چگونه غم دنیا را دور سازیم؟

چگونه غم دنیا را دور سازیم؟
خلاصه

هرگاه انسان از غفلت ارباب دنیا به آخرت بیندیشد و کثرت مصایب آنان را ببیند و در نظر آورد، تسلّی می یابد و ترک دنیا برایش آسان می شود.

4 5 00

هنگامی که انسان در خانه امن زندگی کرد و تندرست بود و قوت لا یموت داشت؛ اگر باز هم غم و اندوهی به سبب امر دنیا داشته باشد؛ نشانه ی نقصان و نادانی اوست و غم و اندوهش یا برای تاسف از گذشته، یا بر اثر ترس از آینده و یا ناشی از تردیدی در حال حاضر است.

اگر بر گذشته تاسف دارد؛ عاقلانه است که بداند جزع و فزع برای آنچه گذشته و رفته است بیهوده است(به غیر از توبه): نه راهی می گشاید و نه جبران مافات می کند پس غم خوردن برای چیزی که نمی توان درباره اش کاری کرد(امور از دست رفته دنیا)، سفاهت است. خداوند می فرماید: «لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ» تا بر آنچه از دست شما رفت افسوس نخورید؛ (آیه23 سوره مبارکه حدید).

اگر غم و اندوه برای حاضر است، یا بر اثر رشک و حسد ناشی از وصول نعمتی به کسی است که او را می شناسید و یا آنکه در نتیجه ی اندوه برای فقر و فقدان جاه و مقام و مال و منال دنیوی است. سبب این حال، جهل نسبت به گرفتاری ها و آفات دنیاست چنانکه اگر به خوبی آن را بشناسیم، خدای را سپاس می گوییم که بار ما را سبک کرد نه سنگین...

اگر عاشق به سرانجام آن حسن و زیبایی و جمالی که بدان عشق می ورزد، بیندیشد، عاشق آن نمی شود زیرا می داند که دنیا، دار دشواری ها و رنجهاست و انواع بلاها را در پی دارد و هر شخص در این جهان به هر حال آماج سه تیر است:

تیر نقمت ( رنج و سختی )

تیر مصیبت ( گرفتاری بزرگ )

تیر منیّت ( مرگ )

... و این تیرها، گاه آدمی را از پای در می آورد و گاه نیز به او نمی رسد.

هر کس آگاه باشد که هر روز نعمت هایی از صاحب نعمتان گرفته می شود و هر چند گاه ناگواری هایی پیش می آید و غم و اندوه هیچ کاری از پیش نمی برد؛ در این صورت با از دست دادن چیزی، گرفتار اندوه نمی گردد.

از یکی پرسیدند: چگونه است که هرگز غم نمی خوری؟ گفت: من چیزی ندارم که برای فقدانش غم خورم.

هرگاه انسان از غفلت ارباب دنیا به آخرت بیندیشد و کثرت مصایب آنان را ببیند و در نظر آورد، تسلّی می یابد و ترک دنیا برایش آسان می شود.

برخی از صوفیان عادت داشتند که هر روز به بیمارستانی بروند و بیماران را ببینند و از احوال آنان و علل دردها و بیماری هایشان آگاهی یابند. برخی نیز گهگاه به زندان های حکومت می رفتند و ارباب جنایات را می دیدند و انواع عقوبات را از نزدیک مشاهده می کردند؛ یا به گورستان ها سری می زدند و عزاداران و تأسف آنان را برای رفتگان بی بازگشت می دیدند و از دو روزه ی عمر و ناپایداری جهان، عبرت می گرفتند و سپاسگزار خداوند به خانه باز می گشتند که از آن بلایا در امان اند.

انسان حق دارد که در سراسر عمر، به آنان که از او فروترند بنگرد و شکر گوید و در دین به آنان که از او فراترند نگاه کند تا در راه خدا جهاد بیشتر ورزد. انسان زمانی برعکس این عمل می کند که شیطان بر او مستولی می شود و چون از او می پرسند که چرا چنین کار زشتی کردی، می گوید فلانی از آن بدتر و زشت تر کرده است. حال آنکه در معصیت و کفر، جای مقایسه و مناظره ای نیست. وقتی از او می پرسند: چرا به آنچه موجود است قانع نیستی؟ می گوید: برای آنکه فلانی از من غنی تر است و بر این امر صبر ندارم... و این عین گمراهی و جهل محض است.

در مورد رشک و حسد نسبت به نعمتی که نصیب کسی شده است؛ یا آن کس شایسته ی آن است که در این صورت جای رشک و حسدی نیست و یا شایسته ی آن نیست که وبال گردن اوست و زیانش بیش از سود آن است و در این صورت چه جای رشک و حسد خواهد بود؟

اما اگر غم و اندوه برای آینده در مورد امری باشد که وجودش ممتنع مانند پیری، یا واجب مانند مرگ است، علاج چنین غم و اندوهی محال است و چنین حزنی از حماقت ناشی می شود. در صورتی که بر اثر امری قابل دفع باشد، غم خوردن برای آن معنی ندارد بلکه باید از طریق عقل، بدون حزن، به رفع آن همّت گماشت و چون انسان برای رفع آن به قدر قدرت خود تلاش کرد، می تواند با آرامش خاطر در انتظار قضا و قدر الهی باشد و بداند که مشیّت الهی را چاره ای نیست و باید با شکیبایی و بردباری آن را تحمّل کرد. خداوند در قرآن فرموده است: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا»؛ (آیه 22 سوره مبارکه حدید) مصیبتی در زمین و یا در نفوس شما نیست که از پیش در کتابی نوشته نشده باشد.

منشاء حرص مردم برای تهیه اسباب دنیا، پندار آنان به این که اسباب دنیا از میان رفتن آفات و مصفا شدن اوقات است ولی هیهات هیهات!

عاقل زمانی بیشتر غم هایش ازبین می رود که علاقه بین او و معشوقش(آدمی، مال، حرفه، ریاست، ولایت و...) قطع کرده و این نیز با سرکوب نفس به صورت تدریجی به دست می آید و بدین منظور باید اشتغال به چیزهای دیگری را پیشه کرد، هرچند که آن چیزهای دیگر نیز از جمله ی اموری باشند که باید از آنها دوری نمود؛ زیرا گاه چاره نیست که خون با خون شسته شود اگر چند امر نخست دلبستگی بیشتری ایجاد کرده باشد.

این از دقایق است؛ ترک عادت، به یک باره دشوار و بلکه محال است و از این روست که کودک را نخست با بازیچه به درس و مشق وامی دارند و او پس از مدتی از بازی دست برمی دارد و در پی تزیین با لباس های نوین و دستیابی به ثروت و مال می رود و سپس خواستار ستایش و نیل به احترام و اکرام و ریاست می شود و پس آنگاه به سعادت اخروی می اندیشد و حبّ جاه و مقام، آخرین دلبستگی صدّیقان است که آن را از دل به در می کنند.

هر صفت که بر نفس مستولی شد و شدّت علاقه را باعث آمد، بدین گونه به تدریج می توان از آن رهایی یافت. با قطع این گونه علایق است که همّ و غم نیز از میان می رود.

منبع:میزان العمل امام محمّد غزالی

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)