حکایت و پندهایی از بزرگان 5

حکایت و پندهایی از بزرگان 5
خلاصه

خير و صلاح،حکايت پادشاهي،لَا تَقْنَطُوا، رداي وزارت،رازها و گناه هاي بندگانش،خير و صلاح بچه،دزد و راهزن، افسار به دست، براي بهشت و قرب خود آفريدم شاگردی خضر

3 5 00

حضرت محمد حکیم ترمذی ـ رحمة الله علیه ـ می فرماید که خير و صلاح پنج تيره در پنج چیز است:

1ـ خير و صلاح بچه در آن است كه نزد معلم رفته و درس بخواند و ادب ياد بگيرد.

2ـ خير و صلاح دزد و راهزن در آن است كه در زندان باشد تا هم خودش و هم مردم آسوده باشند.

3ـ خير و صلاح زن در آن است كه امورات خانه را انجام دهد و به فرزندان و خانه برسد تا از ملاقات نمودن ديگران و سخنان آنها در امان باشد.

4ـ خير و صلاح جوانان در آن است كه به فرا گرفتن علم و ادب بپردازند و بيكار نباشند.

5ـ خير و صلاح مردان از كار افتاده در آن است كه رفت و آمد مسجد نمايند و در كوچه و خيابان ننشينند.

*****

هرگز در زندگی نا امید مشو..!

یادت باشد...

زیبا ترین باران ها..!

از سیاه ترین ابرها می بارد!

﴿لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ الله

«از رحمت الله نومید مگردید»

زمر/53

*****

حکايت است که پادشاهي از وزيرش پرسيد:

بگو خداوندي که تو مي پرستي، چه مي خورد، چه مي پوشد و چه کار مي کند و اگر تا فردا جواب مرا ندهی، از وزارت عزل مي گردي.

وزير سر در گريبان به خانه رفت.

وي را غلامي بود که وقتي او را در اين حال ديد، داستان را جویا شد و او حکايت بازگو کرد.

غلام خنديد و گفت: اي وزير عزيز! اين سؤال که جوابي آسان دارد.

وزير با تعجب گفت: يعني تو آن را مي داني؟ پس برايم بازگو.

- اول آنکه خدا چه مي خورد؟

- غم بندگانش را؛ که مي فرمايد: من شما را براي بهشت و قرب خود آفريدم؛ چرا دوزخ را بر مي گزينيد؟

- آفرين غلام دانا.

- خدا چه مي پوشد؟

- رازها و گناه هاي بندگانش را.

- مرحبا اي غلام.

وزير که ذوق زده شده بود، سؤال سوم را فراموش کرد و با شتاب به دربار رفت و به پادشاه بازگو کرد؛ ولي باز در سؤال سوم درماند. رخصتي گرفت و شتابان به جانب غلام رفت و سومين را پرسيد.

غلام گفت: براي سومين پاسخ بايد کاري کني.

- چه کاري؟

- رداي وزارت را بر من بپوشاني و رداي مرا بپوشي و مرا بر اسبت سوار کرده و افسار به دست، به درگاه شاه ببري تا پاسخ را باز گويم.

وزير که چاره اي ديگر نديد، قبول کرد و با آن حال به دربار حاضر شدند.

پادشاه با تعجب از اين حال پرسيد: اي وزير! اين چه حالي است تو را؟

و غلام آنگاه پاسخ داد که اين همان کار خداست که وزيري را در خلعت غلام و غلامي را در خلعت وزيري حاضر نمايد.

پادشاه از درايت غلام خشنود شد و بسيار پاداشش داد و او را وزير دست راست خود گردانید.

*****

اما بدان که این همه خطا ، گمراهی، فتنه و ضلالت و بطلان که روندگان این راه را در این راه افتاده است و می افتد از بی علمی و بی استادی و بی پیری افتاده است و می افتد. در شریعت استاد باید و در طریقت پیر تا این راه به سر توان برد ؛ باشد که حقیقت روی نماید.

و اگر به استاد و پیر حاجت نبودی موسی کلیم را صلوات الله علیه پس از تشریف «وَ کَلَّمَ اللهُ مُوسَی تَکلیماً» به شاگردی خضر علیه السلام نفرستادی، و موسی صلوات الله علیه نگفتی: «هَل أَتَّبِعُکَ عَلَی أَن تُعَلُّمَنِ مِمَّا عُلِّمتَ رُشدًا». تا بدانی که از استاد در شریعت و از پیر در طریقت چاره نیست.

حدیقة الحقیقة ژنده پیل ص 13

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)