چهار نوع جنس مختلف وجود داشته و بگوید: هر چهار نوع جنس را به چهار صد تومان می فروشم، مشتری نمی تواند بعضی از آنها را برداشته و بعضی دیگر را رها کند؛ زیرا فروشنده می خواهد همه را یک جا بفروشد. ولی اگر قیمت هر یکی را جداگانه بگوید، آن وقت می تواند یکی یا بیشتر از آن را بردارد. (رد المحتار/ ج4 / ص26)

* هنگام معامله، ضروری است که قیمت و نوع جنس مشخص گردیده و هیچ گونه ابهامی که باعث نزاع می شود، باقی نماند؛ و گرنه معامله صحیح نمی باشد. (مرآة/ ج1 / ص83)

* هنگام معامله، ابتدا مشتری پول را تقدیم کرده، سپس از بایع جنس را تحویل بگیرد و اگر معامله جنس به جنس بود، هر دو در یک زمان، به یک دیگر تحویل دهند. (شرح البدایة/ ج3 /ص33)

در مورد مشخص نمودن قیمت

* اگر شخصی گفت: فلان جنس را به آنچه که در دستم هست، بفروش و مشخص نیست که در دستش که بسته است چقدر پول هست؛ این معامله درست نیست. (مرآة/ ج1 / ص109)

* اگر در شهری دو نوع پول رایج باشد، هنگام معامله باید نوع پول مشخص گردد. اگر در چنین شهری معامله ای شد و مبلغ مشخص گردید، ولی نوع پول آن، مبهم ماند، باید توجه شود که کدام پول، بیشتر رایج است؛ همان نوع پول لازم می گردد. اگر هر دو نوع پول، به طور مساوی رایج هستند، معامله صحیح نمی باشد. (در المختار/ ج4 / ص39)

* اگر شخصی دست خود را باز کرده و به مبلغی که در دست دارد، اشاره نموده و بگوید: فلان جنس خود را به این مبلغ بفروش و معلوم نیست آن مبلغ چه قدر است، باز هم بیع منعقد می گردد.

همچنین اگر شخصی پولی را بر فرش گذاشته و بگوید: فلان جنس خود را به این مبلغ به من بفروش و معلوم نیست که آن پول چقدر است؛ اما چون پول ها به چشم دیده می شود، معامله صحیح می باشد ولو اینکه مقدارشان مشخص  نباشد.

ولی اگر پول ها به چشم دیده نشوند، آن وقت مشخص نمودن مبلغ آنها ضروری است؛ مثلاً بگوید: این جنس را به مبلغ صد تومان خریدم؛ اگر در این صورت، مقدار مبلغ مشخص نباشد، معامله صحیح نمی باشد. (مرآة/ ج5 / ص375)

* اگر فروشنده به مشتری بگوید: این جنس را بردار، بعداً قیمتش هر چه شد از تو می گیرم، اکنون نیازی به مشخص کردن قیمتش نیست؛

یا بگوید: تو این جنس را بردار، من از منزل پرسیده و بعداً قیمتش را به تو می گویم؛

یا بگوید: از این جنس فلانی هم برده، هر چه او داد، تو هم بده؛

یا بگوید: هر چه دلت خواست بده، من که در این مورد با تو حرفی ندارم؛ هر چه دادی برمی دارم؛

یا بگوید: از بازار بپرس، هر چه قیمتش شد، همان اندازه بده؛

یا بگوید: این جنس را به فلانی نشان بده، هر قیمتی که او بگوید، بپرداز؛

در تمام صورت های فوق، بیع فاسد می باشد.

ولی اگر قیمت مشخص شود و ابهامی که توسط آن بیع فاسد می شود، بر طرف گردد، آن وقت معامله درست می باشد.

اگر به دلیل یکی از شرایط فوق، معامله فاسد شد، سپس در میان طرفین، قیمت مشخص شد، بیع مجدداً منعقد و معامله درست می باشد. (رد المحتار/ ج4 /ص31)

* اگر شخصی از صاحب مغازه ای، اجناس مورد نیاز خود را کم کم خرید؛ مثلاً یک روز، مقداری عدس، روز بعد نمک، سپس روغن و. . . و قیمت آنها را سؤال نکرد و تصور نمود که هر چه حسابشان باشد میپردازم؛ درست است و معامله صحیح می گردد.

همچنین اگر شخصی بیمار از داروخانه ای چند بار دارو خریده و بگوید: زمانی که بهبود حاصل شد، هرچه قیمتشان باشد می پردازم؛ باز هم درست است. (رد المحتار/ ج4 / ص18)

* اگر شخصی مبلغ صد تومان در دست داشته و بگوید: من این جنس تو را به صد تومان می خرم و فروشنده هم راضی شد، مشتری اختیار دارد که همان صد تومان را بدهد یا این پول را عوض نموده و صد تومان دیگر بدهد. (مرآة/ ج1 / ص112)

* اگر شخصی مقداری جنس به ده هزار تومان خرید، مشتری اختیار دارد که هزار تومانی بدهد ،یا پانصد تومانی،یا دویست تومانی یا صد تومانی. ولی اگر ده هزار تومان، ده تومانی با پنج تومانی بدهد، فروشنده اختیار دارد آن ها را بپذیرد یا رد کند و پول درشت تر از او مطالبه نماید. (رد المحتار/ ج4 / ص35 و 36)

* اگر شخصی صندوقچه ای را فروخت، نمی تواند قفلش را جداگانه بفروشد؛ بلکه قفلش در داخل آن بوده و نمی تواند قفلش را باز کرده و برای خود نگه دارد.

در مورد مشخص شدن معامله

*  در مورد گندم و حبوبات دیگر، مشتری اختیار دارد که به وزن بخرد (مثلاً کیلویی دویست تومان) یا به تخمین (مثلاً بگوید: این خرمن گندم را به صد هزار تومان خریدم و بایع در پاسخ اظهار رضایت نماید). (شرح البدایة/ ج3 / ص27

* در مورد انبه، نارنگی و . . . اختیار دارد که دانه ای بخرد یا خرمنی؛ در صورت خرمنی، فرقی نمی کند زیاد باشند یا کم، همه به مشتری تعلّق می گیرند و معامله درست می باشد. (رد المحتار/ ج4 / ص41)

* اگر شخصی نزد میوه فروشی آمده و بگوید: اگر هم وزن این آجر، به هزار تومان می دهی می خرم و میوه فروش پذیرفت، معامله درست می باشد؛ اگر چه وزن آجر معلوم نباشد. (شرح التنویر/ ج4 / ص41)

* اگر شخصی کارتنی را که پر از انبه یا نارنگی و . . . بود، به مبلغ ده هزار تومان فروخت به این شرط که داخل آن 400 دانه انبه یا نارنگی موجود است؛ اما مشتری بعد از خریدن، آنها را  شمرد و تعداد آنها 300 دانه بودند، اکنون مشتری جهت خرید و فسخ آنها اختیار دارد؛ اگر خرید، پرداخت 7500 تومان لازم می گردد. اگر 350 دانه بودند، بر مشتری مبلغ 8750 تومان لازم می گردد.

خلاصه این که هر اندازه انبه یا نارنگی کم باشد، به همان اندازه قیمت آن کم می گردد و اگر از 400 دانه بیشتر بود، به فروشنده تعلّق می گیرد.

اما اگر کارتنی که پُر بود، خرید و تعیین نشد که داخل آن چه تعداد است، همه به مشتری تعلّق می گیرد؛ فرقی نمی کند که کم باشند یا زیاد. (شرح البدایة/ ج3 / ص28)

* اگر شخصی چادری فروخت به این شرط که سه متر است، ولی وقتی مشتری آن را متر کرد، کمتر یافت؛ عوض مقدار کم شده، پول کم نمی شود؛ بلکه باید همان مقدار قرار داد شده را بپردازد. ولی چون پارچه کم شده، مشتری اختیار دارد که به همان قیمت بردارد یا رد کند. حتی اگر پارچه از سه متر بیشتر باشد، به مشتری تعلّق می گیرد و در قبال آن، قیمتی بیشتر بر مشتری لازم نمی گردد. (شرح البدایة /ج4 / ص28)

* اگر شخصی در تاریکی شب، دو بند شلوار به شرطی خرید که ابریشمی باشند؛ چون صبح شد مشاهده کرد که یکی از آنها نخی است، بیع هیچ کدام از آنها جایز نیست.

همچنین اگر شخصی دو انگشتر به این شرط خرید که نگین آنها فیروزه باشد و بعداً معلوم شد که یکی از آنها فیروزه نیست، در این صورت معامله درست نمی باشد. اکنون اگر می خواهد یکی از آنها یا هر دو را بخرد، باید با فروشنده مجدداً گفت و گو کند. (رد المحتار/ ج4 / ص84)
 

 

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)