زندگانی حضرت رابعه عدویه رحمة الله علیها (بی بی رابعه)

زندگانی حضرت رابعه عدویه رحمة الله علیها (بی بی رابعه)
خلاصه

آن مخدره خدر خاص، آن مستوره اخلاص، آن سوخته عشق و اشتياق، آن شيفته قرب و احتراق، مريم صفيه، رابعه عدويه رحمة الله عليها. این بانوی بزرگوار در سال 95 هـ . ق (713 م) در بصره متولّد شد. كنیه او، امّ الخیر و فرزند اسماعیل عدوی بود.

29 4 00

آن مخدره خدر خاص، آن مستوره اخلاص، آن سوخته عشق و اشتياق، آن شيفته قرب و احتراق، مريم صفيه، رابعه عدويه رحمة الله عليها. این بانوی بزرگوار در سال 95 هـ . ق (713 م) در بصره متولّد شد. كنیه او، امّ الخیر و فرزند اسماعیل عدوی بود.

وقتی رابعه به دنیا آمد، پدرش به تنگدستی سختی گرفتار شده بود، به گونه ای كه روغنی پیدا نمی شد تا ناف او را چرب كنند. مادر رابعه ندا داد كه به خانه همسایه مراجعه كرده و قطره ای روغن تهیه نماید، امّا او عهد بسته بود كه از هیچ فردی، چیزی نخواهد. از منزل بیرون شد تا در خانه همسایه را بزند و این كار را كرد ولی جوابی از صاحب خانه نشنید. به منزل خود برگشت و گفت ؛كسی جوابش را نداد. مادر به حدّی گریست كه خوابش برد و در خواب، پیامبـر(ص) را دید. آن حضرت(ص) خطاب به وی فرمود: غمگین مباش كه این دختر سیّده است و هفتاد هزار از امّت من در شفاعت او خواهند بود.

مدّتی سپری شد و پدر و مادر رابعه از دنیا رفتند. در بصره قحطی سختی پدیدار شد و خواهران رابعه پراكنده شدند و او نیز چون از خانه بیرون رفت، ظالمی او را گرفته و به شش درهم فروخت و خریدار او را به كارهای مشقّت بار وا می داشت. تا اینكه روزی رابعه از جایی گذشت، نامحرمی او را دید و قصد او كرد. او دست به دعا بلند كرد و به خدای تعالی عرض كرد: «خدایا! غریبم، یتیمم، اسیرم ... و تو می دانی كه جز به رضایت كاری انجام نمی دهم و حاضرم به هر بلایی بیفتم به شرط آن كه تو از من راضی باشی!» ندایی شنید كه از آینده درخشانش نزد خداوند(ج) خبر می داد. بدین ترتیب زمینه ی ورود او به طریقت الهی فراهم شد. این اتّفاق وقتی مسلّم شد كه رابعه، مزه شیرین عبادت را چشید و از هر فرصتی استفاده كرد تا حلاوت اطاعت از حق تعالی را بیشتر بچشد.

نقل است كه یك شب خواجه و سرور او، از خواب بیدار شد و از روزنه خانه به بیرون نگریست. رابعه را دید كه سر به سجده نهاده و می گوید: «الهی تو می دانی كه هوای دل من در موافقت فرمان تو است و روشنایی چشم من در خدمت درگاه تو است. اگر كار به دست من باشد، یك لحظه از عبادت تو غفلت نمی كنم؛ ولی تو مرا تحت نظر سلطه آفریده ای و از آفریدگان خود كرده ای». وقتی خواجه این جریان را دید و مناجات او را شنید، رابعه را پیش خود خوانده و آزاد كرد. پس از آن رابعه روی در بیابان نهاد و سفر حج آغاز كرد. در ميان راه، کعبه را ديد که به استقبال او آمده بود. رابعه گفت: مرا ربّ البيت می بايد، بيت چه کنم؟ استقبال مرا از «من تقرب الیّ شبرا تقربت اليه ذرعا» می بايد. کعبه را چه بينم. مرا استطاعت کعبه نيست، به جمال کعبه چه شادی نمايم؟

نقل است که ابراهيم ادهم(رح) چهارده سال تمام سلوک کرد تا به کعبه شد. از آنکه در هر مصلا جايی دو رکعت می گزارد تا آخر به آنجا رسيد خانه نديد. گفت: آه! چه حادثه است، مگر چشم مرا خللی رسيده است؟ هاتفی آواز داد: چشم تو را هيچ خلل نيست، امّا کعبه به استقبال ضعيفه ای شده است که روی به اينجا دارد. ابراهيم را غيرت بشوريد. گفت: او کيست؟ دويد. رابعه را ديد که می آمد و کعبه به جای خويش شد. چون ابراهيم آن ديد گفت: ای رابعه! اين چه شور است که در جهان افکنده ای؟ گفت: شور من در جهان نيفکنده ام، تو شور در جهان افکنده ای که چهارده سال درنگ کرده ای تا به خانه رسيده ای.

گفت: آری! چهارده سال در نماز باديه قطع کرده ام. گفت: تو در نماز قطع کرده ای و من در نياز.

سفیان ثوری، هم عصر رابعه بوده و به مقام و منزلت والای او معترف است. وی به زیارت رابعه رفته و لحظه های حضور در محضر او را غنیمت می شمرد و مشكلاتی را كه در حقایق عرفان با آن مواجه بود از وی می پرسید. رابعه نیز با علم به دقایق عرفانی در حل آنها سعی بلیغی به كار می بست.

نقل است كه روزی سفیان به رابعه گفت: «درجه ایمان و اعتقاد خود را به حضرت حق ـ جلّ و علا ـ برای من بیان كن» رابعه گفت: «من خدا را به شوق بهشت و خوف جهنّم نمی پرستم، بلكه از كمال عشق به آن حضرت و برای ادای شرایط عبودیّت عبادت می كنم».

رابعه عدویه با توجه به اقداماتی كه كرده و تحوّلاتی كه درعرفان به عمل آورده مورد عنایت و اهتمام خاص و عام بوده است و بزرگان عرفان او را درعصر خود حجّت می دانسته اند.

در مقام رابعه همین بس كه او به خاطر نگریستن به غیر خدا مورد غضب الهی قرار می گیرد. چه عارف كامل كسی است كه جز خدا نبیند، نه اینكه ببیند و چشم از او بازدارد. نقل است كه رابعه روزی بیمار شد، سبب بیماری پرسیدند، گفت: «نظرت الی الجنّة، فأدّبنی ربی»؛ «در سحرگاه دل ما به بهشت میلی كرد، دوست ما با ما عتاب كرد این بیماری از آن است».

در مقام عرفانی این زن بس كه، در تعریف صداقت و راستی بگوید كه «راستی آن است كه بر عتاب مولا شاكر باشد».

 رابعه به جهت مزیّتی كه در كمالات انسانی و فضایل نفسانی داشته و عموم راهیان و سالكان طریقت بر این مدعا صحه نهاده اند، نسبت به بسیاری از مردان عصر خود برتری داشته است و از این جهت او را تاج الرجال (تاج مردان) لقب داده اند. به طور كلی درباره رابعه باید گفت كه او در زهد و تقوی در عصر خود و حتّی در تاریخ (به ویژه در میان زنان) بی بدیل ضرب المثل و مجسمه تقوی به حساب می آمد.

از آنجا كه عارفان، خدا را فقط برای خدا می خواهند، دعاهایشان نیز در همین راستا معنی پیدا می كند. رابعه با توجه به این مبنا می گفت: «الهی ما را از دنیا هر چه قسمت كرده ای به دشمنان خود ده و هر چه از آخرت قسمت كرده ای به دوستان خود ده كه مرا تو بسی».

مرگ از دیدگاه عارفان وسیله ای جهت رسیدن به لقای پروردگار و چشم در چشم او دوختن و به وصل او رسیدن است. رابعه نیز مانند سایر عارفان به مرگ چنین می نگریست و به سان مولوی از شنیدن ندای مرگ سرمست می شد و ندای «اقتلونی» سر می داد؛ چه زندگی خود را در مرگ می یافت؛ چون زندگی، زیستن در جدایی و مرگ، زیستن با دوست است.
 

اقتـلونـی اقتـلونـی یــــــا ثــقــــات
ان فـی قتـلی حـــیاتـاً فـی حـیــات

 

زندگی بی دوست جان فرسودن است
مرگ حاضر غایب از حق بودن است

 

بالاخره رابعه در سال 185 هـ . ق(و به قولی دیگر در سال 135هـ . ق) وفات كرد و در بیت المقدس مدفون گشت که مزار وی زیارتگاه اهل سیر و سلوك و عرفان گشت.

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)