سه دعاء بدون شک قبول میشود: دعای روزه دار، دعای مظلوم و دعای مسافر
عدل چیست؟
عدل همان انصاف و دادن حق هرکس به او و گرفتن آنچه بر اوست. در بسیاری از آیات قرآن کریم بدان امر شده و نسبت به آن تأکید گشته و با تمسّک به آن فراخوانده میشود؛ از جمله: «إِنَّ ٱللَّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي القُربَى» «در حقیقت خدا به دادگرى و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مى دهد» [النحل/90].
در جایی دیگر میفرماید: «وَإِذَا حَكَمتُم بَينَ النَّاسِ أَن تَحكُمُواْ بِالعَدلِ» «و چون میان مردم داورى مى کنید به عدالت داورى کنید» [النساء/ 58].
عدل یکی از اسماء و صفات مبارک خداوند باری تعالی میباشد.
اقسام عدل:
عدل دارای اقسام بسیاری است از قبیل:
عدالت بین دو طرف متخاصم:
حضرت رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ نمونهی برقراری عدالت بود. روزی دو مرد از انصار که با هم درگیری داشتند نزد ایشان آمده و خواستند تا میان آن دو قضاوت فرماید. حضرت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به آنان گوشزد فرمود: کسی که حق برادر خویش را برای خود بردارد، پارهای آتش را برای خود برداشته است. آن دو مرد به گریه افتاده و هردو از حق خویش بر برادر خود دست برداشتند.
عدالت در ترازو و پیمانه:
انسان مسلمان، ترازو و پیمانه را به عدالت تمام سنجیده و با رعایت عدل و انصاف، وزن نموده و حق و حقوق دیگران را کم حساب نمیکند. او جزو کسانی نمیشود که در خرید بیش از حقشان برداشته و در فروش ترازو و پیمانه را کمتر میسنجند.
خداوند متعال کسانی را که چنان عمل نمایند نوید ترسناکی داده و میفرماید: «وَيلٌ لِّلمُطَفِّفِينَ. ٱلَّذِينَ إِذَا ٱكتَالُواْ عَلَى ٱلنَّاسِ يَستَوفُونَ. وَإِذَا كَالُوهُم أَو وَّزَنُوهُم يُخسِرُونَ. أَلَا يَظُنُّ أُوْلَئِكَ أَنَّهُم مَّبعُوثُونَ. لِيَومٍ عَظِيم» «واى بر کم فروشان! که چون از مردم پیمانه ستانند تمام ستانند. و چون براى آنان پیمانه یا وزن کنند به ایشان کم دهند. مگر آنان گمان نمى دارند که برانگیخته خواهند شد؟ [در] روزى بزرگ؟» [المطففین/ 1-5].
همچنین میفرماید: «وَأَقِيمُواْ ٱلوَزنَ بِالقِسطِ وَلَا تُخسِرُواْ ٱلمِيزَانَ» «و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید» [الرحمن/ 9].
عدالت میان زنان:
فرد مسلمان با همسر خویش با عدالت رفتار نموده و حق و حقوق وی را به او میدهد. چنانچه بیش از یک زن داشته باشد، میان آنان در خورد و نوش، پوشاک، مسکن، رسیدگی و نفقه، به عدالت عمل مینماید. حضرت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ میفرماید: «مَنْ كَانَتْ لَهُ امْرَأَتَانِ فَمَالَ إِلَى إِحْدَاهُمَا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَشِقُّهُ مَائِلٌ» «آنکه دو زن داشته و به یکی از آن دو گرایش داشته باشد (توجه نماید)، در روز قیامت یک جانب وی کج و مایل است» [رواه ابوداود، نسائی، ترمذی و ابن ماجه].
گرایش و بیعدالتی که در این حدیث از آن برحذر داشته شده است، ستم دربارهی حق و حقوق اوست؛ برای همین آن حضرت ـ صلی الله علیه وسلم ـ میان همسرانشان ـ رضوان الله علیهن ـ با عدالت نوبت را نگه داشته و میفرمود: «اللَّهُمَّ هَذَا قَسْمِى فِيمَا أَمْلِكُ فَلاَ تَلُمْنِى فِيمَا تَمْلِكُ وَلاَ أَمْلِكُ» «خداوندا! این قسمت و سهم دهی من در آن چیزی است که اختیارش را دارم پس مرا بخاطر آنچه در کف اختیار تو است و در دست من نیست بازخواست مفرما!» [رواه ابوداود، نسائی، ترمذی و ابن ماجه].
عدالت میان فرزندان:
انسان مسلمان بین فرزندان خویش حتی در قلب خویش با مساوات برخورد میکند. برخی را در هدیه و بخشش بر برخی دیگر ترجیح نمیدهد تا باعث دلخوری و تنفر آنان از همدیگر نگشته و آتش کینه و دشمنی را میانشان نیافروزد.
نعمان بن بشیر میگوید: پدرم بخششی در حق من انجام داد و عمره دختر رواحه (مادر نعمان) گفت: من راضی نمیشوم تا رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ بر آن گواهی ندهد.
آنگاه نزد حضرت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ رفته و بیان داشت: من به پسرم از عمره دختر رواحه چیزی بخشیدم و او مجبورم ساخت تا شما را بر آن گواه بگیرم. آن حضرت ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: «أَعْطَيْتَ سَائِرَ وَلَدِكَ مِثْلَ هَذَا؟» «آیا به دیگر فرزندانت نیز چنین عطا و بخششی دادهای؟». پاسخ داد: خیر. آنحضرت ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: «فَاتَّقُوا اللَّهَ، وَاعْدِلُوا بَيْنَ أَوْلاَدِكُمْ» «از خداوند ترسیده و در میان فرزندان تان عدالت کنید» [رواه بخاری]
عدالت با مردم:
انسان مسلمان خواستار رعایت عدل و انصاف با همهی مردمان، چه مسلمان و چه غیر مسلمان میباشد. خداوند بر عدم پایمالی حق و حقوق فردی از افراد بشر تاکید مینماید. خداوند میفرماید: «وَلَا تَبخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشيَاءَهُم» «و از ارزش اموال مردم مکاهید» [الشعراء/ 183].
نیز میفرماید:
«وَلَا يَجرِمَنَّكُم شَنَئَانُ قَومٍ عَلَى أَلَّا تَعدِلُواْ ٱعدِلُواْ هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوَى». یعنی: «...و البته نباید دشمنى گروهى شما را بر آن دارد که عدالت نکنید عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است...» [المائدة/ 8]. بدین معنی که نباید دشمنی و خصومت میانتان شما را به ستم بر آنان وادارد. بلکه حتماً باید دربارهی هرکس، چه دوست چه دشمن با عدالت رفتار شود.
فضیلت عدل:
* عدل و داد جایگاهی بس والا و بزرگ نزد پروردگار متعال دارد. خداوند سبحانه و تعالی میفرماید: «وَأَقسِطُواْ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلمُقسِطِينَ» «و عدالت کنید که خدا دادگران را دوست مى دارد» [الحجرات/ 9].
صحابی عالیقدر حضرت ابوهریره ـ رضی الله عنه ـ میگوید: عمل و کردهی یک امام عادل دربارهی رعیت اش در طول یک روز از عبادت فرد عابد درمیان خانوادهاش بمدت یکصد سال برتر است.
* عدالت در این دنیا مایهی امنیت و آرامش اوست. تعریف میکنند که فرستادهی یکی از پادشاهان به دیدار حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ آمده و ایشان را دید که زیر درختی خوابیده است. از اینکه حاکم مسلمین اینگونه بدون نگهبان خوابیده شگفتزده شده و گفت: حکومت راندی در آن عدالت را رعایت کردی، پس در امن و امان خفتی، ای عمر!.
* عدالت پایه و اساس حکومت میباشد. یکی از والیان نامهای به عمر بن عبدالعزیز ـ رضی الله عنه ـ نوشته و از او درخواست پول فراوانی برای بنای حصاری گرداگرد پایتخت ولایتش نمود. عمر به او نوشت: حصار چه سودی دارد؟ آن را با عدل و داد پاسداری نما و راههایش را از ستم و ظلم پاکیزهدار!.
* عدل و داد امنیت را برای ضعیفان و تهیدستان به همراه داشته و آنان در چنان محیطی احساس سربلندی و افتخار مینمایند.
* عدالت، میان مردم، چه حاکم و چه محکوم، محبت و دوستی میپراکند.
* عدالت ستمکار را از ستم کردن و طمعکار را از حرص و آز ورزیدن بازداشته، از حق و حقوق و داراییها و آبروی مردم پاسداری مینماید.
ظلم:
خداوند متعال از ظلم و ستم برحذر داشته و میفرماید: «وَلَا تَحسَبَنَّ ٱللَّهَ غَفِلًا عَمَّا يَعمَلُ ٱلظَّلِمُونَ. إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُم لِيَوم تَشخَصُ فِيهِ ٱلأَبصَرُ» «و خدا را از آنچه ستمکاران مى کنند غافل مپندار جز این نیست که [کیفر] آنان را براى روزى به تاخیر مى اندازد که چشمها در آن خیره مى شود» [إبراهیم/ 42]. و نیز:
«فَوَيل لِّلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِن عَذَابِ يَومٍ أَلِيمٍ» «پس واى بر کسانى که ستم کردند از عذاب روزى دردناک!» [الزخرف/ 65].
همچنین فرموده است: «أَلَا لَعنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّلِمِينَ» «هان که لعنت خدا بر ستمگران است» [هود/ 18].
پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ نیز ما را از ستم برحذر داشته و فرموده است: «اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». «از ظلم بپرهیزید؛ زیرا ظلم تاریکیهای روز قیامت است» [رواه مسلم] همچنین فرموده است: «ثلاث دعوات مستجابات: دعوة الصائم، و دعوة الـمظلوم، و دعوة الـمسافر». «سه دعاء بدون شک قبول میشود: دعای روزه دار، دعای مظلوم و دعای مسافر» [رواه بیهقی].
یا اینکه میفرماید: «الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ لاَ يَظْلِمُهُ وَلاَ يُسْلِمُهُ» «مسلمان برادر مسلمان است، بر او ظلم نمیکند، و به او خیانت نمینماید» [رواه بخاری].
اقسام ظلم:
ظلم انسان به نسبت پروردگارش:
آن است که انسان به آفریدگار خویش باور نداشته و به خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ کفر ورزد. خداوند شرک به خود را از بزرگترین ظلمها شمرده و میفرماید: «لَا تُشرِك بِاللَّهِ إِنَّ ٱلشِّركَ لَظُلمٌ عَظِيم» «به خدا شرک میاور که به راستى شرک ستمى بزرگ است» [لقمان/ 13].
ستم انسان بر همنوعانش:
فرد ستمکار به مال و جان و حریم دیگران تجاوز میکند. ناسزا گفتن، ستاندن اموال آنها و تجاوز به حق و حقوق آنان ظلم بوده و فرد مسلمان از تمام این اعمال به دور است.
ستم انسان بر خویشتن:
با ارتکاب گناهان و کارهای ناروا و دور افتادن از راه و مسیر خداوند سبحانه و تعالی و پیروی از شیطان، واقع میشود.
سزای ستمکاری:
روزی پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به یارانش فرمود: «أَتَدْرُونَ مَا الْمُفْلِسُ» «میدانید که چه کسی مفلس و ورشکسته است؟» گفتند: در میان ما ورشکسته کسی است که پول و کالایی نداشته باشد. آن حضرت ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: «إِنَّ الْمُفْلِسَ مِنْ أُمَّتِى يَأْتِى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِصَلاَةٍ وَصِيَامٍ وَزَكَاةٍ وَيَأْتِى قَدْ شَتَمَ هَذَا وَقَذَفَ هَذَا وَأَكَلَ مَالَ هَذَا وَسَفَكَ دَمَ هَذَا وَضَرَبَ هَذَا فَيُعْطَى هَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ وَهَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ فَإِنْ فَنِيَتْ حَسَنَاتُهُ قَبْلَ أَنْ يُقْضَى مَا عَلَيْهِ أُخِذَ مِنْ خَطَايَاهُمْ فَطُرِحَتْ عَلَيْهِ ثُمَّ طُرِحَ فِى النَّارِ»
«مفلس در میان امتم کسی است که در روز قیامت، با نماز و روزه و زکات میآید در حالی که این را دشنام داده و این را به زنا متهم ساخته، مال این را خورده، خون این را ریخته و این را زده است، و به این از نیکیها و حسناتش داده میشود به این هم از حسنات و نیکیهایش داده میشود، اگر حسناتش قبل از ادای حقوق که بر وی است، تمام شود، از گناهانشان گرفته شده و بر دوشش نهاده شده و سپس به آتش افگنده میشود» [رواه مسلم و ترمذی].
پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ بر ادای حق و حقوق افراد، پیش از آنکه روز قیامت و حسابرسی آنان توسط خداوند متعال فرا برسد، تاکید فراوان داشته و میفرمود: «لَتُؤَدُّنَّ الْحُقُوقَ إِلَى أَهْلِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُقَادَ لِلشَّاةِ الْجَلْحَاءِ مِنَ الشَّاةِ الْقَرْنَاءِ»
«بخداوند قسم که حقوق را به صاحبانش در روز قیامت خواهید پرداخت و حتی قصاص گوسفند بیشاخ از گوسفند شاخدار گرفته میشود» [رواه مسلم].
حق تمامی مخلوقات در روز قیامت بازپس گرفته خواهد شد و حتی به بز بدون شاخی که توسط بز شاخدار مضروب شود، شاخ داده میشود تا حقش را از دیگری گرفته بگیرد. پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ قِيدَ شِبْرٍ مِنَ الأَرْضِ طُوِّقَهُ مِنْ سَبْعِ أَرَضِينَ» «کسی که به اندازه ی یک وجب از زمین ظلم نماید، از هفت زمین آن وجب بر گردنش حلقه میشود» [متفق علیه].
بنابراین هرکس که ستمی روا داشته و چیزی را که حق او نیست تصاحب نماید، در روز قیامت آن چیز وبال و مایهی ننگ وی گشته و خداوند متعال وی را در روز قیامت بخاطر ستمی که در این جهان روا داشته است عذاب خواهد داد.
پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ در این باره میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ لَيُمْلِى لِلظَّالِمِ (أي: يؤخر عقابه) حَتَّى إِذَا أَخَذَهُ لَمْ يُفْلِتْهُ» «خداوند برای ظالم مهلت میدهد و چون او را بگیرد و مورد مؤاخذه قرار دهد رهایش نمیکند» [متفق علیه]
سپس این آیه را تلاوت فرمود: «وَكَذَلِكَ أَخذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ ٱلقُرَى وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخذَهُۥٓ أَلِيم شَدِيدٌ» «و اینگونه بود [به قهر] گرفتن پروردگارت وقتى شهرها را در حالى که ستمگر بودند [به قهر] مى گرفت آرى [به قهر] گرفتن او دردناک و سخت است» [هود/ 102].
رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ از خداوند رب العزة چنین نقل میفرماید: «يَا عِبَادِى إِنِّى حَرَّمْتُ الظُّلْمَ عَلَى نَفْسِى وَجَعَلْتُهُ بَيْنَكُمْ مُحَرَّمًا فَلاَ تَظَالَمُوا» «ای بندگانم! من ظلم و ستم را بر خویش حرام کردم، آنرا در میان شما نیز حرام ساختم، پس به یکدیگر ظلم و ستم نکنید» [رواه مسلم].
لذا فرد مسلمان شایسته است که از ظلم و ستم دوری جسته و پشتیبان ستمکاران نباشد.
زنی در حین فتح مکه چیزی را دزدید و پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ خواست حد را بر او جاری ساخته و دست او را قطع سازد. خانوادهاش پیش اسامه بن زید رفته و درخواست شفاعت آن زن را نزد پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ نمودند تا دست او را قطع نکنند و میدانستند که رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ اسامه را بسیار دوست داشتند.
وقتیکه اسامه شفاعت آن زن را نمود، رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ چهرهشان متغیر شده و فرمود: «أَتَشْفَعُ فِي حَدٍّ مِنْ حُدُودِ اللَّه؟!ِ» «آیا در حدّی از حدود خدا شفاعت میکنی؟!». سپس آن حضرت ـ صلی الله علیه وسلم ـ برخاسته و برای مردم خطبه خوانده و فرمودند: «فإِنَّمَا أَهْلَكَ الَّذِينَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ كَانُوا إِذَا سَرَقَ فِيهِمُ الشَّرِيفُ تَرَكُوهُ، وَإِذَا سَرَقَ فِيهِمُ الضَّعِيفُ أَقَامُوا عَلَيْهِ الْحَدَّ، وَايْمُ اللَّهِ، لَوْ أَنَّ فَاطِمَةَ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ سَرَقَتْ لَقَطَعْتُ يَدَهَا» «مردمی را که پیش از شما بودند این چیز هلاک ساخت که چون شخص شریف و بزرگ زادهای در میانشان دزدی میکرد، او را فرو میگذاشتند و چون شخص ضعیف و ناتوان در میانشان دزدی میکرد، حد را بر او جاری میساختند و سوگند به خدا که اگر فاطمه دختر محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ دزدی میکرد، حتماً دستش را قطع میکردم» [رواه بخاری]
***
مردی از اهل مصر نزد حضرت عمر بن خطاب ـ رضی الله عنه ـ آمده و گفت: «من با پسر عمرو بن عاص والی مصر مسابقهای داده و از او بردم و او مرا با شلاقش زده و به من گفت: من فرزند دو بزرگوار هستم!» حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ به حضرت عمرو بن عاص ـ رضی الله عنه ـ نوشت: «وقتی نامهی مرا دریافت نمودی همراه با پسرت در اینجا حاضر شو». زمانیکه آن دو حاضر گشتند، حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ شلاق را به آن مرد مصری داد تا فرزند عمرو بن عاص را بزند و گفت: «اکنون این فرزند دو بزرگوار را بزن!».
***
در زمان حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ مردی از بزرگان عرب، اسلام پذیرفته و عازم حج گشت. وقتی که طواف مینمود، مردی ردایش را لگد کرد و او ضربهی محکمی بر صورت آن مرد زد.
آن مرد پیش حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ شکایت برد. حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ ضارب را احضار فرموده و از آن مرد خواست تا او را قصاص نموده و همانگونه که بر صورت وی ضربه وارد شده، بر صورت او ضربه بزند. مرد صاحب مقام با تعجب پرسید: آیا در این قضیه من با او یکسان هستم؟ حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ فرمود: آری! اسلام میان شما برابری برقرار ساخته است.
***
تعریف میکنند که مردی ماهی بزرگی را شکار کرد. او بسیار خوشحال شد. حاکم شهر او را در مسیر بازگشت بسوی همسر و فرزندانش دیده و نگاهی به ماهی همراه وی انداخته و آن را از او گرفت. مرد ماهیگیر اندوهگین شده و برای ابراز شکایت به خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ دست به آسمان برداشته، دعا کرد تا ستمگر را به مجازات برساند.
حاکم به کاخ خویش بازگشت و هنگامیکه ماهی را به خدمتکاران میداد تا آن را بپزند، ناگهان ماهی انگشت وی را گاز گرفته و حاکم فریادی کشید و درد شدیدی را در دست خویش احساس کرد. بلافاصله پزشکان را گردآوردند و آنان به او اطلاع دادند که نوعی سم، انگشت وی را در پی گاز گرفتن ماهی، آلوده ساخته است؛ باید فوراً آن را قطع نمایند تا سم به بازویش منتقل نگردد. اما پس از قطع انگشتش، معلوم شد که سم مذکور به بازو و از آن جا به دیگر اعضای بدنش سرایت کرده است. حاکم ستم خویش بر مرد ماهیگیر را به خاطر آورده و به جست و جوی او فرستاد. وقتی او را یافتند از او درخواست کرد تا وی را بخشیده و از گناهش درگذرد تا خداوند او را شفا دهد. آنگاه مرد او را بخشید.
***
یک روز حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ با یک یهودی بخاطر یک زره اختلاف پیدا کرده و پیش قاضی رفتند. حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ گفت: این یهودی زره مرا برداشته است. مرد یهودی این ادّعا را رد کرد. قاضی به حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ گفت: آیا شاهدی هم داری؟ حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ فرمود: آری! و فرزندش حضرت حسین ـ رضی الله عنه ـ را حاضر ساخت و حضرت حسین ـ رضی الله عنه ـ شهادت داد که زره مورد نظر از آنِ پدرش میباشد. لیکن قاضی به حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ گفت: آیا شاهد دیگری هم داری؟
حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ پاسخ داد: خیر.
قاضی حکم صادر نمود که زره از آن، مرد یهودی باشد؛ چرا که حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ شاهدی جز فرزندش نداشته است. مرد یهودی گفت: امیرالمومنین با من پیش قاضی آمده و قاضی علیه او حکم صادر نمود. آنگاه امیرالمؤمنین به آن حکم گردن نهاده و راضی گشت. ای امیرالمؤمنین! بخدا که تو راست گفتی؛ این زره مال تو بود که از شترت افتاد و من آن را برداشتم. گواهی میدهم که هیچ معبودی جز الله نیست و آنکه حضرت محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرستادهی اوست. آنگاه در حالیکه از اسلام خویش شاد و مسرور بود، زره را به حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ پس داد.