وصایای حضرت خواجه عبدالخالق غجدوانی(رح)

وصایای حضرت خواجه عبدالخالق غجدوانی(رح)
خلاصه

گزیده ای از وصاياي حضرت خواجه عبدالخالق غجدواني(رح): -ملازم باش،بر تو باد که ملازم بر خلوت باشي و طعام از راه حلال بخوري وجاه طلب مباش، قهقهه نزن؛ چرا که خنده همراه قهقهه دل را بميراند؛دل هاي مشايخ را نگاه دار. به اين كه تو را مدح كنند، فريفته نشو و از آن که تو را مذمّت کنند، اندوهگين نشو ،ايمن مباش از عذاب خداي(ج) و نا اميد نيز مباش از رحمت حق(ج)و...

30 4 00

بسم الله الرحمن الرحیم

گزیده ای از وصاياي حضرت خواجه عبدالخالق غجدواني(رح)

اي فرزند! تو را به پرهيزگاري به خداوند(ج) و فرمان برداري از او، مراقبت، حفظ حدود و حقوق و خشيت وي وصيت مي كنم. ملازم باش بر ياد کردن حق(ج)؛ چرا که خداوند(ج) فرموده است:«اُذْکُرُواْ اللهَ ذِکْراً کَثِيراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِيلاَ» «بسيار خدا را ياد كنيد و بامدادان و شامگاهان به تسبيح و تقديس او بپردازيد» (احزاب/ 41 و 42) و ملازم باش بر حقّ حق(ج) که بر تو واجب است و ملازم باش بر حقّ رسول(ص)؛ زيرا که او(ج) فرموده است: «أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ» «از خدا و از پيغمبر اطاعت كنيد» (نساء/ 59).

اي فرزند! قرآن را در شب و روز، در آشكارا و نهان، با فهم و انديشه و با گريه و زاري بخوان و در همه احوال به قرآن رجوع كن؛ چرا که قرآن، حجّت خداوند(ج) بر خلق است. از آموختن علم دست بر ندار و علم فقه و کتب احاديث رسول(ص) را بياموز. از بعضی صوفيان ناآگاه و از خوانندگان مست غافل (مایل به دنيا) نباش؛ چون آن­ها دزدان دين بر مسلمانان هستند.

بر تو باد که ملازم بر خلوت باشي و طعام از راه حلال بخوري؛ چرا که لقمه حلال، کليد همه نيکي هاست و به حرام نزديك نشو تا از آتش دوزخ محفوظ بماني و خرقه از روش حلال بپوش تا لذّت عبادت بيابي. پيوسته به ذکر حق(ج) مشغول باش و از خشم و غضب او بترس؛ چنانکه فرموده است: «إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِـالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِيمٍ» «تو تنها كسي را مي ترساني كه از قرآن پيروي كند، و پنهاني از مهربان هراس داشته باشد. چنين كسي را به گذشت و پاداش عظيم مژده بده» (يس/ 11) و حاضر شدن خود را در برابر حضرت حق(ج) در روز قيامت فراموش مکن.

در خبر است كه رسول اکرم(ص) فرمود: «ذِکْرُ اللهِ تَعَالَي عَلَمُ الْاِيْمَانِ وَ بَرَاءَةٌ مِنَ النِّفَاقِ وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ حِصْنٌ مِنَ النَّارِ» «ياد کردن خداوند متعال، علامت ايمان و بي زاري از نفاق و سبب سلامتي از شيطان و در امان ماندن از آتش دوزخ است». بر تو باد مداومت بر نماز شب و روزه روز و بر تو باد که ترک جماعت نکني؛ حتّي اگر امام و موذّن نباشي.

رياست را طلب مکن (جاه طلب مباش)؛ چون هر کس بزرگي جويد، هرگز رستگاري نيابد. گواهي خود را در قباله ها منويس و نزد قاضيان و پادشاهان نرو. بر تو باد سفـر کردن تا نفس تو خوار و رام گردد. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «سَافِرُوْا تَصِحُّوْا وَ تَغْنَمُوْا» (سفر کنيد تا صحّت يابيد و غنيمت گيريد». (سنن الکبری بیهقی، ح ش 13763).

دل هاي مشايخ را نگاه دار. به اين كه تو را مدح كنند، فريفته نشو و از آن که تو را مذمّت کنند، اندوهگين نشو و بايد مدح و ذمّ، نزد تو يکسان باشد. خُلق خود را براي خَلق خدا(ج) نيکو گردان و فروتن باش؛ چرا كه نبيّ اكرم(ص) فرموده است: «مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللهُ» «هر کس به خاطر خدا با خلق خدا فروتني کند، خداوند(ج) نام و درجات وي را در بهشت بلند مي گرداند» (مصنف ابن ابی شیبه، ح ش 30452).

بر تو لازم است که در همه کارها، با هر نيک و بدي نفس خود را حفظ کنی و بر همه خلايق ـ بر بزرگان و کوچکتران ـ ببخشایي و بر همه آفريدگان به چشم شفقّت و مرحمت بنگری.

قهقهه نزن؛ چرا که خنده همراه قهقهه دل را بميراند؛ همانطور كه پيامبر اكرم(ص) فرموده است: «لَوْ تَعْلَمُوْنَ مَا اَعْلَمُ لَضَحِکْتُمْ قَلِيْلًا وَ لَبَکَيْتُمْ کَثِيْرًا» «اگر شما بدانيد آنچه را كه من مي دانم، اندک مي خنديد و بسيار مي گرييد» (متفق علیه بخاری، ح ش 1030 و 4503).

ايمن مباش از عذاب خداي(ج) و نا اميد نيز مباش از رحمت حق(ج)، چنانکه فرمود: «لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللهِ» «از لطف و مرحمت خدا مأيوس و نا اميد نگرديد» (زمر/ 53) و ميان خوف و رجا زندگاني کن. بر تو باد که دايم به مجاهده باشي، چنانکه خداوند(ج) مي فرمايد: «وَ الَّذِينَ جَاهَدُواْ فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» «كساني كه براي ما به تلاش ايستند و در راه ما جهاد كنند، آنان را در راه هاي منتهي به خود رهنمود مي گردانيم» (عنكبوت/ 69). بايد هميشه در غم آخرت باشي و مرگ را بسيار ياد کني. طالب رياست مباش (جاه طلب مباش)؛ زيرا هر کس رياست خواهد، نمي توان او را سالک طريقت ناميد.

بر تو باد که در فقر پاکيزه و قانع و سبک بار زندگي كني و مشايخ را با جان و مال خدمت کني و در سير و سلوک به ايشان اقتدا نمایی و بر ايشان چيزي را انکار نکني، مگر مخالف شرع باشد؛ اگر بر ايشان انکار کني، هرگز رستگاري نيابي.

چيزي را براي فردا ذخيره نکن که حضرت حق(ج) روزي هر روز را مي رساند و در قرآن مجيد فرموده است: «وَ مَن يَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» «هر که به خدا توكّل کند و خود را به او سپارد، خداوند(ج) او را بس است» (طلاق/ 3) و به وعده اي که حق(ج) درباره رزق هر موجودي داده است، ثابت و استوار باش «وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» «هيچ جنبنده اي در زمين نيست مگر اينكه روزي آن، بر عهده خداست» (هود/ 6).

با جان و دل جوانمرد باش؛ آنچه خداي(ج) به تو داده است بذل و بخشش کن و از بخل و حسد دوري نما؛ زيرا حسود فرداي قيامت در آتش باشد. در همه احوال، بر حال خود نظر کن و ظاهر خود را [بیش از حد] مياراي؛ چون آراستن ظاهر از خرابي باطن است.

بر تو باد که حاجت نفس خود را ترک کني و نفس خود را عزيز نداري و آنچه به تو مربوط نيست را رها كني؛ چنانچه رسول(ص) مي فرمايد: «مِنْ حُسْـنِ اِسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْکُهُ مَا لَا يَعْنِيْهِ» «از خوبي اسلام شخص، ترک کردن چيزي است كه به او مربوط نيست» (سنن ترمذی، ح ش 2354).

نصيحت کننده همه خلق باش. بر تو باد که طعام و شراب کم‌ خوري، كم بخوابي و کم سخن بگويي. سماع را انکار نکن؛ چرا که در سماع کساني اند که دل ايشان زنده و نفس ايشان مرده است، پس هر کس جز اين باشد، مشغول شدن به ذکر خداي(ج) براي او از شنيدن سماع، سزاوارتر است؛ چرا که رسول اکرم(ص) چنين فرمود: «ثَقِّلُوْا مِيْزَانَکُمْ بِقَوْلِ لَا اِلَهَ اِلَّا اللهُ» «ترازوي اعمال نيك خود را با گفتن لااله الا الله سنگين گردانيد).

بايد دلت اندوهگين، جسمت رنجور، چشمانت گريان، عملت خالص، دعايت با تضرّع، جامه ات كهنه، خانه ات مسجد، مالت علم، آرايشت زهد، مونست ربّ کريم و رفيقانت درويشان باشند.

بر تو باد که با کسي پيمان دوستي و برادري نبندي مگر اينكه در وي پنچ خصلت پسنديده باشد:

1) علم را بر عمل برگزيند.

2) درويشي را بر توان گري ترجيح دهد.

3) ذليلي را بر عزيزي برگزيند.

4) بر عمل سرّ و علانيه خود آگاه باشد.

5) آماده مرگ باشد.

اي فرزند! دنيا و زينت هاي آن تو را نفريبد؛ چون هر کس به دنيا تعلّق خاطري داشته باشد، دنيا به وي چنگ مي زند و هر کس دنيا را رها کند و پشت سر بگذارد، دنيا نيز او را رها مي کند.

اي فرزند! به هيچ وجه دنيا را بقايي نيست؛ پس در شب و روز آماده رحلت از اين دنيا به سراي آخرت باش.

اي فرزند! بر تو باد که در خلوت تنها و از خوف حق(ج) شکسته دل باشي و در درياي عظمت الهي غرق شوي؛ چرا که او را نهايتي نيست. در دنيا چنان باش که گويا غريبي و از آن بيرون آي، چنانکه در آن در آمدي. پس به درستي که نمي داني که نام تو چيست و روز قيامت از کدام طايفه خواهي بود؟

اي فرزند من! وصيّت مرا حفظ كن و بدان عمل نما تا خداوند(ج) تو را در دنيا و آخرت حفظ كند. هميشه خداوند(ج) را ذكر كن و عبادت را خالص گردان تا ثمره آن حاصل گردد. آگاه باش كه در اين راه، رنج ها و مصائب بسياري است؛ بنابراين بايد در طلب سست نشوی و از كوشش و تلاش خود نكاهی، باطن را از وساوس شيطاني و از خواطر نفساني، خالي و بر نکوهش خلق صبر کنی.

پیمودن راه آن جهان اين گونه است که سالک دائماً با حضور و آگاهي به ذکر حق(ج) مشغول باشد. بدين روش رياضت کشد تا واردات غيبي روي نمايد. در اين حال او را از شيخ کامل دانا چاره اي نباشد تا هرچه بر او ظاهر مي شود، به شيخ بگويد تا پذيرفتني را بپذيرد و رد کردني را رد کند.

اينجاست که بايد هوشيار باشد و به هيچ چيز نظر نکند که اگر نظر کند آن را از دست مي دهد. ملازم ذکر باشد و همّت به طلب رضاي خداي(ج) استوار دارد و بر رغبتش افزوده می شود به گونه اي كه همه اعضاي او به ذکر موافقت کند، در اين صورت ذکر به دل رسيده است و هنگامي كه ذكر به دل رسد، اگر به وي احوالی رسد که معني باطن حاصل آيد و نفس او را بپروراند و بزرگ گرداند به گونه‌ ای که خود را از همه بزرگ تر ببيند، این حالت، سبب خذلان و خواری وي مي شود. آنگاه خداي(ج) در حقّ وي اراده خير می کند و هيبتي به دل او می رساند تا از بیم آن ناچيز شود و در اين خوف مي سوزد و پاکيزه تر مي شود تا به حال اوّل باز گردد. در این هنگام بیشتر از قبل می کوشد و به طور مداوم ذکر می گويد تا اینکه خود را قوي تر از حال اوّل می بيند. باری دیگر اثر هيبت به وي می رسد تا باز شکسته تر گردد و پيوسته بدین گونه در حالت قبض و بسط است و به طور مداوم ذکر مي گويد تا هر لحظه قوي تر و پخته تر مي شود. پس از آن به فناي نفس باز می گردد و ذکر زبان از وي بريده می شود. وقتی اين حالت به او دست دهد، دیگر از گوش و چشم و حال خود آگاهي ندارد، مگر اندکي.

اکنون بايد ذکر در دل قرار گيرد و نشانه آن، اين است که از همه خلق مي گريزد. گريختن به اين معني است که از دل خود، ذکر خداي تعالي مي شنود و گمان مي بـرد كه ذکـرِ دلِ او را همه مي شنـوند و نمي داند که جز او کسي ديگـر نمي شنود و اين از غلبات ذکر است. اگر در اين مقام احوالي پديد آيد که از دل خود نام هايي از خداوند(ج) بشنود، که هرگز نشنيده است، در صورتي كه بدان احوال نظر کند و به آن نام هايي که از دل خود مي شنود، مشغول شود، در روش و سير و سلوکش خيانت کرده است و اگر توبه نکند، هر آيينه او را عقوبت کنند و عقوبت وي، آن است كه او را در اين حال رها کنند.

اگر به آن احوال نظر کند، هر لحظه کرامتي تازه مي يابد و به جلو پيش مي ‌رود و ذکر دلش به پایان مي رسد و اگر نظر بر ندارد، عقوبتش کنند و نشانه اينکه وي را از اين حال به حال ديگر باز گردانند، اين است که در اين مقام چنين مي پندارد که علم اوّلين و آخرين را بر وي گشوده اند و او را از هر چه به همه علما داده اند، بهره مند گردانيده اند.

اگر در اين مقام منزل کرده و بدين مقدار بسنده کند و جلوتر نرود، اين از بي ادبي اوست و با ترک ادب، مستحقّ عقوبت گردد. عقوبت او، اين است که از علم به فهم باز گردانده مي شود. فرق ميان فهم و علم، آن است که علم، آشکار شدن هستي معلوم بر دل است، در حالي كه فهم، نظر کردن به علم است نه به معلوم. اگر با اين فهم نظر کرده بايستد، بي ادبي باشد و اگر از آن توبه نکند، بيم آن است که به سبب غفلت، او را عقوبت کنند.

اگر سالک در اين مقام توقّف نكند و در هيچ مقامي نايستد و به همّت عالي خود به هيچ چيز نيارامد و پاس ظاهر ندارد، نور غيبي به دل و جان او مي رسد و در هيچ حال، شيطان در او نفوذ نمي كند و در اين مقام، شيطانِ نفس را همراه خود گيرد و شيطانِ خاطر در باطن او افکنده می شود، اگر چه از جنس طاعت باشد و نفس، مدد کننده شيطان است. فرق ميان خاطر رحماني و نفساني و شيطاني آن است که در خاطر رحماني، اُنس و لذّت و حلاوت است، امّا در خاطر نفساني و شيطاني انس و لذّت نيست؛ بلکه با وحشت است.

حضرت خواجه ـ قدّس الله سرّه ـ گفته اند كه خاطر بر چهار نوع است: رحماني، ملکاني، نفساني و شيطاني. خاطر رحماني، بيداري از غفلت و ملکاني، ترغيب بر طاعت و نفساني، مطالبه آرزو و شهوت و شيطاني، تزئين معصيت است. در باطن چهار نور است: نور توحيد، نور معرفت، نور ايمان و نور اسلام. نور توحيد، خاطر رحماني و نور معرفت، خاطر ملکاني را قبول کند و نور ايمان، خاطر نفساني و نور اسلام، خاطر شيطاني را رد کند. رونده راه حق آن است که بر خلاف نفس عمل نمايد و هر كس به خواسته نفس خود عمل كند، راه بر او گشوده نخواهد شد.

حضرت خواجه ـ قدّس الله سرّه العزيز ـ گفته اند: هواي نفس، بت است و جاه و مقام، قید و بند است؛ تا وقتی که از بت و قید و بند رهایی نیابی، به مقصود نمی رسي و هيچ چيز بدتر از این نيست که تو را از خودت دور کند که نفس بزرگ ترين دشمن و حجاب ميان بنده و حق است؛ از اين رو مهتر عالم(ص)، جهادِ نفس را جهاد اکبر ناميده اند: «رَجَعْنَا مِنَ الْجِهَادِ الْاَصْغَرِ اِلَي الْجِهَادِ الْاَکْبَرِ» «از جهاد اصغر (جنگ با کفّار) به سوي جهاد اکبر (جنگ با نفس) باز مي گرديم».

هر کس خود را ببيند، به حق راه نمي يابد و هر کس حق را ببيند، خود را به ياد نمي آورد. حضرت خواجه ـ قدّس الله سرّه ـ فرمود: خود بين، خدا بين نباشد. بلايي كه ابليس به آن دچار گشت، به دليل خودبيني او بود؛ چون گفت: «اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» و گروهي که ادّعاي خدايي کردند، به سبب خودبيني نفس آنان بود.

از حضرت خواجه(رح) پرسيدند که ايمان و اسلام چيست؟ گفت: تا با تيغ مخالفت، نفس را نکشي، نور اسلام را نبيني و تا يگانه را يگانه نباشي، ايمان نداني و هيچ طاعت نزد حضرت حق، دوست داشتني تر از مخالفت نفس نيست. مهتر عالم(ص) فرموده است: «در زير آسمان هيچ بت پرستي به حضرت خداوند(ج) دشمن تر از نفس پرست نيست؛ زيرا اگر از ميان همه کارها، چيزي از مخالفت نفس مشکل تر بود، دخول در بهشت مشروط به مخالفت نفس نمي شد؛ چنانکه خداوند(ج) فرموده است: «وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ ﭐلْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ ﭐلْمَأْوَى» «هر کس که از هوای نفس خود دوری کند، همانا بهشت منزلگاه اوست» (نازعات/ 40 و 41).

حضرت خواجه(رح) فرمودند: هر كس به خواسته نفس خود عمل كند، تخم شهوت را در دلش کاشته است و شهوت، افسار شيطان است و هر كس افسار خويش را به دست ابليس دهد، بنده او مي شود. همچنين فرموده اند: آدمي چهار دشمن دارد: ابليس، دنيا، نفس و هوا؛ امّا هيچ يک از اين دشمنان تا نفس را با خود يار نکنند، بر آدمي غالب نخواهند شد و اگر نفس را پاس داري از همه رنج ها رهايي يابي. از خواجه پرسيدند نفس چيست؟ گفت: چهار چيز: شادي، آزادي، غرور و مزه. چون از اين چهار چيز بيرون آيي، از نفس بيرون آمدي.

حضرت خواجه ـ قدّس سرّه ـ فرموده اند: هواي نفس با سه چيز دور مي شود: اينكه دست از شادي بردارد، نيک نامي نجويد و کار را رها نکند. آن حضرت گفته اند: جهاد نفس دو چيز است:

1) مشغول شدن به فرموده خدا.

2) ايمن شدن از پذيرفته، يعني از روزي.

برترين جهاد آن است که با نفس خود بجنگد تا آن را بکشد و نفس کشته نمي شود مگر با سه چيـز:

1) با خنجر خاموشي.

2) با شمشير گرسنگي.

3) با نيزه تنهايي.

هر کس در او، اين سه سلاح نباشد، نفس او را اسير خود گرداند و رفتن اين راه امكان پذير نيست مگر با فناي نفس. فناي نفس آن نيست که بنده هلاک شود و به عدم باز گردد تا بلاي نفس باقي نماند؛ بلكه فناي نفس اين طايفه آن است که هم خواسته نفس را زير پا گذارد و هم خود و مراد خود را به مراد دوست سپارد. فناي نفس با سه چيز حاصل مي شود: با نگاه داشت و عمل به شريعت، زيستن به سنّت و رضاي به قضا و قدر.

ايشان(رح) گفته اند: حقيقت مجاهده پايبندي به شريعت، عمل به اوامر الهي، پرهيز از منهيّات، عمل نكردن به خواسته نفس و دوري از رياست. هنگامي كه اين عمل را انجام دهد، بايد آن کار را انجام نشده بپندارد. اگر مجاهده به اين روش باشد، هر آيينه مشاهده حاصل مي گردد. مشاهده باطن از مجاهده ظاهر بر مي خيزد و علامت مشاهده، آن است که لذّت دنيا را فقط در ياد حق(ج) بيابد و هر چه جز ياد خداوند(ج) باشد را رها كند و اگر چيزي به او دهند، رد نکند.

آن حضرت(رح) فرموده اند: تفکّر بر چهار نوع است:

1) تفکّري که ثواب آن به اندازه يک سال عبادت است.

2) تفکّري که ثواب آن را جز خداوند(ج) کسي نمي داند.

3) تفکّري که هيچ ثوابي ندارد.

4) تفکّري که ثواب آن به اندازه هفتاد سال عبادت است.

تفکّري که ثواب يک سال عبادت را دارد، آن است که به مرگ بينديشد و به اينكه مادر و پدر او کجا رفتند و او نيز بايد اين راه را بپيمايد.

تفکّري که در آن هيچ ثوابي نيست، تفکّر دنيا است که از کجا آورم و چگونه کنم؟ خداوند(ج) را روزي رساننده نداند و غم بيهوده بخورد. براي اين گونه انديشيدن هيچ ثوابي نيست. تفکّري که ثواب هفتاد سال عبادت و طاعت را دارد، آن است که به اعمال گذشته خود بينديشد و از گناهان گذشته خود به درگاه خداوند(ج) توبه کند.

امّا تفکّري که ثواب آن را جز خداوند(ج) کسي نمي داند، آن است که حتّي به اندازه يک نَفَس كشيدن از ياد خدا غافل نشود.

آن حضرت(رح) همچنين فرموده اند: اي فرزند! تو را وصيّت مي کنم که تقوا را شعار خود سازي؛ وظايف عبادت را به نيكي انجام دهي؛ هميشه در حال مراقبه از احوال خود باشي؛ بر ذكر حق مداومت ورزي و از حق(ج) ترسان باشي.

اي فرزند من! وصيّت هاي مرا به ياد داشته باش و به آن عمل کن، همچنان که من از شيخ خود ياد گرفتم و به آن عمل كردم. اکنون اگر تو نيز اين وصيّت ها را در عمل آوري، خداوند(ج) تو را در دنيا و آخرت نگاه دارد و در پناه عصمت خود جاي دهد.

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)