حضرت مولانا غوث محمّد نقشبندي مجدّدي ـ قدّس سرّه ـ در كتاب حجة السّالكين براي علائم پير كامل و مكمّل ده شرط بيان نموده است، آنرا بطور مختصر در اينجا ذکر مينمائيم: 1- مهمترين آن اين است كه ظاهرش به اتباع كمال متابعت حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و سلّم ـ آراسته باشد و باطنش از ما سوي الله خلاص باشد. 2- مداومت نمودن بر ذکر و مشغول شدن به خداوند پاك و اميد از حق تعالي و روگرداني از خلق. 3- آنكه سلسله از پيغمبر ـ عليه الصلوة و السّلام ـ و پيران كبار به او رسيده باشد. 4- آنكه از پير كامل مكمّل اجازت داشته باشد.
حضرت مولانا غوث محمّد نقشبندي مجدّدي ـ قدّس سرّه ـ در كتاب حجة السّالكين براي علائم پير كامل و مكمّل ده شرط بيان نموده است، آنرا بطور مختصر در اينجا ذکر مينمائيم:
1- مهمترين آن اين است كه ظاهرش به اتباع كمال متابعت حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و سلّم ـ آراسته باشد و باطنش از ما سوي الله خلاص باشد.
2- مداومت نمودن بر ذکر و مشغول شدن به خداوند پاك و اميد از حق تعالي و روگرداني از خلق.
3- آنكه سلسله از پيغمبر ـ عليه الصلوة و السّلام ـ و پيران كبار به او رسيده باشد.
4- آنكه از پير كامل مكمّل اجازت داشته باشد.
5- آنكه فناي نفس و فناي قلب را حاصل كرده باشد.
6- آنكه سلوك را تا ولايت كبري كسب كرده باشد، اين زمان كامل ميگردد؛ چون فيض ولايت عليا و از باقي مقامات تا دايره لاتعين بر وي فايض گرديد، اين زمان كامل و مكمّل ميباشد.
7- آنكه هر كس كه در مجلس او بنشيند، دل او به حضرت حق ـ جلّ و علا ـ ميلي و توجّهي پيدا ميكند و برودتي از ما سوي مفهوم شود اين هم نظر به ارباب مناسبت است، بي مناسبت محض، محروم مطلق است.
هر كه او روي به بهبود نداشت
ديدن روي نبي سود نداشت
8- الشيخ يحيي و يميت. احيا و اماتت از لوازم شيخي است. مراد از احيا و اماتت، روحي است نه جسمي و مراد از حيات و موت، فنا و بقاست كه به مقام ولايت و كمال ميرساند و شيخ مقتدي به اذن الله ـ جلّ جلاله ـ متكفل اين دو امر است. پس شيخ را از اين احيا و اماتت چاره نباشد.
9- آنكه پير بايد كه به دولت جذبه و سلوك مشرف شده باشد و به سعادتِ فنا و بقا مستسعد گشته و سير الي الله و سير في الله و سير مع الله و سير من الله را به اتمام رسانيده باشد.
10- آنكه بر عقاید حقه و صحیحه معتقد و راسخ باشد.
حضرت امام رباني ـ رحمة الله علیه ـ در مكتوبات خود می فرمایند: «علامتي كه محق اين طايفه از مبطل اينها جدا شود آن است: اگر شخصي باشد كه استقامت بر شريعت داشته باشد و در مجلس او، دل را به حضرت حق ـ سبحانه و تعالي ـ ميلي و توجّهي پيدا ميگردد و برودتي از ماسوي مفهوم ميشود آن شخص محق است و در عداد اولياست علي تفاوت الدرجات. اين هم نظر به ارباب مناسبت است بي مناسبت محض، محروم مطلق است». مكتوب 92، ج2، ص283