معراج حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم (قسمت سوم)

معراج حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم (قسمت سوم)
خلاصه

من بیت المعمور را دیدم که در آن چراغ هایی وجود دارد که از گوهر درست شده است و بعضی از آنها یاقوت است و من هفت مرتبه بر بیت المعمور طواف نمودم،فرشته ای را دیدم که ما بین دو کتف آن چنان وسیع بودفرشتگان را به نامهای(میکائیل،جبرئیل، اسرافیل، عزرائیل)

6 5 00

بعد از آن به آسمان هفتم صعود کردیم. نگهبانان آسمان هفتم در را گشوده و به ما خوش آمد گفتند و ما جنس آسمان هفتم را از دُر سفید دیدیم و بر آن آسمان عجیبیه می گویند. زیرا که در این آسمان صدای نوشتن قلم نیز به گوش نمی رسید. و من باز در آسمان هفتم فرشتگانی را دیدم که به آن فرشتگان روحانیون می گفتند. زیرا این فرشتگان از دیگر فرشتگان آسمان های دیگر بر خدا نزدیکترند.

پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: من طرف راستم را نگاه کردم مردی کهنسال را دیدم که بر روی تختی از نور و با چهره و لباسی نورانی که کرسی او بر بیت المعمور تکیه داده نشسته بود. مکان بیت المعمور درست در قسمت فوقانی ساختمان کعبه در آسمان هفتم طوری قرار دارد که اگر سنگی از این آسمان سقوط کند درست بر روی خانه ی کعبه قرار خواهد گرفت من از جبرئیل سؤال کردم که ای برادرم جبرئیل او کیست؟ او جواب داد که آیا او را نمی شناسی؟ او پدرت آدم است و من به او سلام دادم و او جواب سلام را داده و بر من احترام گذاشت و به من گفت که همه خیر دنیا در تو و امت تو جمع شده است و پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: من بیت المعمور را دیدم که در آن چراغ هایی وجود دارد که از گوهر درست شده است و بعضی از آنها یاقوت است و من هفت مرتبه بر بیت المعمور طواف نمودم. و از فرشتگان سؤال کردم که بیت المعمور را چند مدت است که زیارت می کنند و آنها جواب دادند که خدای تبارک و تعالی هزار سال قبل از اینکه پدرت حضرت آدم علیه السلام را خلق بکند، ما در حال زیارت هستیم و در هر روز هفتاد هزار فرشته فرصت می یابند تا بیت المعمور را طواف کنند دیگر تا روز قیامت فرصت زیارت به آنها نمی رسد پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: من در مقابل فرشتگان قرار گرفته و امام شدم و با آنان نماز جماعت را خواندم من در این بین حضرت جبرئیل را ندیدم و بعد از مدتی جبرئیل را یافتم و به او گفتم: در این مکان بزرگ چرا برادرت را تنها می گذاری، دوباره گفتم که چرا من را ترک کردی و او سوگند یاد می کند که من هیچگونه خلاف امر خدا انجام ندادم و ترک کردن من باختیار خودم نبود و از این مرحله به بعد من اجازه عبور ندارم دیگر همراه تو نیستم. «اعلی السماء سما محمد جبریل قال له تقدم» یعنی به بالاترین آسمان محمد برآمد جبرئیل برایش گفت: خودت پیش برو من از اینجا به بالا رفتن اجازه ندارم. (ادامه دارد...)

زمانی که جبرئیل این کلمات را به زبان آورد من از فرط ناراحتی دستهای خود را بر صورتم گذاشتم و در این موقع ترس مرا فراگرفت و در این حالت جبرئیل پیش من آمد و با بال های خود من را در سینه اش فشرد و گفت که غمگین مباش زمانی که این کلمات را شنیدم احساس سبکی کردم و ناراحتی من کم شد. در این زمان از طرف خداوند ندایی آمد که می فرمود: دوست من محمد صلی الله علیه و سلم را در نور احاطه کنید و در این موقع فرشتگان مرا در نور احاطه کردند و فرشتگان دیگر با رفرف سبز رنگ پیش من آمدند که این رفرف مانند مخملی که روی آن می نشستند نرم و لطیف بود رفرف را چهار فرشته حمل کردند و مقابل من گذاشتند و گفتند: ای محمد سوار رفرف شو و من هم سوار شدم و در لحظه ای که پایم را گذاشتم رفرف مانند تیری که از کمان رها شده است سرعت گرفته و رفت و به دریایی از نور سفید رسید

که در آنجا فرشته ای را دیدم که ما بین دو کتف آن چنان وسیع بود اگر پرنده ای که سریع پرواز می کند از یک کتف به کتف دیگر آن پرواز کند و این پرواز پنج هزار سال نیز طول بکشد این مسافت را طی نخواهد کرد بعد از این دریا به دریایی از نور سبز رسیدم که از شدت درخشش متلالی بود که ناگهان در آن دریا فرشته ای را دیدم که اگر خداوند بر آن فرشته اجازه بدهد بر هفت آسمان و زمین در یک لحظه نظر کند می تواند این کارها را انجام دهد و کف دست این فرشته چنان بود که اگر همه ی موجودات جهان اعم از هفت آسمان و هفت لایه زمین را جمع کنیم و در کف دست قرار دهیم همه آنها مانند دانه ی خردل خواهند بود بعد از آن من وارد دریایی سیاه رنگ شدم که در این حالت از شدت ترسی که در قلبم ایجاد شد به حالت سجده به خداوند رفرف را محکم چسبیدم و از ته دل خدا را صدا کردم که ای یاری دهنده ی مددجویان ای مونس در وحشت افتادگان ای صاحب عرش بزرگ ای سید و آقای من بر من پناه بده در این لحظه ناگهان از ساحل این دریا صدایی آمد و گفت: نظر کن بر من و فرشته ای عظیم الخلقه را دیدم در کنار ساحل آب دریا را با پیمانه مقیاس می کرد و من به او سلام کردم و او جواب سلامم را داد و من سؤال کردم که برای چه فرشتگان را به نامهای(میکائیل،جبرئیل، اسرافیل، عزرائیل) می خوانند او در جواب گفت که ای دوست خدا تو چیزهای عجیب زیادی دیدی و از همه اینها اسامی این چهار فرشته را می پرسی! پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: ای دوست من وقتی که به زمین رسیدم می خواهم طوری بین مردم برگردم که قادر به جواب دادن همه چیزها باشم فرشته گفت: احسن ای حبیب خدا و گفت: برای این به من میکائیل می گویند چون من وکیل و مسؤل باران و روئیدن سبزه ها هستم و باران را میزان و پیمانه کرده و بر ابرها می فرستم و خداوند باران را به هر جایی که در مشیت خود باشد می فرستد تا در آنجا ببارد. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: پس رعد و برق چگونه به وجود می آید؟ و میکائیل جواب داد یا حبیب خدا رعد و برق همان وقتی که ابرها آب را نگه می دارند خداوند تبارک و تعالی فرشته ای می فرستد و آن فرشته با شلاقی که در دستش دارد بر ابرها می زند و آنها را به جایی که خداوند می خواهد می راند و آن نوری که از شلاق بیرون می جهد برق گویند و صدای آن را رعد می گویند و جبرئیل برای آن به این نام خوانده میشود که به حضرت جبرئیل خسوف و کسوف و زیر و رو کردن زمین و زمین لرزه و فرو کشیدن زمین و صاعقه داده شده است و چون این اعمال توأم با جبر و زور می باشد به همین دلیل او را جبرئیل می خوانند و اما حضرت اسرافیل، چون ایشان دارای پر و بال زیادی هستند به این نام خوانده شده اند و به حضرت عزرائیل که چون ایشان وکیل قبض روح هستند عزرائیل می گویند.
و حضرت رسول صلی الله علیه و سلم فرمودند: من در آن لحظه در حال دیدن عزرائیل بودم که احساس ترس شدیدی بر من غالب شد. در حالی که شنیدم بر من صلوات می فرستاد و به امت من دعا می کرد و من از محضر عزرائیل حرکت کرده تا به خروسی سفید رسیدم که در حال سجده بود و ذکر سجده او سبحان الله العظیم بود و هر وقتی این ذکر را می خواند تمام خروس های روی زمین صدای او را می شنوند و جواب می دهند به این طریق که گردن خود را به طرف آسمان دراز می کنند تا فاصله نزدیکتر شود و صدا را بهتر بشنوند و بال های خود را مایل به زمین می گذارند تا صدایشان را تنظیم کرده و جواب بدهند و هر وقتی خروس سفید صدایش خاموش می شود خروس های زمین نیز ساکت می شوند و در این مکان فرشتگان زیادی را دیدم که سرپا ایستاده بودند اینها حاملان عرش بودند و من به طرف آنها رفته سلام گفتم و ایشان نیز به من سلام دادند و احترام گذاشتند در این حالت بودم که از بالای سرم فرشته ای صدا زد و گفت السلام علیک یا محمد و من سرم را بلند کردم فرشته ای را دیدم که سفیدتر از برف بود و در مقابلش هفتاد هزار فرشته که همه شبیه همان فرشته سفید رنگ بودند این فرشته پیش من آمد و تعظیم کرد و بر من بوسه زد و گفت: ای محمد به خداوند عروج کن و من به طرف بالا همراه با فرشتگان عروج کردم به طوری که عده ای از آنها جلو عده ای در عقب و عده ای دیگر در طرفین راست و چپ مرا همراهی می کردند در طول مسیر به طرف خداوند من هفتاد هزار پرده از نور سفید و هفتاد هزار پرده از نوری به رنگ زمرد سبز و هفتاد هزار پرده از جنس مشک و عنبر و هفتاد هزار پرده از جنس عنبر که بین هر یک از پرده ها پانصد سال فاصله وجود داشت عبور کردم بعد از این پرده ها، پرده وحدانیت وجود دارد که به آن رسیدم. بعد از آن به پرده صمدانیه و بعد از آن به پرده الهیه و بعد از آن به پرده فردانیه رسیدم و من به اطرافم نظر کردم که ناگهان هفتاد هزار صف از فرشتگان را دیدم که سرپا ایستاده بودند ناگهان از طرف خداوند ندایی آمد که پرده های مانده بین من و دوستم را کنار بزنید در این حالت پرده ها برداشته شدند و من صد هزار فرشته در حال قیام و صد هزار فرشته در حالت رکوع را دیدم و همچنین صد هزار فرشته را دیدم که در حال سجده بودند و تا روز قیامت سر از سجده بر نمی دارند و به محض دیدن این فرشتگان به قدرت خداوند فکر کردم و در این حالت ترس به من غالب شد و نزدیک بود از پا بیفتم که خداوند ندا زد ای احمد نزدیکتر بیا و من یک قدم جلو رفتم قدمی که به اندازه پانصد سال بود و باز هم گفت که ای احمد نترس و راحت باش که در این حالت ترسی که از دیدن صحنه ها ایجاد شده بود برطرف شد و بعد از آن رفرف مرا به طرف خداوند برد تا به خدا نزدیک شوم و من اموراتی را در آنجا دیدم که به فکر هیچ انسانی خطور نمی کند چون هیچ چشمی اینها را ندیده و هیچ گوشی اینها را نشنیده و به هیچ قلبی خطور نمی کند و من به خداوند نزدیکتر شدم به اندازه فاصله قوس دو سر کمان و خداوند دست خود را بر دو کتف من گذاشت (دست کنایه از حمایت خداوند از ایشان است) اثر این دست مانند اثر دست انسانی نیست که به پشت سر دیگری می گذارد بلکه این اثر قدرت خالق یکتا است و آرامش آن دست را تا کبدهایم احساس کردم و تمامی دردها و مشقت ها و دلواپسی ها از من بیرون رفت و تمامی علوم از اول تا آخر زمان بر قلبم گذاشته شد و سینه من از شادی لبریز گشت که در این لحظه آرامش الهی یافتم و گمان کردم که همه آن چیزهایی که در آسمان و زمین هستند به غیر از من مرده اند و در این جا نه صدایی شنیدم و نه چیزی حس کردم و نه حرکت موجودی را بر خود دیدم و در این حال از بالای سرم ندا آمد که ای احمد بطرف من بیا و نزدیک شو و من گفتم که الهی سیدی و مولایی «انت السلام و منک السلام» و خداوند گفت علیک السلام و من در حضور خدا صدایی شنیدم که خیلی شبیه صدای ابوبکر صدیق بود و من گفتم که ای خدا آیا همراه من ابوبکر هم به معراج آمده است خداوند فرمود که ای محمد اینجا مکانی است که ابوبکر و امثال ابوبکر پای بدانجا نمی توانند بگذارند ولی من خواستم این را بدانی که در میان انسانها دوستی بهتر از ابوبکر برایت نیست و صدای او را برایت آشکار کردم تا احساس ترس و تنهایی نکنی و در قلبت آرامش یابی در این زمان حالتی را احساس کردم که چنین کلماتی را بر زبان آوردم (التحیات لله و الصلوات و الطیبات: تمام عبادات قولی و تمام عبادات فعلی، تمام عبادات مالی مخصوص خداست) خدای تبارک و تعالی فرمود که (السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته: سلام بر تو ای پیامبر و رحمت و برکت خدا بر تو باد) و من گفتم (السلام علینا و علی عبادالله الصالحین: سلام بر ما و بندگان خوب خدا) و بعد از آن جبرئیل که در آسمان هفتم قرار داشت و گفتگوی پیامبر و خدا را می شنید گفت( اشهد ان لا اله الاالله و اشهد ان محمد عبده و رسوله: شهادت می دهم بجز خدا دیگر معبودی نیست و شهادت می دهم حضرت محمد صلی الله علیه و سلم بنده و رسول خدا است.
رسول الله صلی الله علیه و سلم در آن لحظه بر خدا عرض می کند امت من دارای سنی کم و گناهی زیاد می باشد پس ای خداوند گناه امت من را عفو کن و به ثواب تبدیل کن و عذاب هایی که بر ملت های دیگر دادی بر ملت من نازل نفرما. بر قوم موسی بلایی نازل فرمودی که هر کس گناهی انجام دهد صبح بر روی در آن شخص گناهش نوشته و آشکار می شد. و امثال این نوع عذابها را یا رب از امت من برافکن و خداوند می فرماید که همه عذاب هایی که بر امت های دیگر نازل کردم از امت تو بر می دارم و گناهان امت تو را عفو می کنم پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید که گناهان امت من را بپوشان و خداوند می فرماید که مغفرت کردم و پوشاندم و رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود که ای خداوند تو صاحب من هستی و در این حالت سر به سجده شکر گذاشت. و خداوند فرمود که ای محمد آیا با چشم سر مرا می توانی ببینی رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود نه ای خداوند تو را پاک و منزه می دانم از هرچه دیدن و درک کردن چشم ها، یا ربی نور تو بر چشمها پرده می کشد و تو را نمی توانم مشاهده کنم مگر اینکه با بصیرت قلب تو را ببینم و خداوند می فرماید ای محمد مرا وصف کن و محمد صلی الله علیه و سلم فرمود ای خداوند تبارک و تعالی وصف تو را هیچ وصف کننده ای قادر نیست که بگوید و عارفان نیز نمی توانند وصف تو را به نظم درآورند و رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید تو خدایی واحد و زنده و قائم هستی و خداوند فرمود ای احمد من صاحب ملک پادشاهان هستم و من اجابت کننده ی دعای دعاکنندگان هستم و هر که از من چیزی طلب کند من اجابت کنم و هر که به من توکل کند من بر او کفایت می کنم و هر که با کوله باری از گناه بر در توبه من بیاید من او را بر نمی گردانم و به طرف خودم می کشم ای محمد به جایی که الان در آن قرار داری نظاره کن با تو در جایی هستم که هیچ پیامبری پیش ما نیست و هیچ مترجمی نیز ما بین ما وجود ندارد و رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید که سرم را بلند کردم و گفتم ای خدا من در کجا هستم و خداوند می فرماید ای محمد تو روی فرشی در درگاه من هستی که در این لحظه من به عقب برگشتم و کفش هایم را در آوردم و خداوند صدا زد که ای محمد بایست و روی فرش ما بمان ما تو را اختیار کردیم و بر پیامبری ارج نهادیم تو آقای انسان های با فضیلت هستی من در این لحظه به طرف راستم نگاه کردم شمشیری را دیدم که از نوک آن خون می چکید این شمشیر از عرش آویزان بود و من گفتم ای خدا از امت من این شمشیر را بردار تا بر امت من مسلط نشود و خداوند تعالی فرمود ای محمد حکم من داده شده و قطعی است اکثر امت تو به وسیله نزاع و شمشیر از بین خواهند رفت و من گفتم الهی و سیدی من از تو چیزی را می طلبم و خداوند تعالی جواب داد هزار سال قبل از اینکه حضرت آدم خلق شود من به نفس خود لازم گردانیدم که اجابت کنم در آنچه تو می طلبی و من گفتم الهی و سیدی و مولایی تو آدم را با دستان خود خلق کردی. و از روح خود در آن دمیدی و همه فرشتگان را امر کردی که بر آدم سجده کنند و حضرت ابراهیم علیه السلام را بر خود دوست گردانیدی، با موسی علیه السلام در کوه طور صحبت کردی و حضرت ادریس علیه السلام را به بهشت بردی و به داود علیه السلام زبور دادی و تو به سلیمان علیه السلام پادشاهی بزرگی عطا کردی و به او اختیار انسانها، جن ها و پرندگان و حیوانات وحشی را دادی و باد را نیز در اختیار او قرار دادی تا بوسیله آن بهر جایی که خواست بتواند برود و حضرت عیسی علیه السلام را بدون پدر بدنیا آوردی پس ای خداوند به من چه فضیلتی مانند فضایل ایشان عطا کردی و خداوند فرمود احمد اگر من آدم را با دست هایم خلق کرده باشم آن را از گل خلق کردم اما تو را از نور رویم خلق کردم اگر من ابراهیم را خلیل گردانیدم بجای آن تو را حبیب گردانیدم. با موسی در کوه صحبت کردم در حالی که بین من و موسی پرده های فراوانی بود و بجای آن با تو روی فرشی صحبت می کنم که پرده ای ما بین ما نیست اگر من ادریس را به مکانی بزرگ (بهشت) بردم این مکان بزرگ در آسمان چهارم قرار دارد اما تو را در مکانی قرار دادم که هیچ احدی بغیر از تو به اینجا نیامده است. اگر به سلیمان پادشاهی بزرگی عطا کردم برای تو تمام زمین را سجده گاه و خاک را برای تو معطر گردانیدم اگر به داود زبور را دادم برای تو قرآن کریم را دادم قرآنی که در آن سوره فاتحه، بقره و آل عمران قرار دارد و هر کس از امت تو آن قرآن را بخواند از گناهان او خواهم گذشت اگرچه به اندازه کف های روی دریا یا به تعداد دانه های شن باشد؛ اگر عیسی را با قدرت خودم و بدون پدر خلق کردم من اسم تو را مشتق یکی از اسامی خود قرار دادم و اسم تو را همراه اسم خودم قرار دادم بطوری که هرگاه بگویند لااله الاالله بدنبال آن محمد رسول الله را می آورند. اگر کسی رسالت تو را قبول نکند عمل آن کس باطل است و آخر سر جزو زیان کاران است به تو کوثر را عطا کردم آن کوثری که رنگ آب آن از برف نیز سفیدتر و مزه آن شیرین تر از عسل و خاک آن از مشک و گیاهان اطراف آن زعفران و عرض آن هفتاد هزار میل فاصله دارد این چنین چشمه ای را برای تو عطا کردم و شفاعت بزرگ آخرت را در اختیار تو قرار دادم روزه ماه رمضان را برای تو قرار دادم آن ماهی که در آن برای تو قرآن را نازل کردیم و همچنین برای تو گوسفندان را حلال گردانیدم که قبل از تو این گونه نبود و بعد از آن پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت برای امت من چه تحفه ای داری؟ خداوند می فرماید که ای محمد من هفتاد هزار نفر از امت تو که مستحق آتش جهنم باشند به خاطر تو مغفرت خواهم کرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم گفت که ای بار خدایا افزون کن و خداوند می فرماید وقتی گناهکاری یک سال قبل از مردن توبه کند از همه گناهان او می گذرم و دوباره گفتم که ای ربّم زیادتر کن چون یک سال طولانی است و امت من در این یکسال امکان گناه دارند پس خداوند فرمود اگر گناهکاری یک ماه قبل از اینکه بمیرد توبه کند از همه گناهان او می گذرم پس رسول الله صلی الله علیه و سلم گفت زیادتر کن ای ربم چون یک ماه هم بسیار است پس خداوند فرمود اگر گناهکاری یک هفته قبل از اینکه بمیرد توبه کند من از همه گناهان او خواهم گذشت پس رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود یا ربی یک هفته هم زیاد است چون در این زمان امکان گناه امت بسیار است پس خداوند فرمود یک روز قبل از اینکه بمیرد توبه کند من از گناهان او می گذرم رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید ای خدای مهربان یک روز هم زیاد است پس خداوند فرمود اگر گناهکاری یک ساعت قبل از اینکه بمیرد توبه کند من از گناهان او می گذرم و رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود یا ربم افزون کن پس خداوند فرمود اگر گناهکاری قبل از اینکه جانش به حلقوم برسد توبه کند من از گناهان او می گذرم پس رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود یا ربی بیشتر فرما پس خداوند فرمود من شبهای هر جمعه یکصد هزار نفر را از آتش می رهانم پس رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود بیشتر بفرما پس خداوند فرمود در شب آخر ماه رمضان من از امت تو هر آنچه را که از اول این ماه تا آخر از آتش جهنم آزاد کرده باشم همان مقدار را آزاد خواهم کرد پس رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود ای الله زیادتر کن پس خداوند فرمود بگیر! بگیر! بگیر! پس رسول الله علیه و سلم فرمود یا ربی تفسیر این کلمات چیست؟ خداوند فرمود اینها به معنی عفو، گذشت و رحمت من بر امت توست همه اینها را بر امت تو دادم رسول الله صلی الله علیه و سلم من حمد و شکر می کنم یا ربی و تو را بزرگ می شمارم از هرچه وجود دارد

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)