سبق های بیست و یکم و بیست دوّم

سبق های بیست و یکم و بیست دوّم
خلاصه

مراقبه اسم ظاهر است كه مشتمل بر دايره ولايت صغري و دايره ولايت كبري ،يكي اسم الظاهر است و ديگر اسم الباطن.عروج و نزول و توجه به حضور عناصر ثلاثه را حاصل مي شود عمل به رخصت

4 5 00

سبق بيست و يكم: مراقبه اسم ظاهر است كه مشتمل بر دايره ولايت صغري و دايره ولايت كبري است. نيتش چنين است: « فيض مي آيد از ذاتي كه بيچون و بيچگونه است و مسمي به اسم الظاهر است خاص بر لطيفه نفس من مع لطايف خمسه عالم امر» سير در اين جا در تجليات صفاتي است بدون لحاظ ذات. در این دایره برای سالک قوت عرضی در نسبت باطن پیدا می شود.

سبق بيست و دوم : مراقبه دايره ولايت عليا است كه مسمي به اسم الباطن است و ولايت ملايكه عظام است ـ عليهم السلام ـ نيتش چنين است: «فيض مي آيدازذاتي كه مسمي به اسم الباطن است منشاء دايره ولايت عليا خاص بر عناصر ثلاثه كه باد و آب و آتش است بدون عنصر خاك» و مورد فيض در عناصر ثلاثه مي باشد. ذكر تهليل و صلوت نافله در اينجا موجب ترقي است.

عروج و نزول و توجه به حضور عناصر ثلاثه را حاصل مي شود و باطن را وسعت عجيب در باطن به هم مي رسد و مناسبت به ملايك كرام پيدا مي شودو ملايك كرام وي را ظاهر خواهد شد و اسراري كه لايق استتاراست،ادراك خواهدكرد.سيردراينجا درشيونات و اعتبارات است. در اين مقام ارتكاب رخصت شرعي نیز خوب نيست؛ بلكه عزيمت بر اين مقام ترقّي مي‌‌بخشد. علّتش این است كه عمل به رخصت، آدمي را به طرف بشريّت مي‌‌كشد و عمل به عزيمت، با ملكيّت مناسبت پيدا مي‌‌كند. پس هر انداره که با ملكيّت مناسبت بیشتری حاصل آيد، مانند توحيد وجودي و شهودي، هرگز بیان نمی‌‌شود؛ بلكه اسرار اين ولايت در استتارند و به هيچ وجه قابل اظهار نيستند.

شيون، اسمي را گويند كه ذات وصفت به هم مختلط باشد چون عليم، كليم و قدير يعني ذَاتُ مَنْ لَهُ الْعِلْمُ وَ الْكَلَامُ وَ الْقُدْرَةُ و سير در اسم باطن در صفات خالصه مي باشد بدون لحاظ ذات، چون علم و كلام و قدرت و غير . وَ ذَلِكَ فَالسَّيْرُ فِي الْعِلْمِ سَيْرٌ فِي الْاِسْمِ الظَّاهِرِ ، وَ السَّيْرُ فِي الْعَلِيْمِ سَيْرٌ فِي الْاِسْمِ الْبَاطِنِ.و آن ثابت است پس سير كردن در علم ، سير كردن در اسم ظاهراست و سير در عليم سير كردن در اسم باطن مي باشد. به فضل الله تعالي ميسرمي شود و گويا پرنده اي بود بي پر و بال اكنون او را دو جناح و بال طيران موجود شد كه يكي اسم الظاهر است و ديگر اسم الباطن. الحال مي تواند كه به طرف عالم قدس كه ذات بحت است، طيران نمايد.

سبق بیست و یکم: دایره ی مراقبه مسمّی به اسم ظاهر

بیست و یک اسم ظاهرش گفتند
نقشبنـدان که ایـن طرق رفتند

اسـم ظاهـر بـراي سيـر صفات
نيستش آگهي ز حضرت ذات

سیـر در علـم و سیـر در ظاهر
بـنـمـایـنـد دفـتـر خـاطـر

سبق بیست و دوّم: دایره ی ولایت علیا مسمّی به اسم الباطن

بیســت و دوّم به اســم الباطــن
صُــور ظاهــر و سیــر مـوقن

در علیـم اســت سیــر در باطـن
فـرق بسـیار انـدریــن مـوطن

بلکـه از خاک تا به عـرش مجیـد
فــرق آمـد میــان این دو پدید

زانکه باطن به هر دو مشغول است
کز شــه نقشبند معمـول اســت

هر يك اينجا جناح طيــران است
سوي قدسي كه فوق امكان است

نفـس امّـاره مـطـمـئـــن گـردد
از صـغـارت رهـد مُسـِن گـردد

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)