زندگینامه عالم ربانی، خادم الاولیاء، حاج خلیفه مولوی شمس الحق برزگر رحمه الله

زندگینامه عالم ربانی، خادم الاولیاء، حاج خلیفه مولوی شمس الحق برزگر رحمه الله
خلاصه

پاک و منزّه است خداوندی که انسان را خلق کرد و امانتی بس بزرگ به او سپرد؛ امانتی که آسمان ها و زمین از قبول آن سرباز زدند و این امانت الهی، چیزی جز عشق و محبت و بندگی نبود. عشق و محبتی که نهایت آن رسیدن به مقام و مرتبه «يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ» است و این مقام و مرتبه ای است که اولیاءالله و پرچمداران دین با اتباع از سنّت پاک سیّدالمرسلین صلوات الله و سلام علیه به آن نایل آمده و هر کدام از این بزرگواران عمر مبارک خویش را صرف شناساندن عشق و محبت الهی در پرتو سنت های نورانی سرور دو عالم حضرت محمدمصطفی صلی الله علیه و سلّم به خلق الله نموده اند.

5 5 00

أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ

 

گفت پیغمبر که حق فرموده است
مـن نگنجم در خـم بالا و پست

 

در دل مؤمـن بگنـجم ای عجـب
گر مرا جویی در آن دل ها طلب

 

پاک و منزّه است خداوندی که انسان را خلق کرد و امانتی بس بزرگ به او سپرد؛ امانتی که آسمان ها و زمین از قبول آن سرباز زدند و این امانت الهی، چیزی جز عشق و محبت و بندگی نبود. عشق و محبتی که نهایت آن رسیدن به مقام و مرتبه «يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ» است و این مقام و مرتبه ای است که اولیاءالله و پرچمداران دین با اتباع از سنّت پاک سیّدالمرسلین صلوات الله و سلام علیه به آن نایل آمده و هر کدام از این بزرگواران عمر مبارک خویش را صرف شناساندن عشق و محبت الهی در پرتو سنت های نورانی سرور دو عالم حضرت محمدمصطفی صلی الله علیه و سلّم به خلق الله نموده اند.

در این مسئولیت عظیم حضرات خواجگان طریقه عالیه نقشبندیه نه تنها سهم بسزایی در پروراندن عشق و محبت ذات باری تعالی در دل بندگان او داشته اند، بلکه با تربیت انسانهایی آزاده و خداجو و محبوبانی بی­بدیل، نقش مضاعفی را در این وظیفه ی خطیر آسمانی به دوش کشیده­ اند. آنان چراغ هایی را در اقصی نقاط دنیا برافروخته­ اند که تا سالیان­ سال نور آن روشنگر و هدایتگر مردم به صراط مستقیم بوده و خواهند بود.


از این میان؛ حضرت حاج خلیفه شمس الحق برزگر رحمه الله یکی از تربیت یافتگان مکتب حقّه نقشبندیه هستند که از همنشینی با اولیاءالله و بهره مندی از الطاف آشکار و پنهان ایشان، به شخصیتی بزرگوار که جامع کمالات صوری و معنوی بود تبدیل شد.

حضرت ایشان در سال 1318هـ.ش در روستای کلاته ارباب دین محمد (سمیع آباد کنونی) از توابع شهرستان تربت­ جام و در خانواده ای متأثر از انفاس قدسیه رحمه الله اولیاءالله چشم به جهان گشودند و پدرشان حاج صوفی عبدالرحمن به سبب ارادت به حضرت آقا محمدقیوم جان نقشبندی مجددی رحمه الله، نام فرزند بزرگوار ایشان یعنی شمس ­الحق­ جان را برایشان بر می گزینند.

از همان ابتدای کودکی آثار هوش و ذکاوت در ایشان متجلّی بوده، به طوری که تحسین همگان را برانگیخته و بارها مورد تمجید و تشویق بزرگان قرار گرفتند.

مقدمات علوم دینی را نزد اساتید زمان خود گذرانده و سپس در حوزه علمیه احمدیّه تربت­ جام به ادامه تحصیل می­ پردازند و از حضور اساتید برجسته ­ای همچون مرحوم حاج محمدنعیم جامی الاحمدی و حاج مولوی شمس­ الدین مدرس احمدی کسب علم کردند.

در دوران نوجوانی قرائت نامه و مکتوبی از جانب حضرت محمدمعصوم نقشبندی مجددی رحمه الله توسط یکی از خلفا که به صوفی عبدالرحیم مشهور و به ایران آمده بودند باعث اولین جرقه شعله­ های محبت و کشش دوستان خدا در قلبشان بود که موجب بیعت با خلیفه ارباب وکیل در سن 15 سالگی گردید.

آن طور که خود ایشان می فرمودند: در انبوهی از مشکلات و گرفتاری ها مدتی مجبور به ترک تحصیل و سپس برای امرار معاش به شغل شبانی که سنّت انبیاءالله است، مشغول می شوند، تا اینکه روزی به خدمت حاج خلیفه ارباب وکیل رحمه الله رفته ایشان در حال ناهار خوردن بودند در همان حال فرمودند: شخصی لازم دارم که مطیع و فرمانبردارم باشد تا برایش دعا کنم که در دنیا و آخرت خوار نگردد، از میان کسانی که در مجلس حضور داشتند بنده بی­ اختیار برخاستم و گفتم شخصی که می­ خواهید منم. فرمودند برو چوپانی­ ات را تمام کن بیا تا برایت بگویم چکار کنی. متأسفانه قبل از اتمام چوپانی حاج خلیفه ارباب وکیل رحمه الله وفات کردند. بنده سرّ این ماجرا را از حضرت مولانا شمس­ الحق نقشبندی مجددی رحمه الله سؤال کردم که منظور خلیفه از این حرف چه بوده است؟ آن حضرت فرمودند: منظورشان استقامت و پایبندی به شریعت غرّاء بوده است. بعد از این موضوع زندگیشان از لحاظ ظاهری و باطنی متحول شد. استقامت به شریعت و سلوک طریقه نقشبندیّه و همنشینی و هم­صحبتی بزرگان این طریق را نصب­ العین خود قرار داده از گفتار و کردار شان تبعیت نمودند.

به اشارت مرحوم خلیفه معاذالله رحمه الله، با دختر بزرگشان ازدواج کرده و از این ازدواج دارای سه پسر و شش دختر گشتند. در امر امامت مسجد روستا با مرحوم خلیفه حاج آخوند عبدالستار همکاری داشته و سپس عموی بزرگوارشان این مهم را به ایشان می ­سپارد و به مدّت 50 سال همه امور مسجد برعهده ایشان بود و هنوز هم برکات بجای مانده ایشان در این مسجد، چشم دل اهل بصیرت را نوازش می دهد.

در بین خلفا و مریدان همراهی و نزدیکی و ارتباط خاصی با حضرت حاج خلیفه روح الله رحمه الله داشت و می­ توان گفت تأثیر صحبت عمویشان راهی روشن و نقطه عطفی در جهت خدمت به طریقه بزرگان گردید. تا جایی که حاج خلیفه روح الله در یکی از سفرهایش به افغانستان برای زیارت حاجی الحرمین الشریفین حضرت شمس ­الحق­ جان نقشبندی مجددی رحمه الله به علت محبت، ایشان را بعنوان رفیق و همسفر انتخاب کرده و نیز در اواخر عمر مبارکشان، حضرت حاج خلیفه روح الله می فرمودند: من در زندگانی خودم، جانشینم را دیدم و به ایشان اشاره می کردند که به دعای پیران کبار خدمتگزار طریقت در آن منطقه خواهد شد.

ایشان در زمان مسندنشینی شمس ­الشموس، حضرت حاجی شمس ­الحق جان رحمه الله، خدمت به ایشان و طریقه ی عالیه را سرلوحه امور خویش قرار داده و مورد توجه خاص و محبت حضرت ایشان قرار داشتند. یکی از افتخارات زندگیشان این بود که درسال1351 که حضرت­ حاجی شمس الحق­ جان رحمه الله به همراه برادر گرامیشان حضرت­ حاجی ­محمدمظهر جان رحمه الله به سفر حج مشرّف شده بودند، در مدینه منوّره توفیق خدمت به ایشان را پیدا نموده و به نحو احسن انجام مسئولیت نمودند.

پس از انقلاب 7 ثور افغانستان و به اسارت بردن حاجی الحرمین حضرت حاج شمس ­الحق­ جان رحمه الله و زمامداری حضرت حاجی محمدمظهر رحمه الله، مرحوم حاج خلیفه شمس­ الحق همچون دیگر ارادتمندان با حضرت ایشان بیعت کرده و بارها با سفر به زاهدان و پس از مهاجرت حضرت ایشان به مشهد مقدس، با حضور در مهرآباد از محضر ایشان کسب فیض کردند. در یکی از سفرهای حضرت صاحب به شهرستان تربت جام و روستای شهرستانک، پس از اقامت در منزل درویشانه حاج خلیفه شمس الحق رحمه الله، حضرت صاحب دعا می فرمایند: خدایا این خانه را مرکز اولیای خود بگردان، و به حق چنین می شود.

رحلت حضرت حاجی محمد مظهر نقشبندی رحمه الله، ضایعه­ ای عظیم و فقدان ایشان موجب ناامیدی و یأس بود. اما این درد جانکاه و این شب تاریک، با مرهم وجود و روشنایی جبین حضرت حاج سیدعبدالله جان نقشبندی مجددی حفظه الله عن الآفات الظاهریة و الباطنیة، به پایان می­ رسد و گلستان طریقت امانی چنان خرّم و نیکو می گردد که گویی هرگز خزانی را به خود ندیده است. در این میان مرحوم حاج خلیفه شمس الحق همراه با دیگر خلفا و ارادتمندان، در راه خدمت به طریقه شریفه و خانقاه پیران کبار پرچمن، از هیچ کوششی دریغ ننمودند.

پاییز سال 1383 که با رحلت حضرت حاج خلیفه روح الله مصادف گردید برای ایشان بسیار سنگین و بزرگ بود، چنانچه ایشان آن را از مرگ پدرشان هم سخت تر توصیف می کردند. پس از رحلت مرحوم حاج خلیفه روح الله رحمه الله، طی مکتوبی از جانب قطب­ الارشاد حضرت حاج سیّدعبدالله نقشبندی مجددی(دامت برکاته)، ضمن تأیید و اعطای خلافت مطلقه به مرحوم حاج خلیفه شمس ­الحق، تمام مسؤلیت ­های عموی مرحومشان به ایشان سپرده می­ شود و فصل جدیدی از خدمت و ایثار در زندگی ایشان آغاز شده که تا واپسین روزهای حیاتشان، مجدّانه بدان اهتمام می­ ورزیدند.

مرحوم حاج خلیفه شمس ­الحق در انجام دستورات مرشدشان در جهت دعوت و هدایت خلق الله و نیز ترویج طریقه شریفه سعی و کوشش خستگی ناپذیری از خود نشان می­ دادند. ایشان با دایر کردن جلسات ذکر، سفر به شهرها و روستاهای مجاور، شرکت در اجتماعات و مجالس خصوصی و دعوت و ارشاد جوانان، نقش به سزایی در آشنایی نسل جوان پیرامون خود با طریقه عالیه نقشبندیّه و انتقال ارزش ها از نسلی به نسل دیگر به عهده داشتند.

از خصوصیات اخلاقی شان قناعت و صبر بر مصائب، تواضع، استغنا از ماسوی الله، خوش خلقی و رأفت در مواجه با مردم و از همه مهمتر استقامت به شریعت غرّای محمدّی صلی الله علیه و سلّم بود و در مقابل بدعات زمانه بسیار آشفته و به ترک ادبی از آداب بزرگان راضی نبودند.

همیشه و در همه حال در حضور مع الله بسر می ­بردند و صحبت ایشان برگرفته از کتاب الله و احادیث و اقوال سلف صالح بود تأکید زیادی به استقامت به شریعت و پیروی از بزرگان طریقه عالیه نقشبندیّه داشتند و این راه و روش را بهترین و آسان­ ترین راه وصول الی الله می دانستند. صحبت اهل حق را بر همه کس لازم و ضروری می دانستند و از صحبت اهل هوی و محبّان دنیا برحذر می داشتند. حدالامکان ختم خواجگان، ذکر، مراقبه، نماز تهجد و استغفار اسحار و زاری و تضرع و دعا برای امّت اسلامی از ایشان ترک نمی­ گشت و خود را همیشه ملزم به این امور عالی می دانستند.

مرحوم حاج خلیفه شمس الحق رحمه الله نه تنها برای منطقه تربت جام، تایباد و باخرز، نعمت و رحمت الهی بودند، بلکه بنا به صلاح­دید و دستور حضرت سیدعبدالله جان نقشبندی مجددی(حفظه الله)، ایشان در اکثر سفرهایی که سیدمسعودجان نقشبندی برای ترویج طریقه عالیه و هدایت خلق الله به مناطق بجنورد، جرگلان، ترکمن صحرا و... داشتند، حامی و همراه و مددکار ایشان بود و همیشه از این سفرها و همراهی­ها خشنود بودند و به آن افتخار می نمودند.
 

یک جذبه زحق آمد و دل برد به غارت

     مجنون چه کند کاین کشش از جانب لیلی است
 

ایشان علاوه بر سفر حج درسال 1351، سه بار دیگر به حج می­ روند و در سالهای اخیر نیز 3بار به عمره مفرده مشرف شدند. هرگاه صحبت زیارت روضه مطهر نبی اکرم صلی الله علیه و سلّم در میان بود، اظهار می ­داشتند که حاضرم هزینه و رنج سفر را بپذیرم و فرصتی به اندازه یک سلام در حضور رسول الله صلی الله علیه و سلّم را در مدینه منوّره داشته باشم و برگردم.

سرانجام در روز چهارشنبه شانزدهم رمضان­ المبارک سال 1437هـ.ق مصادف با دوم تیرماه 1395هـ.ش، در حضور مرشدشان و در لنگر شاه نقشبند، خرقه تهی کرده و جان به جان آفرین تسلیم نمودند. مرقد مبارکشان در شهرستان تربت جام، بخش پایین جام، روستای شهرستانک می باشد.

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

روحش شاد و راهش پر رهرو
 

شمس حق و مقتدای عشق و ایمان الفراق

خادم شرع و طریق و دین و قرآن الفراق
 

بود عمری را به خدمت در ره علم و عمل

سـالـک راه و طـریـق نقشبنـدان الفراق
 

صاحـب سرّ مـع الله واصـل قرب و یقین

مرهمـی بودی به درد دردمنـدان الفـراق
 

عـاشق حـق و ضیاء دیـدگان هر مریـد

در جوار رحمت حق گشت مهمان الفراق
 

بعد روح الله به اذن حضرت قطب طریـق

گشـت داعی طریق شاه خوبـان الفـراق
 

بیعت مردم به دستش گشت افزون از هزار

تا شـود مقبـول آن درگاه سبحان الفراق
 

ای عبــادالله تـو باشـــی پیـرو راه پـدر

رهرو صدق و صفا بر شرع و عرفان الفراق
 

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)