معراج حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم (قسمت دوم)

معراج حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم (قسمت دوم)
خلاصه

مرحبا مرحبا گویان به استقبال پیامبر صلی الله علیه و سلم آمدند،ما بین آسمان دوم و سوم به اندازه پانصد سال مسافت داشت،عزرائیل و فرشته نگهبان جهنم هرگز نخواهند خندید،زمانی که من چهره واقعی او را مشاهده کردم دنیا را به اندازه درهمی در دست شخصی دیدم

6 5 00

بعد از این ماجرا جبرئیل با رسول خدا صلی الله علیه و سلم بر آسمان دوم عروج کردند نگهبانان آسمان دوم از جبرئیل پرسیدند همراه تو کیست؟ جبرئیل گفت: همراه من حبیب خدا محمد صلی الله علیه و سلم است فرشتگان آسمان دوم بی درنگ در را باز کردند و مرحبا مرحبا گویان به استقبال پیامبر صلی الله علیه و سلم آمدند راوی از پیامبر صلی الله علیه و سلم نقل می کند: پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: در آسمان دوم فرشتگانی را دیدم سوار بر اسب که بر کمر آنها شمشیر بسته شده و در دستان آنها گرز وجود داشت من از جبرئیل سؤال کردم که اینها چه فرشتگانی هستند جبرئیل گفت: خداوند این فرشتگان را خلق کرده است برای نصرت دین اسلام تا روز قیامت. در میان آنها دو جوان شبیه به هم بودند من از جبرئیل سؤال کردم که اینها کیستند و جبرئیل در جواب گفت: یکی یحیی بن زکریا و دیگری عیسی بن مریم است که خداوند متعال آنها را از جمله ی نصرت دهندگان به دین اسلام تا روز قیامت قرار داده است وقتی به آنها نزدیک شدم و سلام کردم آنها نیز بر من سلام کردند و احترام گذاشتند عیسی علیه السلام مویی صاف و صورتی سفید و پوستی روشن داشت اما حضرت یحیی بن زکریا علیه السلام که در صورت آن اثر خشوع نمایان بود همچون نوری در میان فرشتگان می درخشید و آنها بر من و امت من خیر و برکت را بشارت دادند آسمان دوم آسمانی است از جنس آهن و بر این آسمان ماعون نام نهادند.

بعد از این ماجرا بر آسمان سوم صعود نمودیم ما بین آسمان دوم و سوم به اندازه پانصد سال مسافت داشت در دروازه ی این آسمان نگهبانانی وجود داشتند که سؤالاتی شبیه سؤالات نگهبانان قبلی را کردند بعد از سؤال و جواب در را باز کردند و ما به آسمان سوم وارد شدیم و مورد استقبال گرم فرشتگان واقع شدیم این آسمان از جنس روی بود آن آسمان زَیِنِه نام داشت فرشتگانی را دیدم (در آسمان سوم) با لباس هایی سبز رنگ من پرسیدم اینها کیستند؟ جبرئیل جواب داد اینها فرشتگان شب قدر و ماه رمضان و مجالس ذکر و کسانی که با جماعت نماز می خوانند هستند و این فرشتگان به کسانی که در این نوع مجالس حضور داشته باشند به آنان از خداوند طلب مغفرت می کنند.
در میان آن فرشتگان من دو نفر را مشاهده کردم که یکی جوان و دیگری پیر بود هر دو نیز از جنس انسان بودند من سؤال کردم این دو، جوان و پیر از جنس انسان کیستند؟ و جبرئیل جواب داد آن پیر حضرت داود علیه السلام و جوان حضرت سلیمان علیه السلام است و من بر ایشان سلام کردم و آنها نیز بر من سلام کردند و احترام گذاشتند و گفتند: همه ی خیر دنیا در تو و امت تو هست ناگهان جوانی دیدم بر تختی از نور نشسته که آن تخت چنان نورانی بود به اندازه ماه شب چهارده (لیله البدر) من سؤال کردم که این جوان کیست؟ گفت این یوسف بن یعقوب است که خداوند نیمی از زیبایی دنیا را به غیر از زیبایی تو به او داده است... و بعد از این ماجرا فرشتگان آسمان سوم مرا امام جماعت قرار دادند من نیز با آنها دو رکعت نماز خواندم بعد از این ما به آسمان چهارم صعود کردیم وقتی که به آسمان چهارم رسیدیم جبرئیل درِ آسمان چهارم را زد. نگهبان آسمان چهارم گفت: کیستی و همراه تو چه کسی است؟ جبرئیل گفت: من هستم و حبیب خدا و سرور کائنات همراه من است. فرشتگان آسمان چهارم مرحبا گویان به من خوش آمد گفتند. آسمان چهارم از جنس نقره بود آنهم از نقره سفید که به آن زاهره می گویند. من در آسمان چهارم از عجایب خداوند گروهی از فرشتگانی را دیدم که در میان آنها انسانی بود که از صورت او نور می درخشید و قلبی خاشع داشت من از جبرئیل پرسیدم او کیست؟ جبرئیل جواب داد او برادر تو ادریس است. که خداوند مقام و منزلت او را اعلاء بخشیده و او را در حیات دنیا به بهشت داخل کرده است (قبل از مرگ به بهشت داخل شده است) من بر او نزدیک شدم و سلام کردم او جواب سلام مرا داد و بر من و امت من طلب آمرزش کرد پس از آن فرشته بزرگی را دیدم که پاهای آن در انتهای زمین هفتم و سر او زیر عرش اعلاء بود و بر تختی از نور نشسته و فرشتگان در جلو و راست و چپ او منتظر امر خدای خود هستند در سمت راست او دفتری بزرگ و در سمت چپ او درختی بزرگ وجود داشت و این فرشته عظیم الجثه هرگز نمی خندید و من از جبرئیل پرسیدم آن فرشته کیست؟ جبرئیل در جواب گفت این فرشته جدا کننده ی لذتها و جدا کننده بین جماعت، آبادکننده قبرها، یتیم کننده فرزندان، بیوه کننده زنان، جدا کننده بین دوستان، قفل کننده درهای زندگی و خراب کننده خانه ها، این فرشته، ملک الموت عزرائیل است عزرائیل و فرشته نگهبان جهنم هرگز نخواهند خندید من نزدیک به آن شدم سلام کردم اما آن جواب سلام مرا نداد و جبرئیل گفت چرا جواب سلام سرور بندگان خدا و حبیب خدا را ندادی؟ زمانی که حرف و کلام جبرئیل را شنید بر خود لرزید و جواب سلام مرا داد و بر من احترام گذاشت و گفت همه خیر دنیا در تو و امت تو و من گفتم: ای برادرم عزرائیل، آیا اینجا مکان توست؟ در جواب گفت: آری از زمانی که خداوند مرا خلق کرده و تا روز قیامت جا و مکان من همین جاست به او گفتم که تو چطور روح ها را قبض می کنی در حالی که در یک جا هستی عزرائیل گفت: خداوند به من قدرت و توانایی داده و در اختیار من پنج هزار فرشته قرار داده است وقتی اجل (مرگ) بنده ای می رسد من چهل فرشته برای گرفتن روح آن می فرستم و فرشتگان روح آن را از میان رگها و عصب ها و گوشت ها و خون ها بیرون می کشند و قبض کردن روح را از سر انگشتان پا شروع می کنند و وقتی به زانو می رسند یک لحظه استراحت به میت داده و بعد از آن تا ناف ادامه می دهند و بعد از یک آرامش دیگر از ناف تا حلقوم ادامه می دهند در این حالت روح از جسم بیرون می آید و چشم ها بسته می شود و این فرشتگان بعد از گرفتن روح، آنرا در میان دو فرشته می گذارند اگر آن روح، روح پلید باشد یکی از فرشتگان که حامل روحهای پلید می باشد آن را به جهنم حمل می کند ولی اگر روح نیکویی باشد فرشته ی دیگر که حامل روحهای نیکو می باشد آن را حمل می کند و به بهشت می برد و من از عزرائیل پرسیدم تو زمان رسیدن اجل را چطور می دانی؟ ای محمد برای هر بنده ای دو در، در آسمان وجود دارد یکی از آنها برای نزول ارزاق و دیگری برای صعود اعمال و کارهای او در این دنیا است و این درختی که سمت چپ من می بینی در این درخت برگ هایی وجود دارد که بر روی هر یک از این برگها اسم تمامی فرزندان حضرت آدم علیه السلام نوشته شده است و وقتی که زمان مرگ یکی از فرزندان آدم می رسد برگی که اسم آن شخص نوشته شده است به زردی می گراید و خشک شده و بر زمین می افتد و دری که ارزاق از آن نازل می شود نیز بسته می شود و در دفتری که در طرف راست من وجود دارد اسم این بنده در این دفتر به سیاهی می گراید و من از آن می فهمم که باید جان آن بنده را بگیرم و بعد من هیبتم را به آن بنده نشان می دهم و او به لرزه می افتد و عروق و قلب آن ضعیف شده و بر رخت خواب مرگ می افتد و در این حال من چهل فرشته را به طرف او می فرستم تا روح او را به تدریج قبض کنند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم گفت: ای عزرائیل واقعیت چهره خود را هنگامی که روح پلید را قبض می کنی به من نشان بده و عزرائیل در جواب گفت: ای دوست من شما تحمل آن را نداری و می ترسی که در این حالت از طرف خداوند ندا آمد که با دوست من مخالفت نکن و چهره خود را نشان بده پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: زمانی که من چهره واقعی او را مشاهده کردم دنیا را به اندازه درهمی در دست شخصی دیدم (کوچک شدن دنیا) در این حال قلب من به لرزه درآمد داشتم از حال می رفتم و نزدیک بود عقل و هوشم از بین برود در این حال جبرئیل به دادم رسید دستم را گرفت و دوباره عقل و هوشم را باز یافتم. جبرئیل خطاب به من گفت: ای محمد تو از دیدن عزرائیل اینقدر ترسان و پریشان شدی وای اگر روزی که تاریکی قبر را ببینی و در مقابل سؤال منکر و نکیر قرار گیری بعد از آن عزرائیل مرا جلو قرار داد و من با او دو رکعت نماز خواندم بعد از تمام شدن نماز صورتی را دیدم در غایت زیبایی و زیادی عقل و من از جبرئیل سؤال کردم او کیست؟ و جبرئیل پاسخ داد او پدر تو ابراهیم خلیل الله علیه السلام است او با دیدن من خندید من به او سلام کردم و او جواب سلام مرا داد و گفت مرحبا ای ابن صالح تمام خیر در تو و امت تو است و برادرت جبرئیل تو را پیش خدا می برد تا برای تو بیش از این احترام شود بعد از آن من گفتم تو برای چه اینجا نشسته ای پاسخ داد من اعمال فرزندان حضرت آدم علیه السلام را نگاه می کنم که هیچ یک از اعمال آنان را بعد از ادای فرایض زیباتر و کاملتر و نورانی تر و واضح تر و پاکتر از لااله الاالله و محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم ندیدم من خوشحال شدم و حمد گفتم با ابراهیم علیه السلام خداحافظی کردم بعد از این ماجرا به آسمان پنجم صعود کردیم که بین آسمان چهارم و پنجم به اندازه پانصد سال فاصله بود.
وقتی که به آسمان پنجم رسیدیم جبرئیل در را کوبید نگهبان در گفت کیستی؟ از پشت در جبرئیل جواب داد منم او گفت که همراه تو کیست؟ گفت: همراه من رسول الله صلی الله علیه و سلم است سپس با مرحبا مرحبا گفتن فرشتگان به آسمان پنجم داخل شدیم که جنس این آسمان از طلا و نام این آسمان منیره بود و من در این آسمان از مخلوقات خداوند فرشته ای عظیم الجثه را دیدم اگر خدا به آن فرشته امر کند که به هفت آسمان در یک لحظه نظر کن و غالب باش او قادر خواهد بود در یک چشم به هم زدن انجام دهد آن فرشته به علت بزرگی هیبت می تواند این کار را به آسانی انجام دهد و آن فرشته می گوید ای سرور و صاحب من: آدم گناهکار منزلت تو را نمیشناسد و صبور و حلیم بودن تو در مقابل مخلوقات را نیز نمی داند بعد از این ماجرا به آسمان پنجم نظر کردم و من در آسمان پنجم دری را دیدم که بر روی آن دو سطر جمله نوشته شده بود که دارای روشنایی و نور بود و آن لااله الاالله محمدرسول الله بود که بعد از خواندن آن کلمات قفل در باز شد و من از آن در به طرف شرق آسمان پنجم تا زیر زمین هفتم نظر کردم ناگهان جهنم را دیدم که از تاریکی مطلق و با غضب خدا مخلوط گشته بود و دودهای سیاه از آن بالا می رفت و در آن فرشته ی بزرگی بود که خیلی ترسناک و دارای صورتی غضبناک و دارای چشمی که ما بین آن نقطه ای بود که اگر این نقطه را به مخلوقات زمین نشان بدهد همه در یک لحظه جان می دهند و همه ی کوهها مثل قطره باران و بخار آب پودر می شدند پیامبر صلی الله علیه و سلم با دیدن این صحنه ها گفت: من به جبرئیل گفتم آن چه موجودی است که با دیدن آن موهای بدن انسان سیخ سیخ می شود و لب های انسان تبخال می زند و باد می کند جبرئیل جواب داد ای دوست خدا این نگهبان جهنم است و خداوند آن را از غضب خود خلق کرده است و هیچ چیز به آن افزوده نمی شود مگر غضب آن و خشم آن روز به روز زیاد میشود غضب این فرشته مخصوص دشمنان خداوند است و تا قیامت این فرشته و عزرائیل برای یک لحظه نیز نمی خندد و من سلام گفتم و او جوابم را نداد و جبرئیل گفت: برای چه به دوست خداوند جواب سلامش را نمی دهی آن دوستی که با عزت ترین خلق و سرور پیامبران است و موقعی که نگهبان جهنم این را شنید روی پا بند نشد و از خداوند طلب مغفرت کرد و گفت: خدایا به خاطر جسارتی که به دوستت روا داشتم مرا ببخش و به پیامبر نیز گفت که ای دوست خدا تو نیز مرا ببخش و پیامبر صلی الله علیه و سلم در جواب گفت: تو اگر به من جهنم را نشان بدهی من تو را می بخشم و نگهبان جهنم گفت: اجازه این کار در دست من نیست در این اثنی صدایی از غیب آمد که با دوست من محمد مخالفت نکن در این هنگام پرده از روی جهنم برداشته شد و جهنم نمایان گشت جهنمی که از سیاهی و ظلمت پر شده و با غضب خدا آمیخته شده بود. گفته شده است که آتش دنیا به اندازه (پاره) بسیار کوچک آتش جهنم است که از هفتاد دریا گذشته و از طراوت آن کاسته شده و به اندازه آتش دنیا شده است.
پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: من در جهنم هفتاد هزار دریایی از سرب مذاب و روان دیدم و در کنار هر یک از دریاها یا ساحل آنها هزار شهر از آتش درست شده و در هر شهر هزار قصر آتشین وجود دارد و در هر قصر هفتاد هزار تابوت آتشین و در هر تابوت هفتاد هزار صندوق آتشین و در هر صندوق هفتاد هزار نوع عذاب وجود دارد که از جمله آن عذاب ها ماری دیدم که درازی آن به اندازه نخل بود و از نوع دیگر عذاب ها، عقرب هایی دیدم که به اندازه قاطر و در این جهنم زنان گریان و ناراحتی را دیدم که در حال شیون بودند که هیچ شنونده ای جواب آنها را نمی دهد و مدام در حال التماس هستند و هیچ کس به آنها رحم نمی کند من از جبرئیل سؤال کردم که اینها کیستند؟ او جواب داد که این ها گروه هایی از زنان امت تو هستند که هر گروه به سببی دچار عذاب گشتند.
رسول اکرم صلی الله علیه و سلم عذاب دادن این زنان را این چنین توصیف فرمودند: 1ـ مرحله اول زنی را دیدم که به وسیله موهایش در جهنم آویزان است و مغز وی همانند دیگی می جوشید. 2ـ حالت زن دوم را نیز بیان فرمودند: که به وسیله زبانش در جهنم آویزان بود. 3ـ سومین زنی را در حالتی دیدم که توسط پستان هایش در جهنم آویزان شده بود و اینها هستند زنان امت من که با نام مسلمانی را بر خود نهاده اند ولی هیچ بویی از مسلمانی نبرده اند و مستحق چنین عذاب هایی هستند. 4ـ چهارمین زن را در حالی دیدم که هر دو پایش را به سینه و دستانش را به چهره اش بسته بودند. 5- پنجمین زن را در حالتی دیدم که چهره ای مانند خوک داشت و بقیه بدنش شبیه به بدن الاغ بود اما در حقیقت انسان بود و مار و کژدم او را احاطه کرده بودند. 6ـ ششمین زن را در حالتی دیدم که چهره ای مانند سگ داشت و در حالی که فرشتگان عذاب الهی پی در پی او را شلاق می زدند، آتش از بدنش زبانه می کشید.
رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: زنی که به وسیله موهایش در جهنم آویزان بود و مغز او همانند دیگ می جوشید، این عذاب به خاطر بیرون رفتن بیش از حد وی از خانه، برایش نازل شده بود و این زن موهای سرش را از نامحرم نمی پوشاند. سبب عذاب زنان دوم، زبان درازی آنان بود. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند که این زن به وسیله زبانش شوهرش را آزار می داد. زبان تکه گوشت کوچکی است، اما گناهش بسیار بزرگ و عظیم است. گاهی چنان گناهی از او سر می زند که صفا و صمیمیت خانواده را از بین می برد و زندگی را برای افراد تلخ می سازد. علت عذاب سومین زن، روابط نامشروع آن بود. درباره ایشان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند با وجود اینکه این زنان ازدواج نموده اند باز هم با مردان بیگانه رابطه نامشروع داشته اند اما زنان و مردان باحیا و پاکدامن نه تنها چنین عملی را انجام نمی دهند بلکه تصور چنین عملی برایشان غیرممکن است. سبب عذاب دادن چهارمین زن کوتاهی او در انجام اعمال بود. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند که این زن در دنیا خودش را از جنابت و حیض پاک نمی کرد (یعنی به موقع غسل را انجام نمی داد) و نمازش را با کمال بی پروایی و با استهزا و تمسخر انجام می داد. علت عذاب دادن پنجمین زن سخن چینی بود. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند این همان زنی است که به خاطر دروغ گویی و سخن چینی عذاب داده می شود شما بزرگان می دانید که این دو گناه فقط به زنان اختصاص ندارد بلکه اگر در میان مردان نیز چنین گناهانی یافت شود آنان نیز به چنین عذابهایی گرفتار می شوند. علت عذاب دادن ششمین زن منت گذاری او بر احسان بود. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم درباره این چنین زنی فرمودند که این زن به خاطر دو گناه گرفتار عذاب خدا گشته است یکی حسد و دیگری منت گذاشتن بر دیگران به خاطر احسان.
همچنین مردانی را دیدم که صورتشان به پشت بوده و در پشتشان سنگ آتشین وجود داشت که این مردان را فرشتگان با گرز آهنین می کوبند من از جبرئیل پرسیدم که این مردان کیستند؟ در جواب گفت که اینها مردانی هستند که دنبال لوطی گری بودند. باز رسول خدا صلی الله علیه و سلم می فرمایند که من زنان و مردانی را دیدم که با زنجیرهایی از آتش بسته شده بودند و مارهایی که از گردن آنها وارد شده و مغزهایشان را می خوردند و گوشت هایشان لخته لخته شده از تنشان جدا می گشت و من از جبرئیل سؤال کردم که ای جبرئیل اینها کیستند؟ او جواب داد که اینها مردان و زنانی هستند که سرمایه های مانند طلا و نقره را پنهان می کردند و در راه خدا واجبات آنها را نمی دادند.
باز در ادامه رسول خدا صلی الله علیه و سلم می فرمایند: قومی را دیدم که در برابرشان گوشت های خوب و بد نهاده شده بود و اینان فقط از گوشت های بد می خوردند یعنی خوبی را ترک کرده و بدی را اختیار می کردند از جبرئیل پرسیدم که این قوم کیستند؟ او جواب داد که اینها قومی هستند که زنان حلال خود را ترک کرده و به دنبال زنا می رفتند. رسول خدا صلی الله علیه و سلم می فرمایند: مردانی را دیدم که شهاب هایی از آتش به سوی آنها پرتاب می شد و آن شهاب ها به چشم ها و دهان آنان وارد شده و از بدن آنان خارج می شد از جبرئیل پرسیدم اینان کیستند؟ جبرئیل جواب داد اینان کسانی هستند که بین مردم فتنه و تفرقه ایجاد می کردند. پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید: زنانی را دیدم که از درخت زقوم با موهایشان آویزان شده بودند و آب داغ به نام حمیم به روی آنان ریخته شده و بر اثر گرمای شدید آب گوشت های بدن آنان تکه تکه شده و کنده می شد. از جبرئیل سؤال کردم اینان کیستند؟ جبرئیل پاسخ داد اینان زنانی هستند که داروهایی را می خورند تا بچه های خود را سقط کنند به علت ترس از فراهم کردن روزی آنان، و آنان خبر ندارند که رزق و روزی آنان را خداوند فراهم می گرداند. رسول خدا صلی الله علیه و سلم می فرمایند: زنانی را دیدم که دست و پاهایشان بوسیله زنجیری از آتش بسته شده بود و دهانشان را می گشایند و آتش درون دهانشان می ریختند و آتش از شکم هایشان خارج می شد. از برادرم جبرئیل پرسیدم اینان کیستند؟ او گفت: اینان زنانی هستند که آواز می خواندند و بدون توبه مرده اند. در ادامه پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید: زنانی را دیدم که بر سرشان چیزی مانند روغن سیاه ریخته و در گردن آنها مار پیچیده شده و خون بدنشان را می مکد من از جبرئیل پرسیدم اینان کیستند؟ جبرئیل جواب داد: اینان زنان نوحه سرا هستند که در مصیبت ها گریه می کنند و کارهایی را انجام می دادند که خداوند از آن نهی کرده است و بدون توبه از دنیا رفته اند. سرور کائنات صلی الله علیه و سلم می فرمایند که: من زنان و مردانی را دیدم که آب های چرکینی را می نوشیدند و هر بار که آب چرکین به بدن آنها می رسید پوست بدن آنها می ریخت. سؤال کردم، ای جبرئیل اینان کیستند؟ جبرئیل جواب داد اینان کسانی هستند که ربا و نزول می خوردند.
حبیب العالمین صلی الله علیه و سلم می فرمایند که من دوباره زنان و مردانی را دیدم که فقط سر آنها در آتش جهنم و بر بقیه بدن آنها زمهریر را می ریختند و این عمل باعث ریختن گوشت بدن آنها می شد و نیز زنان و مردانی را دیدم که صورت آنها مثله و بدن آنان مانند قیر سیاه شده بود سؤال کردم از جبرئیل این زنان کیستند؟ جواب داد اینان زنانی هستند که موهای سرخود را رنگ کرده و ابروهایشان را می گرفتند. پس این زنان کسانی هستند که به خلقت خدا و به زیبائی که خدا به آنها به ارمغان آورده است راضی نمی باشند پس اینها با خدا در نزاع هستند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم می فرماید: زنانی در میان امت من هستند که لباس بر تن دارند در عین حال لخت هستند و مردان را به تحریک وا می دارند و خودشان نیز میل به مردان دارند و موهای آنان مانند کوهان شتران است اینان نه تنها وارد جنت نمی شوند حتی بوی جنت را نیز حس نخواهند کرد.

رسول خدا صلی الله علیه و سلم می فرمایند بعد از آن با جبرئیل به آسمان پنجم نظر افکندیم و هارون را در آسمان پنجم مشاهده کردیم که نصف ریش او سفید و نصفش سیاه بود و ریش او نزدیک ناف او می رسید و در اطرافش مردانی از بنی اسرائیل نشسته بودند و با مشاهده من بر من خوش آمدگوئی گفتند و من با ایشان دو رکعت نماز خواندم و سپس به آسمان ششم عروج کردیم و موسی را در آسمان ششم دیدم که نشسته بود.

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)