حکایات و پندهایی از بزرگان 8

حکایات و پندهایی از بزرگان 8
خلاصه

«من خاف من الله خاف منه كل شيء» «هركس از خدا بترسد، همه چيز از او مي ترسد». ﭘﻨﺞ ﭼﻴﺰ ﺍﺯ ﻓﻄﺮﺕ ﺍﺳﺖ: «ﺗﺮﺍﺷﻴﺪﻥ ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺯﻳﺮ ﻧﺎﻑ، ﺧﺘﻨﻪ، ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺳﺒﻴﻞ، ﻛﻨﺪﻥ ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺯﻳﺮ ﺑﻐﻞ ﻭ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﻧﺎﺧن ها»

3 5 00

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد.

اول: مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت: ای شیخ! خدا می داند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان راه می رفت. به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت: تو با این همه ادّعا، قدم ثابت کرده ای؟

سوم: کودکی دیدم که چراغی در دست داشت. گفتم: این روشنایی را از کجا آورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم: زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت می کرد. گفتم: اول رویت را بپوشان، بعد با من حرف بزن.

گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم، چنان از خود بیخود شده ام که از خود، خبرم نیست؛ تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

*****

حکایت می آورند که حق تعالی می فرماید که ای بنده من! حاجت تو را در حالت دعا و ناله، زود برآوردمی، اما در اجابت جهت آن تأخیر می افتد تا بسیار بنالی که آواز و ناله تو، مرا خوش می آید. مثلاً، دو گدا بر در شخصی آمدند؛ یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر عظیم مبغوض است. خداوند خانه(صاحب خانه) گوید به غلام که زود، بی تأخیر، به آن مبغوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود و آن دیگر را که محبوب است، وعده دهد که هنوز نان نپخته اند، صبر کن تا نان برسد.

فیه ما فیه حضرت مولانای رومی ـ رحمة الله علیه ـ

*****

دو شاهزاده در مصر بودند؛ یکی علم اندوخت و دیگری مال اندوخت. عاقبت الامر آن یکی علّامه عصر گشت و این یکی سلطان مصر شد.

پس آن توانگر با چشم حقارت در فقیه نظر کرد و گفت: من به سلطنت رسیدم و تو همچنان در مسکِنت(خواری) بماندی.

گفت: ای برادر، شکر نعمت حضرت باری تعالی بر من واجب است که میراث پیغمبران یافتم و تو میراث فرعون و هامان، که در حدیث نبوی ـ صلی الله علیه و سلم ـ آمده: «العلماء ورثـة الانبیاء».

من آن مورم که در پایَم بمالند
نه زنبورم که از دستم بنالند.

گلستان سعدی

*****

گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه ای که آب خورد. خود را در آب می دید و می رمید. او می پنداشت که از دیگری می رمد، نمی دانست که از خود می رمد.

همه اخلاق بد ـ از ظلم و کینه و حسد و حرص و بی رحمی و کبر ـ چون در توست، نمی رنجی؛ چون آن را در دیگری می بینی، می رمی و می رنجی.

فیه ما فیه حضرت مولانای رومی ـ رحمة الله علیه ـ

*****

«من خاف من الله خاف منه كل شيء» «هركس از خدا بترسد، همه چيز از او مي ترسد».

نقل است كه حضرت شیخ حسن بصري ـ عليه الرحمه ـ روزي در مجلس نشسته بود و خلق را پند مي داد. ناگاه حجاج بن يوسف حاضر شد و سلام كرد. حضرت شیخ حسن بصري ـ عليه الرحمه ـ جواب باز نداد و بر او التفات نكرد و چشم نگشاد؛ چنان كه قبل از او به وعظ و ارشاد مشغول بود، بر همان نهج به نصايح مسلمانان اشتغال داشت. مريدي بر او اشارت كرد كه يا شيخ، اين حجاج است. پنداشت كه شيخ ندانسته است. شيخ فرمود: آن كس كه من به خاطر او التفاتي به حجاج ندارم، بزرگتر از حجاج است؛ پس حجاج هيچ قدرتي بر من ندارد. و باز بر سر وعظ رفت. يكي از ندماي حجاج گفت: حسن تو را بسيار خوار داشت، جواب سلامت باز نداد و به محض احترام و توقير تو برنخاست و مطلقا بر تو التفات نكرد و هنوز هم نمي كند. حجاج گفت: مشايخ به هنگام نصيحت، مهمانان خدا هستند؛ پس براي من ممكن نمي باشد در اين حالت به وي تعرض كنم. اگر از سخنانش خارج شد، تو مي بيني به او چه كار مي كنم. چون شيخ از مواعظ و نصايح فارغ شد، حضار مجلس پنداشتند كه حجاج او را خواهد كشت و يا اينكه او را مهتوك و متضح مي كند. حجاج برخاست و به خدمت حضرت شیخ حسن بصري ـ عليه الرحمه ـ مبادرت نمود و دست او را بوسيد و طلب توجه باطني از او درخواست و گفت: يا حسن! مرشديت مبارك باد كه جانب خدا گرفتي و جانب ما فروگذاشتي. اين بگفت و از مجلس بيرون رفت. يكي از وزرا گفت: اي حجاج! تو قبل تهديدش كردي، ولي به مهرباني با او رفتار كردي؟ حجاج گفت: قصد كردم او را با شمشير بزنم، به عوض قهر با او مهرباني و نرمي برخورد كردم؛ چنان كه گفته شده هر دستي كه نمي توان بريد، بايد آن را بوسيد.

*****

هفت چیز بدون هفت چیز دیگر بی فایده است:

یکی از بزرگان می فرماید: هر کس بر هفت مورد عمل کند و بر هفت چیز دیگر عمل نکند، عمل او بی حاصل است:

1ـ ادعای خوف(ترس) خدا کند، اما از گناهان پرهیز ننماید.

2ـ امید ثواب و پاداش از خداوند داشته باشد، اما اعمال نیک انجام ندهد.

3ـ خواهش کار نیک کردن داشته باشد، اما اراده نداشته باشد.

4ـ دعا به غیر محنت (بطور کلی کوشش نیک شدن نکند و تنها بر دعا اکتفا کند، او محروم می ماند)؛ زیرا توفیق به کوشش کنندگان می رسد.

5ـ استغفار بدون ندامت (با زبان استغفار کند، اما در دل، ندامت و پشیمانی حاصل نشود که در این استغفار چنان فایده ای نیست).

6ـ اصلاح ظاهر و نیکی های ظاهری، بدون اصلاح باطن.

7ـ کوشش به غیر از اخلاص.

*****

رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و سلم ـ می فرماید:

ﻨﺞ ﭼﻴﺰ ﺍﺯ ﻓﻄﺮﺕ ﺍﺳﺖ:

«ﺗﺮﺍﺷﻴﺪﻥ ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺯﻳﺮ ﻧﺎﻑ، ﺧﺘﻨﻪ، ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺳﺒﻴﻞ، ﻛﻨﺪﻥ ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺯﻳﺮ ﺑﻐﻞ ﻭ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﻧﺎﺧن ها»

صحیح ﺑﺨﺎﺭﻱ

*****

پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری رفت.

پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد؛ پس من به تو دختر نمی دهم.

پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت.

پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت:

ان شاءالله خدا او را هدایت می کند.

دختر گفت: پدر جان! مگر خدایی که هدایت می کند، با خدایی که روزی می دهد فرق دارد؟

*****
 

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)