مقاله ای به مناسبت دوازدهم ربیع الاول

مقاله ای به مناسبت دوازدهم ربیع الاول
خلاصه

دوازدهم ربیع الاول، میلاد با سعادت منجی عالم بشریت سیدالثقلین، فخر کونین، سراج العارفین، امام المرسلین، حضرت ختمی مرتبت، محمّد مصطفی(ص) إِنَّ أللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى ألنَّبِيِّ يَا أيُّهَا ألَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيماً ربیع الاول است بهار جان ها، خزان گریزی روان ها، زبان ها بگفتارند و بنان ها به نوشتار، دیدگان صاحبان دید، سیمای جهان آرای آفتاب آسمان رسالت را به نظاره نشسته

3 5 00

مقاله ای به مناسبت دوازدهم ربیع الاول، میلاد با سعادت منجی عالم بشریت

سیدالثقلین، فخر کونین، سراج العارفین، امام المرسلین،

حضرت ختمی مرتبت، محمّد مصطفی(ص)

إِنَّ أللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى ألنَّبِيِّ يَا أيُّهَا ألَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيماً

ربیع الاول است بهار جان ها، خزان گریزی روان ها، زبان ها بگفتارند و بنان ها به نوشتار، دیدگان صاحبان دید، سیمای جهان آرای آفتاب آسمان رسالت را به نظاره نشسته و دارندگان قلوب و رادمردان اولوالالباب در برابر اسوۀ آدمیّت و قدوه بشریّت کمر اطاعت بسته اند، کوچه و بازار چراغان اند و شهر و دیار فروزان، از مناره ها نوای قرآن به گوش می رسد و از سینه عاشقان، ناله و خروش. من که در این میدان هیچم و وامانده در راه پر خم و پیچ، نه توصیفی از من به زبان آید و نه ترقیمی به بنان؛ چرا که تعریف شخصیت آسمانی پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ و تبیین رسالت جهانی ایشان ـ صلی ‌الله ‌علیه ‌وسلم ـ را زبان آسمانی لازم است و بیان وحیانی در کار، محبوسان در ظلمات جسمانی و اسیران در خطرات نفسانی را به عروج در این معارج و به وصول بدین مدارج بهرهای نیست. ذرّه کجا و آفتاب کجا، شب پره کجا و ماهتاب کجا، لکن با همه نارسایی ها و با همه نابسامانی ها، بضاعت مزجاتی از بادیه می آورم و بر طبق اخلاص می نهم و به محضر یوسفان مصرِ فصاحت و شهریاران شهر بلاغت می گذارم.

پيامبر اکرم ـ صلى الله عليه وسلم ـ در شهر مکه و در خانه ي سردارِ قريش، عبدالمطّلب، چشم به دنيا گشود. نامِ نامي والد ماجِد ايشان، «عبدالله» و اسم گرامي مادر محترمشان، «آمنه دختر وهب» است. نسب اجداد ایشان، که همگی از مردان نیک روزگار خویش بوده اند، به حضرت ابراهیم(ع) می رسد.

ولادتِ سرا پا بشارت ايشان، بامداد روز دوشنبه (و به روایتی جمعه) دوازدهم ربيع الأوّل سال 570 م (عام الفيل) به وقوع پيوست و باعث مزيد فضل و شرافت اين روز گرديد. تولدش، به زندگي انسان هاي آزاد انديش و مؤمنان يگانه پرست بركت بخشید و به آنان نويد برچيدن كاخ ظلم و بيدادگري را با فرو ريختن ستون هاي ايوان كسري و واژگون شدن تخت پادشاهان آن زمان داد.

از جمله امور خارق العاده اي که در آستانه يا زمان تولد تا پيش از بعثت هر پيامبري براي فراهم ساختن بستر و زمينه نبوّت وي اتّفاق مي افتد، ارهاص می نامند که مي توان آن را در مورد رسول خدا(ص) به سه دسته تقسيم کرد:

  1. وقايعي که در آستانه ولادت پيامبر(ص) اتّفاق افتاد.
  2. حوادثي که هنگام ولادت آن حضرت(ص) رخ داد.
  3. وقايعي که پس از تولد تا پيش از بعثت رسول خدا(ص) روي داد.

الف) در آستانه ولادت

  1. جريان نابوديِ سپاه ابرهه توسط پرندگان.
  2. هويدا بودن نور پيامبر(ص) در پيشاني پدرشان.

ب) هنگام ولادت

  1. لرزيدن ايوان کسري و شکسته شدن سيزده کنگره آن.
  2. خاموش شدن آتشکده فارس که هزار سال روشن بود.
  3. خشک شدن درياچه ساوه.
  4. خواب ديدن موبدان (فارس)، شتران سرکِشي را که اسبان تازي گرامي نژادي را يدک کشيدند و از دجله مي گذشتند و در سرزمين ها پراکنده مي شدند.
  5. همراهي نور با پيامبر(ص) هنگام ولادت و روشن شدن مغرب تا مشرق از اين نور تا جايي که قصرها و بازارهاي شام ديده شدند.
  6. رانده شدن شياطين و جنّيان از آسمان ها و منع آنان از شنيدن اخبار آسمان ها و وحي.
  7. واژگون شدن و به رو افتادن بت ها.

ج) پس از ولادت (تا پيش از بعثت)

  1. نزول خير و برکت بر حليمه از زمان پذيرش دايگي حضرت محمّد(ص).
  2. «شقّ الصدر» پیامبر توسط فرشتگان.
  3. با برکت شدن غذا هنگام هم غذا شدن حضرت محمّد(ص) با ديگران.
  4. افزايش و با برکت شدن اموال حضرت خديجه(س) به سبب تجارت پيامبر(ص).
  5. سايه افکندن ابر يا دو فرشته بر سر پيامبر(ص).
  6. سجده کردن سنگ و درخت بر پيامبر(ص).

براستي كه او بهترين خلايق است و بهترين و كامل ترين دين را براي بشر به ارمغان آورده تا آدميان در فراسوي زمين و زمان، از خوان رحمتش بهره مند گردند. تولّد، دوران كودكي، زمان جواني، پيش آمد مقام پيامبري، خستگي ناپذيري، تداوم استقامت و به دنبال همه ي اين موارد، مبارزات قهرمانانه پيامبر عظيم الشأن ـ صلی الله علیه و سلم ـ از جمله سر فصل هاي زندگي پر بار ایشان است.

زبان ما از سخن گفتن درباره فضايل پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ قاصر است؛ آن پيامبري كه براي ابلاغ پيام هاي مقدّس الهي، خويشتن را فراموش كرد و به سبب اين از خود گذشتگي، تأييدات خداوندي، پشتيبانش و صفا و حقيقت، يارش بود. ثابت كرد كه در مسير حق مي توان به بزرگي رسيد و به هدف دست يافت. پيامبر اسلام(ص) با نهاد پاك و قلب سليم خويش، يك تنه وارد ميدان تبليغ شد و پاكاني تربيت كرد كه همانند آن ها در تاريخ كمياب و بلكه ناياب است. از دلایل پاکی و صداقت آن حضرت(ص) این است که کسانی که از همه بیشتر به او ایمان داشتند و بیش از همه قلبشان به محبتش آکنده بود و از همه بیشتر به او احترام قایل بودند، آن­هایی بودند که از همه ی مردم بیشتر در صحبت او بودند و جز مدّت اندکی از او دور نمی شدند؛ مانند پیشگامان در اسلام از مهاجرین و انصار.

آري اگر خود با اخلاق نباشد، نمي تواند تهذيب اخلاق كند و اگر به مكارم و بزرگواري ها آراسته نباشد، ميسّر نيست كه ديگران را به صفات عالي آشنا سازد. آنچه در وجود يك انسان كامل بايد باشد، در او بود و هر چه بر شرف و آدميت مي افزايد، در وي به حد اعلي وجود داشت. به تمام معني بزرگ بود و با همه وجودش، درس اخلاق به بشر آموخت. كلام خدا (قرآن كريم) بزرگ ترين مدالي است كه تا ابد بر سينه پر از صفاي او مي درخشد و او را از همه مخلوقات و ويژگان درگاه خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ امتياز مي بخشد. «انك لعلي خلق عظيم» اي پيامبر(ص) همانا تو بر پايه اخلاقي بزرگ استوار هستي. وقتی از عایشه ـ رضی الله عنها ـ پرسیدند که اخلاق رسول الله(ص) چگونه بود، گفت: «کان خلقه القرآن» اخلاقش قرآن بود.

حضرت علی ـ رضي الله عنه ـ در توصیف پیامبر(ص) فرموده اند: «هر که وی را ناگهان می دید، دچار ترس می شد و هر کس با او آشنا می شد، دوستش می داشت».

اخلاق کريمانه ي پيامبر ـ صلى الله عليه و سلم ـ به حدّي بود که هر يک از اصحاب تصوّر مي کرد که لطف و کرم نوازي ايشان از همه بيش تر شامل حال اوست. هميشه به فقرا و مساکين توجّه بسیاری مي کرد؛ احوال يتيمان و بيوه ها را تفقّد مي کرد؛ اگر کسي از اصحاب مريض مي شد، به عيادتش تشريف مي برد؛ در تشييع جنازه ها شرکت مي کرد و بر آن ها نماز خوانده، دفن شان می کرده و بر مي گشت؛ هنگامي که مي شنيد کسي به حالت احتضار است، به خانه ي او رفته، نزدش مي نشست و چهره ي انور خويش را جلوي چشم وي قرار مي داد؛ واقعاً نسبت به خوش نصيبي چنين محتضَر چه مي توان گفت!

 او همان کسی است که  خداوند متعال در دل غار او را به پیامبری برگزید تا رسالت ها را به پایان برساند و چراغی برای قلب ها و نوری برای جان ها و زندگی برای نفس ها باشد؛ چنانچه پروردگار درباره او فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا* وَ دَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُنِیرا» «ای پیغمبر! ما تو را به عنوان گواه و مژده رسان و بیم دهنده و به عنوان دعوت کننده به سوی خدا طبق فرمان الله و به عنوان چراغ تابانی فرستادیم» (أحزاب/۴۵ و۴۶). این نور هدایت در همه آفاق پرتو افشانی کرد تا بشر در روشنایی آن حرکت نماید و آب رسالت گوشه گوشه های زمین را آبیاری نمود تا زندگی را در قلب ها جاری سازد.

روزي آن حضرت(ص) بر فراز صخره ها، بعد از اینکه پروردگارش به او دستور داد که دعوتش را آشکار سازد، قریش را صدا زد و گفت: «اگر به شما خبر دهم که سواران (دشمن) پشت این کوه هستند، سخن مرا باور می کنید؟» گفتند: «آری، تو به نزد ما متهم به دروغگویی نیستی و ما دروغی از تو نشنیده ایم». ولی پس از آنکه فرياد توحيد و حق پرستي و عدالت برآورد، همان هایی كه به واسطه او مورد رحمت قرار گرفته بودند، آزارش دادند، تهديد و محاصره اش كردند، قلبش را آزردند و بر او ستم روا داشتند؛ اما ایشان در مقابل اين همه آزار كه از آن قوم ديد، هنگامي كه از او خواستند که نفرين كند، فرمود: «انما بعثت رحمة» (صحیح مسلم/ج4/ص2006) من تنها برای رحمت فرستاده شده ام. عنايتش به آن قوم در مقابل آن همه آزار اين دعا بود: «بار الها! قوم مرا هدايت كن كه نادانند». به جاي آنكه عذاب بخواهد، رحمت خواست، آن رحمتي كه برتر از آن تصوّر نمي شود؛ یعنی «نعمت هدايت». چنانچه خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ در مورد ایشان می فرماید: «و ما ارسلناک إلا رحمة للعالمین» «و ما تو را نفرستادیم مگر رحمتی برای جهانیان» (انبیاء/ 107) این رحمت عام و فراگیر است و نه تنها بر مسلمانان، بلکه بر کافران و حیوانات هم سایه می افکند.

خداوند سبحان بنده ي محبوبش را با گداختن در كوره های سختي و بلا، تنهايي و غربت و فقر تربیت کرد؛ با رحلت پدر، قبل از اینکه ایشان از مادر متولد شود و فوت مادر، در حالی که فقط شش ساله بود و قرار دادن اين روح لطيف و پاك و مهربان در ميان مردمي خشن، آلوده و سنگدل كه حتّي به دختران خود رحم نمي كردند. به راستي كه حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و سلم ـ چنان استواری و بزرگي و راستي از خود نشان داد كه لقب «امين» گرفت و آنچنان گوهر وجودش به صيقل تربيت الهي پيراسته شد كه لايق مقام شامخ نبوّت گرديد. هادي بر حق، به يک باره دنيا را دگرگون کرد و به جاي کفر و شرک، جهان را با نور ايمان روشن ساخت و در مدّت کوتاهي، جماعتي از خداپرستان را آماده نمود که بالاترين رتبه ي اخلاقي و کامل ترين مقام زهد و تقوا را به نحوي احراز نمودند که تاريخ از نشان دادنِ نمونه اي مثل آن عاجز است.

پيامبرـ صلى الله عليه وسلم ـ بعد از نبوّت، به مدّت سيزده سال در مکّه قيام فرمود و بعداً‌ به مدينه هجرت کرد و تا ده سال در مدينه ماند. در دوازدهمين سال بعثت که عمر شريف ايشان به پنجاه و يک سال و نُه ماه رسيد، به شرف معراج نايل گشت؛ يعني به آسمان ها فرا خوانده شد و به مشاهده ي شگفتي هاي عالَم ملکوت و نشاني هاي بزرگ خداوندي ـ جلّ مجده ـ مفتخر گشت.

خواجه در آن پرده بديد آن چه ديد

و آن چه نيـايـد به زبـان هـم شنـيد

معجزات بي شمار و امور خارق العاده ي بسیاری از ايشان ظاهر شد. بزرگ ترين معجزه ي ايشان، قرآن مجيد است که از اعجاز فصاحت، بلاغت، اخبار غيب، قوت و سرعت تأثير برخوردار است.

آخرين وصيّتي که به مسلمانان فرمود، ‌اين بود كه «نماز را حفظ بفرماييد و با کنيزان و غلامان خوش رفتار باشيد.» سرانجام آن سرور کائنات و مفخر موجودات در سن شصت و سه سالگي، روز دوشنبه دوازدهم ربيع‌الأوّل سال يازدهم هجري بعد از چهارده روز بيماري در حجره ي حضرت عايشه ـ رضي الله عنها ـ اين جهان را بدرود گفت و در جوار رفيق أعلى ـ جَلَّ مَجْدُهُ ـ سکونت اختيار کرد و جسم مبارکشان همان جا دفن گرديد.إنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ.

تجربه ناخوشايند قرن گذشته، نقطه ضعف هاي زندگي بشري را آشكار كرده است. اين نقاط ضعف به طور عمده به خلأ معنويت باز مي گردد. رویگرداني از دين، جز جنگ و نفرت و برادر كشي و خشونت و فساد و تباهي ثمري به بار نياورده است. هزاره دوم بدون ترديد هزاره بازگشت انسان دور مانده از اصل خويش به خانه معنوي خود است. انسان به دين نيازمند است تا آسوده شود. بديهي است در اين زمينه حرف اول را آموزه هاي اسلام و معارف قرآني مي زند. رسول اكرم ـ صلی الله علیه و سلم ـ آموزگار اول است؛ آموزگار ديروز، امروز و فرداست. او باران رحمت است که بي مضايقه مي بارد و بر هر كس و هر چه ببارد، مي روياند. گبر و مسلمان، اگر طالب حيات سالم انساني اند، بايد از مائده آسماني و معنوي او تناول كنند.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي اِبْرَاهِيْمَ وَ عَلَي آلِ اِبْرَاهِيْمَ اِنَّكَ حَمِيْدٌ مَّجِيْد.

اَللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مَحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَي اِبْراهِيْمَ وَ عَلَي آلِ اِبْراهِيْمَ اِنَّكَ حَمِيْدٌ مَّجِيْد.

شعر از حاج خلیفه عبدالرّئوف مجیدی(رح) در نعت پیامبر(ص)

ای مـه تـابـان قـد چو صنـوبر عـالم امـکان از تـو منـوّر

                    شاه زمانی اهل امانی کـان مـعانی خـسـرو خـاور

شـافـع امّـت آیـة رحمت معـدن شفقـت ختـم رسالت

               تـاج نبیّـین فخـر محبّیـن نـام تـو یاسین شــاه دلاور

مـیـر سپهـدار سیّـد ابـرار ســرور اخـیـار احمـد مختار

               اصل تو از نور آمد و مشهـور نام تو منشور سیّد سرور

سـیّـد عـالـی بهـر کمـالی بـدر جـمالی نیـک­خـصالی

               گنج سعادت اهل امانت صاحب عزّت برهمه رهبر

چتـر تو لولاک دین تو شـد پاک از تو مزیّن طارم افلاک

              ذات شریفــت جسم لطیـفت حسن­ ظریفت پاک مطهّر

غوث­ دو­ ابرو همچو هلالست نرگس چشمان غارت جان­ است

               حلقـه گیسـو گشتـه کمنـدم مشـفـق همـدم آمده یاور

واصـف خلقـت آمـده قـرآن بهر تو برهان سورة رحمان

               شـرح کمالت سوره  والنجم وه چه کرامت خلعت بافـر

عـرش معلّـی کامـده بـالا کـرده تمـنّا خــاک کـف پــا

               رف رف اشرف گشته مشرّف ازتومعرّف ای گل احمر

شایق مسکین کامده غمگین بهر شه دین همچو پرآوین

عاشـق رویت طـالـب بـویت آمده سـویت ای مه انور

ميلاد خورشيد نبوّت حضرت ختمي مرتبت محمّد مصطفي صلی الله علیه و سلم بر همه مسلمانان جهان مبارک باد.

a

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)