زندگینامه حضرت حاج خلیفه گل محمد محمدنژاد(رح) ملقب به «جان نثار»

زندگینامه حضرت حاج خلیفه گل محمد محمدنژاد(رح) ملقب به «جان نثار»
خلاصه

ایشان در سال 1300 هـ ش در روستای نریمانی از توابع مشهد مقدّس دیده به جهان گشودند. ایشان که فرزند پنجم خانواده محسوب می شدند از همان بدو تولد بسیار بیمار بودند. چهار فرزند قبل از ایشان به علّت بیماری فوت کرده بودند. طولانی شدن بیماری ایشان باعث درد و رنج خانواده گردیده بود. در یکی از روزهایی که در ییلاق بسر می بردند خبر می رسد که حضرت خلیفه سلطان محمّد [از خلفای حضرت ولی الله صاحب نقشبندی مجدّدی(رح)] و جناب قاضی جلال الدین فقهی با اسب به سوی آنان می آید. مادر بزرگشان که از مخلصان صاحب نام حضرت ولی الله صاحب(رح) بودند و خانه ایشان مأوای اکثر بزرگان اهل طریقت و عرفان بود

31 4 00

یَرفَعِ اللهُ الَّذِینَ ءَامَنُوا مِنکُم وَ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ دَرَجَاتٍ
 

نقشبنـدیه عجـب قافلـه سـالارانند

که برند از ره پنهان به حرم قافله را
 

این طلیعه نور و هدایت علیا حبل المتینی است برگرفته از مشکات با برکات کتاب الله و سنّت نورانی رسول الله(ص) که پس از آن حضرت به نجوم هدایت و پیشوایان دین حضرات صحابه(رض) رسید.

ایشان این میراث گران بها را به تابعین و تبع التابعین و سلف صالحین(رح) عرضه نمودند. حضرات سلف صالح هر کدام با عناوین مختلف پا در عرصه خدمت نهادند که از این میان، حضرات خواجگان به نام نقشبندیه، نور سنّت و حقیقت را تا بی نهایت گسترش دادند. حضرت امام ربّانی، مجدّد الف ثانی(رح) می فرمایند: طریقه نقشبندیه همان راه و روش اصحاب کرام(رض) است که آسانترین و کاملترین راه برای معرفت و خداشناسی است. نقشبندان با استقامت به شریعت و اجتناب از بدعت در هر عصر انسانهای والا مرتبه ای را تربیت و تحویل جامعه انسانیت دادند. ایشان مرید و محبّ تربیت نکرده؛ بلکه ثمره ارشاد و دعوتشان مرادان و محبوبانی بودند که با صدق دل و اخلاص کامل چون خورشید انوار حقیقت مصطفوی(ص) منتشر کرده، جویندگان راه حق را از عرصه میدان حیرت به دارالسّلام محبت و معرفت رساندند.

مردان دریای بیکران محبّت و واصلان حضرت حق با تبعیت از انبیای مرسلین و با هدف خدمت به دین با قدوم ثابت و قلوب خاشع و عزم استوار پا در عرصه وجود گذاشته، از هستی خویش فارغ و فانی گشته برای اعلای کلمة الله، عمر عزیز و گران مایه خود را وقف کرده و به اهتمام عظیم و سعی بلیغ کوشش نمودند تا حدالامکان خللی در راه شریعت غرای مصطفوی(ص) به وجود نیاید.

راه و روش اهل الله را به حق همچون ایشان پیموده و راهیان نور و صاحبان شور را به شاهراه محبت و معرفت، ارشاد و راهنمایی کردند تا هر کس به اندازه وسع خود، از این دریای بی منتهای معرفت نوشیده به سر منزل مقصود که همان نهایت مطلوب و مراد هر انسانی است برسد.

در این میان عالم ربّانی، عارف صمدانی، حضرت حاج خلیفه گل محمّد نقشبندی نیز از جمله جواهر عظیم و ثمره خدمات صادقانه عمیم حضرات نقشبندیه بود که زیر نظر تربیت ایشان نشو و نما کرده به مراتب و درجات عالیه رسیدند.

اولیاء الله شموس هدایت و راهنمایان بشری اند و ایشانند داعیان الی الله و عاملان حقیقی کتاب الله و سنّت رسول الله(ص) که با عزمی استوار و قدمی بردبار در امر خطیر و والا همّت گماردند. ظاهر ایشان را بنگری مفلس و بی متاعند ولی در باطن پادشاهان حقیقی اینانند که به مقام قرب الهی مشرف گردیده اند.


خوشـا آنان که ابدال جهانند
چوگنج از چشم نامحرم نهانند

 

به ظاهر مفلسند و بی متاعند
به باطــن پادشـاهان جـهانند

 

به ظاهر چون بشر و به باطن در حضور ملک مقتدر، خلوتی عظیم و قرب ومحبتی کریم دارند. به تحقیق هیچ معامله و عملی و محبتی، ایشان را از خداوند منان غافل و دور نمی سازد.

صفای قلب، وفای به عهد، نوای عشق و راستی و ردای گرانقدر فقر بزرگترین و بهترین مشخصه این بزرگان است. اینک با شمه ای از زندگی رادمرد وادی علم و عرفان، حضرت حاج خلیفه گل­ محمّد(جان­ نثار) آشنا می شویم.

ایشان در سال 1300 هـ ش در روستای نریمانی از توابع مشهد مقدّس دیده به جهان گشودند. ایشان که فرزند پنجم خانواده محسوب می شدند از همان بدو تولد بسیار بیمار بودند. چهار فرزند قبل از ایشان به علّت بیماری فوت کرده بودند. طولانی شدن بیماری ایشان باعث درد و رنج خانواده گردیده بود. در یکی از روزهایی که در ییلاق بسر می بردند خبر می رسد که حضرت خلیفه سلطان محمّد [از خلفای حضرت ولی الله صاحب نقشبندی مجدّدی(رح)] و جناب قاضی جلال الدین فقهی با اسب به سوی آنان می آید. مادر بزرگشان که از مخلصان صاحب نام حضرت ولی الله صاحب(رح) بودند و خانه ایشان مأوای اکثر بزرگان اهل طریقت و عرفان بود. پس از استقرار حضرات در خانه مادر بزرگشان به خلیفه سلطان عرض حال ماجرا نموده و برای رفع این مشکل، درخواست دعا نمودند. حضرت خلیفه سلطان محمّد به قاضی صاحب فرمودند: از حضرت صاحب (حضرت خواجه محمّد معصوم رحمه الله) در عالم روحانی می خواهم تا دعا فرمایند این فرزند برایشان بماند. همچنین شد که دعای قطب ارشاد وقت مستجاب گردید.

جناب خلیفه سلطان نامش را گل محمّد گذاشته و فرمودند که ایشان فرزند من می باشند. بدین شکل ایشان تا نوجوانی تحت توجه و تربیت معنوی خلیفه قرار داشتند. دروس مقدماتی شامل قرآن کریم، پنج کتاب، نصاب الصبیان و قدوری را خدمت جناب آخوند عطا محمد زنداوری یکی از علمای بنام منطقه در آن زمان آموختند. پس از فوت ایشان دروس متوسطه شرعی را مانند کنز و هدایه و صرف و نحو را خدمت حاج آخوند خیرمحمّد فرا گرفتند.

بعد از وفات خلیفه سلطان محمّد(رح) در دوران نوجوانی به شیخ آباد رفته و به دست حق پرست حاج شیخ فقیر محمّد بیعت نمودند و مدّت کوتاهی از عمر خویش در خدمت و صحبت آن مبارک به تصفیه و تزکیه باطنی مشغول شدند.

بعد از فوت حاج شیخ فقیر حدود 15 سال به صحبت حضرت قاضی جلال الدین رسیده و دروس نهایی کتب شرعی را نزد آن مبارک تمام کردند. در ضمن آموختن علوم شرعی، به سیر و سلوک نیز مشغول بودند و می فرمودند: در ابتدای طلبگی از نظر ذهنی بسیار ضعیف بودم و بسیار دشوار مطالب را می فهمیدم؛ شبی در واقعه حضرت علی (کرم الله وجهه) را در خواب دیدم که جوهر علوم را به من عطا کردند؛ بعد از آن به فضل خداوند متعال هر مطلبی را که می دیدم و یا از کسی می شنیدم کامل در حافظه ام می ماند و باعث شد که کار یادگیری از سال ها به ساعات بیانجامد. «ذلک فضل الله یؤتیه من یشآء».

پس از پایان تحصیلات به منطقه خود بازگشته و امامت جمعه و نماز پنجگانه را برعهده گرفتند. قریب چهل سال امامت را به عهده داشتند. همچنین دو مرتبه ازدواج کردند که خداوند متعال در ازدواج دومشان پنج فرزند به ایشان عطا نمودند و در حدود سال1361هـ . ش مشرّف به لقای کعبه مکرمه و مدینه منوّره گردیدند.

می فرمودند: در همان ایام تحصیل شبی در واقعه قطب العارفین، حضرت شمس الحق جان(رح) را دیدم که با اسب به سویم آمده و فرمودند: خلیفه! به سوی ما بیایید. از این واقعه حیران شدم تا اینکه بعد مدّتی خبر فوت قطب نامدار طریقت، حضرت حاجی محمّد معصوم نقشبندی مجدّدی(رح) به همه مریدان رسید.

عمده ترین و پربار ترین دوره ی زندگی ایشان شتافتن به دیدار پیر و مراد فرزانه طریقت، عالم ربانی، حضرت حاج شمس الحق نقشبندی مجدّدی(رح) در سال 1339 هـ . ش در افغانستان بود که به حضور پر نورشان مشرّف شدند و به دست حق پرست ایشان تجدید بیعت نمود. پس از آن در سفر و حضر، یار و همراه و خادمی صادق برای مرشد بزرگوار خود بودند. در اکثر مسافرت ها که به مناطق سرخس، صالح آباد، جرگلان و گنبد کاووس انجام می شد، ایشان را به همراه خود می بردند. در راه خدمت گزاری و کسب رضای مرشد بزرگوار خود، از هیچ عملی دریغ نورزیدند. به همین دلیل بسیار مقبول و منظور آن حضرت گشته تا جایی که آن حضرت، لقب جان نثار را به ایشان عطا فرمود و لطف ویژه ای به حاج خلیفه داشتند. این محبت تا بدان حد نسبت به ایشان بود که حضرت حاجی شمس الحق(رح) در نامه هایی که برای ایشان می نوشتند القابی نظیر مخلص یکتا، محبّ بی همتا، حقایق و معارف آگاه و دیگر القاب به کار می بردند.

همچنان که در یکی از نامه های آن پیر معرفت ذکر شده: «فرزندم خلیفه ملا گل محمّد جان را به صدق بشناسید، نام برده از این جانب مأمور و مأذون است. دم و دعا و توجه و محبتش را غنیمت شمرده تا از برکاتش مستفیض شوید. اطاعت خلیفه مذکور از این فقیر و قهر او نیز از من است». این چند خط برگرفته از نامه حضرت، کافی است تا بدانیم ایشان چه مقام و مرتبه ای در نزد پیر و مرشد و مراد خود داشته اند.

ایشان مدّت 20 سال در خدمت و صحبت حضرت شمس العارفین بودند. در این مدّت اجازه مطلقه و اذن ترویج طریقه نیز به ایشان عطا شد. به همین دلیل برای ترویج طریقت به مناطق صالح آباد و سرخس و جرگلان رفته و سعی و کوشش بسیار نمود تا راه و روش بزرگان گسترش یابد. همچنین در چاپ کتاب جامع السّلوک مطابق امر مرشد بزرگوارش خدمات بی دریغ انجام دادند. با اسیر شدن حضرت شمس العارفین و سراج السالکین(رح) توسط رژیم کمونیستی، زخمی ناسور بر دل مخلصان و محبّان آن حضرت بر جای گذاشت که هیچ گاه درمان نیافت.

طبق دستور قبلی حضرت ایشان، صاحب التقوی حضرت حاج محمّد مظهر نقشبندی مجدّدی(رح)، منصب ارشاد سالکان طریقت را عهده دار گردیدند. در مدّت مسند نشینی آن حضرت، همیشه به صحبت ایشان رسیده و همچون سابق خدمت گزاری خود را ادامه دادند. ایشان فرمودند: حضرت حاجی صاحب شمس الحق جان(رح) فرموده اند: خلیفه گل محمّد جان نثار، خلیفه گل محمّد فداکار، شما برای ما همین طور هستید. همچنین فرمودند: از خدمتی که به طریقت نموده اید، ارواح پیران کبار از شما خشنود گشته است. به دستور حضرت ایشان، به منطقه ترکمن صحرا برای تبلیغ و تأیید طریقت بسیار سفر می نمودند. در یکی از این سفرها، در واقعه ای لقب «زین الدّین» به ایشان الهام گردید. همچنین در ماه مبارک رمضان سال 1368هـ . ش بشارت مقام قیّومیت به ایشان داده شد.
 

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

 

حضرت حاج محمّد مظهر جان(رح) بسیار حاج خلیفه را دوست داشته و احترام خاصی در بین همگان برایش قایل می شدند. حتّی به خلفا و مریدان نیز در جهت حرمت و احترام ایشان تأکید می فرمودند: هرکس حاج خلیفه از او ناراضی باشد، من از او ناراضی هستم و هر کس من از او ناراضی باشم، خدا و رسول از او ناراضی هستند. حتی چند مرتبه آن مبارک از مشهد به قصد دیدارشان به شورک تشریف آوردند که نهایت لطفشان را می رساند. ایشان نیز در آن سال ها کمر همّت را با اخلاص بسته، به خدمت و دعوت و تبلیغ پرداخته، مردانه این امانت و مسئولیت سنگین را تا آخرین روزهای حیات به نحو احسن انجام دادند.

پس از ارتحال حضرت صاحب التقوی، حاج محمّد مظهر نقشبندی مجدّدی(رح) در سال 1376 هـ .ش، دست ارادت به دست حق پرست حضرت حاج سیّد عبدالله نقشبندی مجدّدی حفظه الله تعالی عن الآفات الظاهریه و الباطنیه دادند و تا پایان عمر مبارکشان در خدمت و صحبت ایشان بسر بردند. در اوایل زمامداری حضرت حاج سیّد عبدالله نقشبندی مجدّدی که به حج رفته بودند، حاج خلیفه شبی حضرت حاج شمس الحق جان(رح) را در واقعه ای می بینند که می فرمایند: حاج خلیفه بیا، بعد از20 سال به شما مقام دیگری بدهم و آن حقیقت مضغه قلب است، پس از آن در خواب با ایشان وداع کردند. این موضوع نشان دهنده اخلاص و محبت و وفای وی به حضرت شمس العارفین بود که همیشه در قلبش زنده بود. توضیح حقیقت مضغه در مکتوبات امام ربانی آمده است.

از خصوصیات بارز ایشان، شجاعت و شهامت در جهت ترویج و تأیید دین حق و صفا و سادگی در زندگی روزمره و مکارم اخلاق با اجتماعات بشری بود. کتاب و سنت را شعار خویش قرار داده، از دنیا و صحبت اهل دنیا گریزان بود. همیشه و در همه حال در حضور مع الله به سر می بردند و لحظه ای غفلت را روا نمی داشتند. صحبت ایشان برگرفته از کتاب خدا و احادیث نبوی و اقوال صالحان بود و دائماً به فکر ترویج طریقت و هدایت انسان ها بود. بسیاری از مردمان از صحبت و حرکات و سکنات ایشان به صلاح آمده، از برکات و فیوضات این طریقه عالیه بهره ور گردیدند.

ایشان عمر با برکت خویش را صرف تبلیغ امور شریعت و طریقت و حقیقت نموده، الگویی جامع  و کامل برای ما بود تا اینکه در نیمه شب 27 رمضان المبارک 1427 مطابق با  27/7/1385 در سن 85 سالگی خورشید معرفت، پرتو عنایت از پیکر جسمانی ایشان برگرفته، روحش به لقاءالله پیوست. مرقد مطهر ایشان در 65 کیلومتری مشهد مقدس در روستای شورک ملکی است. خداوند متعال روحش را با ارواح طیّبه انبیا و صدیقین و صالحین محشور فرماید. آمین. انا لله و انا الیه راجعون.
 

باقی این گفته ناید بر زبان
در دل آن کس که دارد نور جان

 

مرثیه از جلال الدین محمد نژاد در فوت قبله گاهش
 

 عندلیب خوش نوا آن معدن اسرار کو

 فتنه انگـیز جهـان آن کعبـه احـرار کو
 

جان نثار شمس حق و خاک پای اهل او

صاحب صبر و وفا آن خادم شهوار کو
 

گشته خون این دل ز هجـــرش دم به دم
جان و دل بربود از ما جام پر انوار کو

 

کوه تمکین و صفا هم مـعدن عـلم و حیا

شیـر میدان طریقـت عـارف بیدار کو
 

در وفای عشق او حیران زمین و آسمان

داروی درد نــهان و مرهـم بیـمار کو
 

قلـب عرفـان بود و میر محفـل بزم شهان

غرقــه بـحر خدا آن نفحه سرشار کو
 

درطریق اهل دل محراب این مسجدتویی

  آب باران بهــاری صـاحب اسرار کو
 

شاه راه فیض بودی چاره خونین دلان

در حریم بندگی آن دلبـر و دلدار کو
 

گل محمدقطب بود و غوث وسلطانی سزا

 در طـریق نقشبندی صادق و سالار کو
 

چشــم امیدم برفت از دار دنیا من غمین

یـا غیاث المسـتغیثین  ساقی ابرار کو
 

آفتــاب حســن او تـابنده بـاشد ای جـــلال

تـا قیامت گشته نــالان میوه بادار کو
 

مکاتیب شمس دوران، سر حلقه ی عارفان، امام واصلان، قطب ارشاد، شمس الشموس، حاج الحرمین الشریفین، حضرت شمس الحق نقشبندی مجدّدی(رح) به حاج خلیفه و دیگر مریدان

بعد الحمد و الصلوة: مخلصان و محبّان و مریدان طریقه ی متبرکه ی نقشبندیه به سلامت و عافیت باشند الله تعالی شمایان را به حفظ و حمایت حقیقی خود داشته باشد بحرمت حبیب خود(ص). معلوم شما برادران باشد که مخلص یکتا، محبّ بی همتا، خلیفه ملا گل محمّد از اینجانب مأمور و مأذون است. دم و دعا و توجه نامبرده را غنیمت شمرده تا از برکات شان مستفیض شوید. اطاعت خلیفه ی مذکور از این فقیر است و نیز قهر او از این فقیر است.

اما بعد آیه کریمه است: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» هدف از خلقت انسان و جنّیات، عبادت صانع واجب الوجود است. عبادتی که ثمره و نتیجه اش معرفت ذات او تعالی باشد تا او را به این مقصد اعلی مددکار و معاون باشد؛ لهذا جهاد با نفس امّاره و شناخت آفات آن در جهت تقرّب الی الله بر همگان لازم و دریافت علم اخلاص از اولیاء الله ضروری گشت. علمی که منتهایش معرفت و هدایت از مهالک است و انسان را به فلاح و رستگاری رهنمون می سازد، هدف رضای مولای حقیقی است و بس و در خاتمه اًلنصیحه و هی الدین و متابعت سید المرسلین و آله الطاهرین و اصحابه اجمعین. همچنین خلیفه حاجی ملا حسین و خلیفه فخرالدین و خلیفه شکرالله و خلیفه نور محمّد و حاج خان علی و نیز خلیفه سلیمان با خلیفه ی مذکور همکاری نمایید.

الداعی: شمس الحق نقشبندی مجدّدی

بعد الحمد و الصلوة : دعا و سلام که مسنونه ی حضرت خیرالانام است ابلاغ و ارسال باد از اینجانب برای تمامی خلفا و مریدان و مخلصان و محبّان، خصوصاً جناب حقایق و معارف آگاه، خلیفه ملا سعید محمّد و جناب خلیفه حاج حیدر آخوند و جناب خلیفه ملا گل محمّد و خلیفه حاجی روح الله و حاجی خلیفه ملا حسین که همه ی مایان صحت داریم و صحت مندی و سلامتی دارین شمایان را از خداوند عالم خواهانم.

تبلیغی که به برادران طریقت می شود این است که «اَلدُنیَا فَانِیَةً» و سرای زوال است و «اِنَ دَارَ الآخِرَةِ دَارَ الحَیوةِ اُعِدَت لِلمُتَقِینَ مِن اَهلِ الایمَانِ». رستگاری وابسته به متابعت سیّد الکونین است علیه الصّلوة و السّلام، دوام ذکر و رابطه از سررشته ی بزرگان دین است. «اَلمَرءُ مَعَ مَن اَحَبَ» کمر همّت را بسته و در این امر عظیم بسیار کوشا باشید و سر رشته را به برادران طریقت واضح نمایید. وحدت قبله توجه در طریقه عالیه از شرایط اصلی است، مبادا در آن فتوری واقع شود. خلفا و پیر زادگان از جانب پیر مقتدا جهت اشاعه طریقت مأمورند. باید که سالکان را از حقیقت امر آگاه سازند و به خویش محصور نسازند؛ چون ایشان پیر تعلیم هستند کمال مرید وابسته به شیخ تربیت است ایشان را پس از تعلیم طریقت راجع به اصل فرمایند تا استعدادشان ضایع نگردیده و از برکات طریقه مستفیض گردند در غیر این صورت معامله مرید به تباهی و گمراهی می انجامد. مقصود رضای خداوند عالم و متابعت سنّت حبیب(ص) و روش اولیاء کرام است. چون نسبت به بعضی عوارضات از صحبت ظاهری برادران دور می باشید ولی شمایان هیچ وقت از دعا و توجه غایبانه فراموش نمی باشید امید به خداوند عالم است که صحبت ظاهری هم میسر شود.

در خاتمه اَلنَصِیحَةُ وَ هِیَ الدِینُ وَ مُتَابِعَةِ سَیدَ المُرسَلین و آله الطاهرین و اصحابه اجمعین. آمین

الداعی: شمس الحق نقشبندی مجدّدی

بعد الحمد و الصلوة: دعا و سلام محبت الانجام برسد از این طرف برای خلیفه ملا گل محمّد و خلیفه ملا خیر محمّد و عالیجاه، عزت همراه رمضان خان و اسماعیل خان و حاجی محمّد و برات خان و ابراهیم خان و حاجی کدخدا مرتضی خان و حاجی کریم دادخان و حاجی رحمت الله خان و باقی مخلصان و محبّان الله تبارک و تعالی شمایان را به حفظ و حمایت خود داشته باشد و از غیر خود برهاند. اگر جویای احوالات دعا گوی خود می باشید الحمد لله بخیریت در گذر است. سلامتی و سرافرازی و نیک نامی دو جهان شما را از حضرت خداوند عالم خواهانم.

چیزی که بر ما و شما لازم است استقامت شریعت غرا و عقیده کامل به شیخ مقتدا و دوام ذکر است دراین باره کوشش نمایید که رضای مولای حقیقی در این است و دیگر معلوم خلیفه ملا گل محمّد و خلیفه خیر محمّد باشد که هر کس معاونت به لنگر پیران کبار بنماید شمایان جمع آوری نمایید و با خود بیاورید. این فقیر را انشاء الله ملاقات می نمایید و اگر نتوانستید بدست علی خان بدهید و دیگر متوجه باشید که در رابطه شمایان تفرقه پیدا نشود سررشته ی اصل را من قبل برای شما گفتم اگر از یاد شما نرفته باشد کفایت می کند در خاتمه دعا گویم و دعا گوی خود را از دعا فراموش نسازید.

الداعی: شمس الحق نقشبندی مجدّدی

بعد الحمد و الصلوة: حقایق و معارف آگاه، جناب خلیفه ملا گل محمّد را دعا رسانیده به سلامت و عافیت ظاهر و باطن بوده باشند الحمد لله تا هین مراسله ی هذا صحت دارم صحت مندی و سلامتی شما را از خداوند عالم خواهانم. بعد از مدّت یک ماه در کوشش بدست آوردن تذکره بودم و پول زیاد هم مصرف شد تقدیر نرفته بود که موفق شوم مشکلات زیاد تراشیدند تا مانع آمدن من گردید. به هر حال خیر است امیدوارم از خداوند عالم که سبب فراهم سازد تا از نزدیک شما و باقی محبّان را ملاقات نمایم. می توانید که معلومات صحیح از ناآمدن من از آورنده ی خط حاصل نمایید. تقدیر پروردگار بر تدبیر بنده می خندد . به هر حال خیر است.

فرزندم خلیفه گل محمّد بداند که از شما راضی می باشم خدا و رسول از شما راضی باشند. سفارشی که به شما می شود این است که تمامی همّت خود را در روش حقّه ی اولیای کرام صرف نمایید که سعادت دارین وابسته به متابعت دوستان خداست. شرط قبول خلق نیست. «وَ مَاعَلَی الرَسُولِ اِلا البَلاغُ» است. «اِنَما الاعمَالُ بِالنِیَاتِ» است. شما صاحب اجر جزیل می شوید. سلام این فقیر را به تمامی مخلصان و محبّان آن حدود از زن و مرد کلاً برسانید. هیچ وقت آن محبّان را از دعا و توجه غایبانه فراموش ندارم. باید احوالات خود و باقی مخلصین را برایم کما حقه توسط ملا محمّد علی روانه دارید و نیز سفارشی که به شما می شود این است که باید به همراه ملا محمّد علی تا جای خلیفه حاجی حسین و حاجی سلیمان و حاجی شیخ بروید و مردمان را نصیحت لازمه بنمایید. در خاتمه دعا گویم.

الداعی: شمس الحق نقشبندی مجدّدی

بعد الحمد و الصلوة: دعا و سلام که مسنونه حضرت خیر الانام است ابلاغ و ارسال باد از این طرف برای حقایق و معارف آگاه جناب خلیفه صاحب ملا گل محمّد و تمامی خلفا و مریدان و مخلصان و محبّان از صغار تا کبار. الله تبارک و تعالی آن محبّان یکتا را در مهد امن و امان خود نگهدارد و از غیر خود رهایی بخشد بحرمت حبیب خود(ص) به مدارج قرب و منازل وصول الی الله فایز المرام سازد بمنّه و کرمه و عونه.

باری اگر جویای احوال داعی خود باشید لله الحمد من کل وجوه بخیریت و عافیت و جمعیت در گذر است. محبت آثارا نسبت به بعضی واقعات از صحبت حضوری دور ماندیم ولی امیدواریم که رابطه ی باطنی قوی تر شود تا فیض حضوری را دریابید. حدیث شریف «اَلمَرءُ مَعَ مَن اَحَبهُ» هیچ گاه از دعا و توجه غایبانه فراموش نمی باشید این قدر می گویم که دنیا را بقا نیست و آمدن قیامت حق است. خدا و رسولش را فراموش نسازید.

مراعات آداب دوستان خدا را بجا آورید که سعادت دارین وابسته به استقامت شریعت غرای محمّدی است. همه برادران طریقت با یکدیگر صحبت و محبت داشته باشید و با یکدیگر خورده گیری نکنید. از راه درگذشت پیش آمد کنید. مراعات آداب خلفا بر مریدان لازم است. پیر دوری و نزدیکی ندارد. حضرت مولوی صاحب فرموده:

هر که دارد چشم دل با سوی ما            فیض حق را بر سرش پاشیده ایم

امیدوارم صحبت حضوری نیز میسر شود؛ چون مدّتی است که از طرف شمایان احوال صحیح ندارم. لهذا محمّد اعظم را فرستادم تا احوالات سلامتی این فقیر را به شمایان برساند و نیز احوالات شمایان را به این فقیر بیاورد.

از خدمات صادقانه ی خلیفه گل محمّد راضی می باشم. سلامتی دارین او را با معاونین او و با تمامی محبّان از خداوند عالم خواهانم. امیدوارم که تمامی خلفا و مریدان او را به صدق بشناسند. یده کیده و فمه کفمه در خاتمه اَلنَصِیحَةُ وَ هِیَ الدِینُ وَ مُتَابِعَةِ سَیدَ المُرسَلین و آله الطاهرین و اصحابه اجمعین آمین.

الداعی: شمس الحق نقشبندی مجدّدی

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)