در آداب لباس پوشيدن،لباسي که با طريقهي سنّت موافق باشد. لباس پوشيدن شعار پيران و ارباب نهايات است.مقيّد نبودن به لباس مخصوص.پوشيدن جامهي کوتاه با آستين کوتاه مطابق سنّت.مردان را از پوشيدن جامهاي که سرخ خالص يا زرد خالص بود، نهي ميکرد.
بدان که انتساب مريدان به مشايخ طريقت ـ قدّس الله تعالي ارواحهم ـ به سه طريق است: 1) خرقه (لباس). 2) تلقين ذکر. 3) صحبت. شيخ سعيد فرغاني ـ قدّسسرّه ـ در کتاب مناهج العباد آورده است که شيخ شهابالدّين سهروردي ـ قدّسالله تعالي سرّه ـ نسبت خرقه را تا به شيخ جنيد ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ رسانيده و پيش از آن اثبات نکرده است و از وي تا به مصطفي صلی الله علیه و سلم نسبت به صحبت داده است نه به خرقه؛ چون در طريقهي خواجگان نقشبنديّه ـ قَدَّسَ اللهُ تَعَالَي اَسْرَارَهُمُ الْعَلِيَّةَ ـ خرقه پوشانيدن و خرقه پوشيدن شرط نيست و مقيّد شدن به لباس مخصوصي معهود و مشهور نيست، بلکه نسبت جمعيّت باطن و تحصيل آن موقوف بر ملازمت صحبت اين عزيزان و رعايت آداب و شرايط خدمت ايشان است، به ناچار در اين مختصر که مقصود از جمع و ترتيب آن، ذکر آداب و شرايط صحبت اين طايفهي علّيّه است از شرايط و آداب خرقه دادن و خرقه گرفتن صحبت نميشود، ليکن ادبي چند در پوشيدن لباسي که با طريقهي سنّت موافق باشد، آورده ميشود.
پوشيده نماند که بعضي از مشايخ طريقت ـ قدّس الله تعالي ارواحهم ـ براي مبتديان و ارباب خدمت تعيين لباس کردهاند همانطور كه صاحب مناهج رحمه الله گفته است: پوشيدن فرجي براي جوانان مکروه است بلکه پوشيدن غير قبا [لباسي گشاد که روي پيراهن مي پوشند] و جبّهي [جامه اي گشاد که روي لباس پوشند]گريبان گرد جايز نيست. مراد از جوانان کساني هستند که به خدمت فقرا کمر بسته و پاي به خدمت ايستادهاند.
همچنين فرمود: نزد صوفيان پوشيدن لباس جلو باز براي جوانان خدمتکار کراهيّت دارد؛ زيرا اين گونه لباس پوشيدن شعار پيران و ارباب نهايات است و پوشيدن آن براي جواناني که اهل ارادت و خدمتند، نشانهي کمخدمتي و گمانِ رسيدن به درجهي کمال است.
بعضي ديگر از مشايخ ـ رحمهم الله تعالي ـ براي مريدان خرقهي رنگي را به جهت مناسبت با چرک ها و تفريق خاطر از محافظت جامهي سفيد اختيار کردهاند؛ زيرا اشتغال به حفظ و شستن آن، ايشان را از خدمت اصحاب و مواظبت اوراد باز ميدارد. اين طايفه رنگ آبي را از بين رنگ هاي ديگر برگزيدهاند؛ با اينکه رنگ سياه در قبول چرک ها مناسبتر است. شايد علّت آن، اين باشد که يکي از مقتدايان طريقت بر حسب اتّفاق، يک بار رنگ آبي پوشيده باشد و ديگران بر سبيل ارادت و تبرّک، خود را به وي تشبيه نموده باشند و خلف و سلف آن را قبول کرده و رسمي دائمي گشته باشد. اينکه بعضي از مردم در اختيار اين رنگ دليل هاي گوناگون آوردهاند پايه و اساسي ندارد.
بعضي ديگر از بزرگان و مشايخ طريقت و عظماي ايشان ـ قدّس الله تعالي اسرارهم ـ براي مريدان تعيين لباس نکردهاند و مريدان با همان لباس و هيأتي که داشتهاند ملازمت و خدمت کردهاند؛ چنانچه روش خواجگان طريقهي نقشبنديه ـ قدّس الله تعالي ارواحهم ـ است. صاحب کشف المحجوب(رح) فرموده است: بزرگان طريقت در بود و نبود لباس تکلّف نکردهاند؛ اگر حق سبحانه و تعالی به ايشان عبايي داد، پوشيدند و اگر قبايي داد پوشيدند و اگر برهنه نگه داشت، صبر کردند. من اين طريقه را پسنديدهام و در سفرهاي خود همين کردهام.
شيخالاسلام خواجه عبدالله انصاري ـ قدّسسرّه ـ فرموده است: من به اصحاب خود آباد کردن باطن را آموختهام نه خردهي ظاهر و آرايش لباس. خداوند خشنود نميشود از کساني که اين عمل را انجام ميدهند. ايشان لباس و ميانبند و سجّاده و مانند آن را آرايش کرده و معاني و صفاي باطن را رها نمودند به گونهاي که هر کس آنها را ديد پنداشت که طريقت همين است و بس. آنان که صاحبان معاني و باطن نيکو و زندگانياند، تحمّل آن را ندارند که خارج از معاني و صفاي باطن به چيزي ديگر مشغول شوند. پس از اين مقدّمه به بيان آداب لباس پوشيدن ميپردازيم.
مقيّد نبودن به لباس مخصوص
به اثبات رسيده است که آن حضرت به لباس مخصوصي مقيّد نبود و هر لباسي ـ پيراهن، شلوار، ردا، ازار، لباس مُعلَم نقش دار و مخطّ ساره[ پارچه اي که يک سر آن بر ميان بندند و يک سر آن بر سر اندازند که به هندي به آن ساري گويند]، قبا، جبّه، پوستين، موزه و نعلين ـ ميپوشيد و عمّامهي سفيد بر سر ميگذاشت و علاقه [ علاقه عمّامه: يک سر عمّامه است که آن را از پشت آويزان مي کنند] از پشت آويزان ميکرد و اصحاب را به آن امر کرده و ميفرمود: بر شما باد عمّامه بستن و آويزان كردن علاقه از پشت سر که آن سيماي ملائکه و علامت ايشان است. گاه تحت الحنک [يک پيچ از عمّامه که از زير چانه گذرانيده به سر پيچند] ميزد و بعضي اوقات عمّامهي بيعلاقه ميبست و اکثر اوقات عمّامه بر طاقيه[نوعي کلاه بلند مخروط شکل شبيه کلاه فعلي درويشان ]ميپيچيد و گاه بيطاقيه ميبست و گاه بر طاقيه بدون دستار اکتفا ميکرد.
گاهي آن حضرت عمّامهي سياه ميبست همانطور كه در روايتي آمده است که روز فتح مکّه عمّامهي سياه بسته بود و خطبه ميخواند. بعضي از علما اين روايت را چنين تأويل کردهاند كه عمّامهي ايشان در اصل سياه نبوده است، بلکه چون آن حضرت در آن روز بالاي عمّامهاش خُوْد [ کلاه آهني که هنگام جنگ بر سر مي گذاشتند] بر سر گذاشته بود و به خاطر حرارت هوا، از خُوْد به عمّامه زنگ چسبيده بود هنگامي كه خُوْد را از سر برداشته راوي حديث گمان برده که دستار سياه است. اينکه در بعضي روايات ثابت شده است که «عَلَيْهِ عَصَابَةٌ وَ سَمَاءُ» يعني عمّامه چرک گرفته بود مؤيّد اين تأويل است.
بعضي از علما گفتهاند که طول عمّامهي آن حضرت در ايّام هفته، هفت گز و در روز جمعه و عيد دوازده گز بود. گاهي طاقيهي سفيد شامي دراز و گاهي طاقيهي آژده بر سر چسبيده مثل كلاه ميپوشيد و طاقيهي دو گوشي داشت که گاه در سفر بر سر مينهاد و اکثر اوقات جامههاي پنبهاي و گاه پشمينه، کتان، لباس قرمز و سبز و برد مخطّط ميپوشيد و از ميان اقمشه [اقمشه جمع قماش: پارچه ]، بُرد حبره ، برد يمني و بعضي گفتهاند برد مخطّط را و از ميان جامهها، پيراهن را بيشتر دوست ميداشت و گاه پيراهن دکمهدار ميپوشيد و دکمه را نميبست و گاهي پيراهن کوتاه با آستين کوتاه ميپوشيد.
ترک تکلّف در لباس پوشيدن
ثابت شده است که پيغمبر صلی الله علیه و سلم در پوشيدن لباس تکلّف نميکرد و اکثر اوقات لباسهاي زبر و خشن ميپوشيد و صحابهي کرام رضی الله عنهم نيز به همان شيوه لباس ميپوشيدند. صدّيقه ـ رضي الله عنها ـ روايت کرده است که پيغمبر صلی الله علیه و سلم دو لباس ضخيم و خشن پوشيده بود. گفتند: يا رسولالله! اين دو جامهي تو بسيار ضخيم و خشن است وقتي که عرق ميکني بر تو سنگين ميشود؟! هيچ جوابي نداد.
ابوبرده رضی الله عنه روايت کرده است که صدّيقه ـ رضي الله عنها ـ پيراهني پاره و وصلهدار و شلواري بيرون آورد و گفت: روح پيغمبر خدا را در اين دو جامه قبض کردند. از حضرت عمر فاروق رضی الله عنه روايت کردهاند که گفت: بهترين جامهها آن است که مؤونت خرج[ يعني ارزان تر باشد] آن سبکتر باشد. گويند که وي لباسي داشت که سي وصله بر آن دوخته بود. از حضرت علي رضی الله عنه نقل کردهاند که پيراهني به سه درهم خريد و آستين آن را با سر دست برابر کرده و پوشيد و هر پيراهني که به دست وي ميرسيد، همين کار ميکرد.
پوشيدن جامهي کوتاه با آستين کوتاه مطابق سنّت
به اثبات رسيده است که آستين پيراهن و جامهي آن حضرت صلی الله علیه و سلم تا مچ دست و گاهي تا اطراف انگشتان و مايل به فراخي بود و طول پيراهن و شلوار آن حضرت تا نصف ساق و گاهي نزديک قوزک پا بود. در صحيح مسلم به روايت ابنعمر ،آمده است که گفت: نزد پيغمبر صلی الله علیه و سلم رفتم و شلوار من بلند بود. آن حضرت فرمود: اي اباعبدالله! شلوار خود را بالا بکش. من شلوار خود را مقداري بالا کشيدم. دوباره فرمود: بيشتر بالا بکش. کمي ديگر بالا کشيدم.
عبدالله سلام رضی الله عنه روايت کرده است که عبدالله بن عمر ـ رضي الله عنهما ـ را ديدم که شلوار خود را تا نصف ساق بالا کشيده بود و پيراهن و رداي وي از شلوار کوتاهتر و پيراهن وي از ردايش کوتاهتر بود.
پوشيدن لباس پايينتر از قوزک پا مکروه و ممنوع است و در منع آن احاديث صحيح بسياري وارد شده است. در صحيح بخاري به روايت ابوهريره رضی الله عنه آمده است که پيغمبر صلی الله علیه و سلم فرمود: از شلوار آنچه از قوزک پايينتر باشد، در آتش است. در صحيحين به روايت ابنعمر ـ رضي الله عنهما ـ آمده است که پيغمبر صلی الله علیه و سلم فرمود: هر کس جامهي خود را از روي کبر و غرور دراز کند حق سبحانه و تعالی در روز قيامت به او نگاه نميکند.
به صحّت رسيده است که وقتي آن حضرت اين حديث را فرمود، صدّيق اکبر گفت: يا رسولالله! شلوار من دراز ميشود مگر اينکه در حفظ آن تلاش کنم. آن حضرت به وي گفت: تو از آن گروهي نيستي که آن کار را از روي کبر و فخرفروشي انجام ميدهند.
پوشيدن لباس سفيد مطابق سنّت
به صحّت رسيده است که پيغمبر صلی الله علیه و سلم اغلب لباس سفيد ميپوشيد و ميفرمود: لباس سفيد رنگ بپوشيد که پاک و تميزتر است و اموات خود را در آن کفن کنيد.
ثابت شده است که آن حضرت از لباس سبز رنگ به شگفت ميآمد و پوشيدن آن را دوست ميداشت و گاه لباس سياه ميپوشيد. از صدّيقه ـ رضي الله عنها ـ روايت شده است که گفت: پيغمبر صلی الله علیه و سلم بُردي سياه پوشيده بود. گفتم: يا رسولالله! سفيدي رنگ تو در سياهي اين لباس چه خوب مينمايد. گاهي لباس خطدار با خطهاي سرخ و سبز و گاه برد مخطّط با خطوط سرخ يا زرد يا سياه ميپوشيد و مردان را از پوشيدن جامهاي که سرخ خالص يا زرد خالص بود، نهي ميکرد.
در صحيح مسلم به روايت ابن عمر ـ رضي الله عنهما ـ آمده است: دو لباس زرد رنگ پوشيده و نزد پيغمبر صلی الله علیه و سلم رفتم. آن حضرت فرمود: اين لباس کافران است ديگر آن را نپوش. در روايتي ديگر آمده است که فرمود: مادرت، تو را به پوشيدن اين لباس امر کرده است؟ گفتم: اين لباسها را بشويم تا رنگ آن زايل شود؟ آن حضرت فرمود: بلکه بسوزان. مقصود مبالغه در منع پوشيدن لباس به آن رنگ است نه از بين بردن آن.
پاک و تميز كردن لباس
بايد به حکم خبر صحيح «اَلنِّظَافَةُ مِنَ الْاِيْمَانِ» و به حكم آيهي شريفه: «وَ ثِیَابَکَ فَطَهِّرْ» ]و جامهي خويش را پاكيزه دار. مدثر/4 [پاکيزگي را در همه چيز به خصوص در لباس رعايت کند و از پوشيدن لباسي که با اوساخ(چرکی) و چربيهاي آلوده، چرکين و بدبو گشته و ديدن آن موجب ناخوشايندي ناظران ميشود حتماً پرهيز كند. ثابت شده است که پيغمبر صلی الله علیه و سلم يکي از اعراب را ديد که جامهاي چرکين پوشيده بود از سر انکار و کراهت فرمود: آيا اين شخص چيزي نمييابد که جامهي خود را با آن بشويد؟!
بزرگان دين ـ قدّس الله تعالي ارواحهم ـ فرمودهاند که در لباس پوشيدن دو شرط واجب است: يکي در همهي احوال و ديگري در اوقات خاص. شرط اوّل که رعايتش در همهي احوال واجب است، حلال بودن آن است. بايد لباس از راه حلال حاصل شده باشد كه در اين مورد اخبار و احاديث صحيح وارد شده است. شرط دوّم که رعايت آن در اوقات خاص واجب است، طهارت است که صحّت نماز بر آن موقوف است و رعايت اين شرط در همهي احوال و اوقات از سنن مرضيّه و خصال حميدهي حضرت رسول صلی الله علیه و سلم و صحابهي کرام وي رضی الله عنهم بوده است.
ثابت شده است که آن حضرت صلی الله علیه و سلم اغلب در روزهاي جمعه لباس نو ميپوشيد و وقتي لباس نو ميپوشيد، کهنه را به مسکيني ميداد. در کتاب ابنماجّه و ابنالسّني به روايت ابن عمر ـ رضي الله عنهما ـ آمده است که روزي پيغمبر صلی الله علیه و سلم جامهاي بر تن فاروق رضی الله عنه ديد، پرسيد: اين جامه نو است يا شسته شده؟ گفت: شسته شده است. فرمود: «اِلْبَسْ جَدِيْدًا وَ عِشْ حَمِيْدًا وَ مِتْ شَهِيْدًا». یعنی لباس نو بپوش و خوب زندگاني کن و شهيد بمير .
پوشيدن لباس گرانبها به نيّت اظهار نعمت الهي
رعايت اين ادب مخصوص گروهي از ثروتمندان است که پوشيدن لباس فاخر براي ايشان مايهي کبر و فخرفروشي و باعث خودخواهي و ناداني نگردد.
به صحّت رسيده است که پيغمبر صلی الله علیه و سلم گاهي لباسهاي فاخر و گرانبها ميپوشيد، به خصوص در روزهاي عيد و زماني كه گروههايي از قبايل عرب نزد آن حضرت ميآمدند و غالباً در جمعهها و عيدها حلّهي سرخ و سبز ميپوشيد و دو لباس خاص براي روز جمعه غير از لباسهايي که هر روز ميپوشيد در نظر گرفته بود. همچنين آن حضرت جبّهي خسرواني داشت که شکافهاي آن را فراويز(حاشیه) از ديبا کرده بودند.
يك بار يکي از بزرگان حلّهاي که به سي و سه شتر خريده بود به رسم هديه براي آن حضرت فرستاد. آن حضرت يک بار آن را پوشيد و زماني آن حضرت حلّهاي به بيست و نه شتر و به روايتي به بيست و هفت اوقيه(هر اوقيه چهل درهم است) خريد.
حضرت انس بن مالک رضی الله عنه روايت ميکند که پادشاه روم مستقهاي (پوستيني كه آستين دراز دارد) از سندس به رسم هديه براي آن حضرت فرستاد، آن حضرت آن را پوشيد. صحابه به دليل زيبايي آن گفتند: يا رسولالله! مگر اين را از آسمان بر شما فرود آوردهاند؟ فرمود: چرا در زيبايي اين تعجّب ميکنيد. به خدايي که نفس من در قبضهي قدرت اوست، يک منديل از منديلهاي سعد بن معاذ در بهشت از اين بهتر است. آنگاه آن را به جعفر بن ابيطالب رضی الله عنه فرستاد. وي آن را پوشيد و به خدمت آن حضرت آمد. پيامبر فرمود: من اين را به تو ندادم که بپوشي. پرسيد: پس چه کنم؟ فرمود: آن را براي برادر خود نجّاشي ـ پادشاه حبشه ـ بفرست. همانطور که آن حضرت لباس فاخر و نرم و لطيف ميپوشيد، دوست داشت که اصحاب وي نيز بپوشند، بلکه به آن امر ميکرد.
در شرح السّنه و صحيح نسایي از ابو احوص رضی الله عنه روايت شده است که پدرم گفت: نزد پيغمبر صلی الله علیه و سلم رفتم در حالي که لباسي بيارزش و چرکين پوشيده بودم. آن حضرت فرمود: تو را مالي هست؟ گفتم: آري. فرمود: از کدام جنس؟ گفتم: خداي تعالي به من از هر نوع مالي ـ شتر، گاو، گوسفند، اسب و غلام ـ بخشيده است. آن حضرت فرمود: وقتي حق سبحانه و تعالی به تو مالي عطا کرده است دوست دارد که اثر نعمت و کرامت خود را بر ظاهر تو ببيند.
در مسند امام احمد از ابو رجاء روايت شده است که گفت: عمر بن حصين رضی الله عنه نزد ما آمد در حالي که جامهاي مطرّف (جامهي مطرّف به لباسي ميگويند که در اطراف آن دو علامت باشد و قيمت آن زياد است) از خز يمني پوشيده بود. حضرت رسول صلی الله علیه و سلم فرمود: خداي متعال به هر کس كه نعمتي داده باشد دوست دارد اثر آن نعمت را در بندهي خود ببيند.
بعضي از عزيزان نقل کردهاند که حضرت ولايت پناهي عبيداللّهي ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ ميفرمودند: امام مالک(رح) دق مصري (نوعي لباس پشمينه كه موها از آن آويزان بوده و بسيار قيمتي است) پوشيده بود. شخصي گمان كرد که پوشيدن اين نوع لباس منافي کمال است. امام آگاهي يافته و فرمودند: براي حق سبحانه و تعالی در لباس دق مصري، صدّيقان بسيار و در لباس کهنه، زنديقان بسيار است.
پس طالب صادق بايد در پوشيدن لباس فاخر و لطيف نيّت را صحيح گردانده و حال خود را ملاحظه نمايد؛ اگر مقصودش از آن اظهار نعمت الهي است نه آرايش تن و نمايش خويش، براي او جايز است و اگر در نفس خود از پوشيدن آن کبر و فخر فروشي احساس کند، براي او جايز نيست. بزرگان طريقت ـ قدّس الله ارواحهم ـ گفتهاند: پوشيدن لباس لطيف جز براي عالمي که از مهلکههاي ناداني نفس آزاد شده باشد، صحيح نيست.
خواندن دعا هنگام پوشيدن لباس نو
امام نوّاوی رحمه الله در اذکار آورده است: تسميه (بسم الله الرحمن الرحيم گفتن) هنگام لباس پوشيدن و ديگر اعمال صالح، مستحب است.
در صحيح ترمذي از فاروق رضی الله عنه روايت شده است که حضرت رسول صلی الله علیه و سلم فرمود: هر کس لباسي نو بپوشد سپس بگويد: «اَلْحَمْدُ ِللهِ الَّذِي کَسَانِي مَا اُوَارِي بِهِ عَوْرَتِي وَ اَتَجَمَّلُ بِهِ فِي حَيَاتِي» (یعنی: حمد و سپاس خدايي را كه به من عطا كرد آنچه كه به وسيله آن عورت(شرمگاه) خويش را بپوشانم و به وسيله آن خود را در زندگيام آراسته و زيبا سازم و پس از آن جامهي کهنه را صدقه دهد، هم در حيات و هم در ممات در حفظ و پناه خدا و در راه خدا باشد.
در کتاب ابنالسّني به روايت معاذ بن انس رضی الله عنه آمده است که پيغمبر صلی الله علیه و سلم فرمود: هر کس لباسي بپوشد سپس اين دعا را بخواند: «اَلْحَمْدُ ِللهِ الَّذِي کَسَانِي هَذَا وَ رَزَقَنِيْهِ مِنْ غَيْرِ حَوْلٍ مِّنِّي وَ لَا قُوَّةٍ» (یعنی: حمد و سپاس خدايي را كه به من اين لباس را پوشاند و آن را به من روزي داد بدون هيچ توانايي و قدرت من) گناهان گذشتهي وي آمرزيده ميشود.
در مسند امام حنبل از ابومطر رضی الله عنه روايت شده است که حضرت علي رضی الله عنه جامهاي به سه درهم خريد، سپس آن را پوشيد و اين دعا را خواند: «اَلْحَمْدُ ِللهِ الَّذِي رَزَقَنِي مِنَ الرِّيَاشِ مَا اَتَجَمَّلُ بِهِ فِي النَّاسِ وَ اُوَارِي بِهِ عَوْرَتِي». (یعنی: سپاس خدايي را كه به من پوششي روزي داد كه به وسيله آن خود را در ميان مردم بيارايم و عورت خويش را با آن بپوشانم) آنگاه فرمود که از پيغمبر صلی الله علیه و سلم نيز چنين شنيدم.
در صحيح ابوداود و نسایي و ترمذي به روايت ابوسعيد خدري رضی الله عنه آمده است که وقتي پيغمبر صلی الله علیه و سلم جامهي نو ميپوشيد نام آن جامه را ميبرد، مثلاً ميگفت: «هَذَا قَمِيْصٌ» يا ميفرمود: «هَذَا رِدَاءٌ» و پس از آن اين دعا را ميخواند: «اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ اَنْتَ کَسَوْتَنِيْهِ، اَسْاَلُکَ خَيْرَهُ وَ خَيْرَ مَا صُنِعَ لَهُ ، وَ اَعُوْذُ بِکَ مِنْ شَرِّهِ وَ شَرِّ مَا صُنِعَ لَهُ». یعنی پروردگارا! حمد و سپاس مخصوص توست. تو آن را به من پوشانيدي، از تو خير آن را و خير آنچه براي آن ساخته شده است را ميخواهم و پناه مي برم به تو از شرّ آن و از شرّ آنچه براي آن ساخته شده است.
در کتاب ابنالسّني نيز به روايت ابوسعيد خدري رضی الله عنه آمده است که هرگاه پيغمبر صلی الله علیه و سلم جامهي نو ميپوشيد ـ چه پيراهن و چه ردا و عمّامه ـ ميفرمود: «اَللَّهُمَّ اِنِّيْ اَسْاَلُکَ مِنْ خَيْرِهِ وَ خَيْرِ مَا هُوَ لَهُ وَ اَعُوْذُ بِکَ مِنْ شَرِّهِ وَ شَرِّ مَا هُوَ لَهُ». یعنی پروردگارا! از تو خير آن و خير آنچه براي آن است را مي طلبم و از شرّ آن و از شرّ آنچه براي آن است به تو پناه مي برم.