سیرها

سیرها
خلاصه

1. سیر الی الله 2. سیر فی الله 3 . سیر عن الله بالله 4. سیر عن اشیا بالله اين بيان سبقات و مقامات حضرات ما نقشبنديه مجدديه معصوميه به طور نهايت اختصار ارقام شدند.

5 5 00


بـعـد از ایـن مـقامهای عُـلـی
چار سیر است نقشبندان را

هر چهار سیر ضمن این سبقات
طی شود بهرتـابعان ثـقات

1. سیر الی الله 2. سیر فی الله 3 . سیر عن الله بالله 4. سیر عن اشیا بالله

اين بيان سبقات و مقامات حضرات ما نقشبنديه مجدديه معصوميه به طور نهايت اختصار ارقام شدند بِعَوْنِ الْمَلِكِ الْوَهَّابِ اللهِ تَعَالَي و تبارك اين مقامات عاليه علي وجهما را به طور حقيقت و كمال نصيب ما و تمام اهل اسلام گرداند. وَ مَا ذَلِكَ عَلَي اللهِ بِعَزِيْزٍ وَ صَلَّي اللهُ تَعَالَي عَلَي خَيْرِ خَلْقِهِ وَ نُوْرِ عَرْشِهِ مُحَمَّدِنِ الْمُصْطَفَي(ص) آمِيْنَ.

1- سیـر الی الله: اين عبارت از بيـرون شـدن سالك از حجاب هاي تاريك و سير به سوي تجلّيات رحمان است كه جز در دايره امكان حاصل نمي شود. پس در اين هنگام صفات بشري سالك از بين مي رود. لذا سالك به هيچ چيزي بجز خداي تعالي نياز ندارد؛ يعني اين كه به صفات ناپسند بشـري نياز ندارد چـرا كه از آنها خارج مي شود بلكه به صفات پسنديده و نيك نيازمند است كه به آنها متّصف مي شود و متخلّق به اخلاق الله مي گردد.

بعضي گفته اند كه سير الي الله نزد ارباب توحـيد شهـودي عبارت است از حركت علمي از پايين به بالا تا اينكه پس از طي كردن تمام علوم ممكنات و از بين رفتن تمامي آنان[در مشاهده]، به علم واجب الهي منتهي گردد؛ كه همين حالت به فناء تعبير مي شود.

2- سیـر فی الله: سير دوم، سير في الله است كه عبارت از سيـر سالك در تجلّيات افعال الهيه است. در اين وقت نفس سالك فناء مي شود و به توحيد وجودي متّصف مي گردد و براي او پريشاني به سبب جذبات و محو شدن و عدم احساس حاصل مي شود؛ موجـودي بجـز خـداي تعالي را نمـي بيند كه اين سيـر در ولايت صغـري انجام مي گيرد و موسوم به فناء اَتَمّ است و رسيدن به خداي تعالي بدون اين فناء حاصل نمي شود.

بعضي گفته اند: در حقيقت سير در ربّ و عيـن ثابته آن، همان سيـر في الله است كه آن نزد آنها عبارت است از حركت علمي در مراتب وجوب از اسماء الهي و صفات الهيه تا اينكه به مرتبه اي منتهي مي شود كه تعبير آن به هيچ عبارتي امكان ندارد و به هيـچ نوعي به آن اشاره نمي شـود و هيـچ نام وكنايـه اي بر آن نهاده نمي شود و هيچ عالمي آن را نمي داند و هيچ درك كننده اي آن را درك نمي كند. اين سير نزد اين عدّه، بقاء ناميده مي شود.

3 . سیر عن الله بالله: بعضي گفته اند كه اين سير مع الله است كه عبارت از سير در تجلّيات اسماء و صفات است كه در ولايت كبـري مي باشـد و سالك را انشراح صدر (گشايش سينه) و آرامش از پريشاني هايي كه از جذبات در سير ثاني بوجود مي آيد، حاصل مي شود و محـو شدن و عدم احساس و شعـور از بين مي رود و به صحو و شعور مزيّن مي گردد؛ ولي به سوي ممكنات، براي دعوت خلق الي الحق بر مي گردد؛ اگر از مرجوعيـن باشد، صحو و شعور و رجوع خود را مي داند و رجوع او در سيـر چهارم آشكار مي شود و اگـر از مستهلكين باشد، در سير چهارم استهلاك و عدم رجوع خود را مي داند و سالك در ايـن سيـر كامل و غير مكمل مي گردد و براي او توحيد شهودي حاصل مي شود. اين سير نزد ما به بقاء بالله موسوم است و معناي بقاء بالله از بيـن رفتـن امكان از ممكـن و حصول وجوب براي او نيست؛ زيرا كه اين از نظر عقلي محال و گفتن آن كفر است؛ بلكه اين نوعـي خلع(بدر كردن) و لبس(پوشيدن) با بقاء امكان است. البته اين را مجازاً و تشبيهاً بقاء بالله مي گويند؛ بدليل از بين رفتن صفات ناپسند و حاصل شدن اخلاق پسنديده. گويا اين صفات، به صفات مرتبه وجوب ـ كه از آن ذات پاك و مقدس است ـ شبيه است.

4- سیر عن اشیا بالله: بعضي آن را سير من الله گفته اند و اين عبارت است از سير در شيونات ذاتيّه. [شيـون آن اسمي را گويند كه ذات و صفت با هم مخلوط باشند مانند عليم و قدير و كليم] اين سير در ولايت عليا مي باشد و موسوم به بقاء اكمل است پس در اين وقت سالك كامل و مكمل مي گردد و خداي تعالي او را بعد از فناء و بقاء به عالم به روش بازگشت به عقب بر مي گرداند تا خلق را به حق دعوت كند، به گونه اي كه باطن او همـراه الله(ج) و ظاهر او همراه خلق باشد. صفات بشري و خصايصي كه در سيـر اول و دوم از بيـن رفته بودند، بعد از نابودي صورت آن صفات با او تركيب مي يابند؛ تا مناسبت بين سالك و عالَم بعد از نابودي آن صفات حاصل شود و خداي تعالـي باب افاده و استفاده را در بيـن وي و بين عالم به سبب همين مناسبت بگشايد؛ پس اين مطلقاً خليفه ی الله است.

حكمت ديگر اين است كه نابودي همين صفات بشري و الحاق آن بعد از زوال آنها بدليل امتحان و آزمايش مكلّفين است تا ناپاك را از پاك و تكذيب كننده را از تصديق كننده جدا سازد و ايمان به غيب بعد از پوشيده شدن امر به سبب بازگشت همان صفات مذكور حاصل شود.

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)