کرامات اولیا

کرامات اولیا
خلاصه

بر ولي، پوشيدن حال خود و پنهان نمودن كرامات واجب است. ولي تابع نبي است. پس معجزة نبي براي او كافي است؛ بر خلاف نبي. چرا كه دانستن نبوت نبي بر خود نبي واجب است .

5 5 00

كرامات اولياء اموري خارق العاده است كه خداوند متعال بوسيله آن، آنها را مورد اكرام قرار مي دهد.

وقوع كرامت نزد اهل سنت و جماعت از اهل علم و معرفت، بر خلاف معتزله جايز و ثابت است.

ابو شكور در تمهيد خود از معتزليان نقل كرده است كه جايز نيست، از وليّ كرامتي صادر شود كه خارج از طبيعت و نقض كننده عادت باشد؛ چرا كه اين كرامت، شبيه معجزه است كه در اين صورت، شك و ترديد در مورد تشخيص ميان وليّ و نبي قبل از ادّعاي نبوت، ايجاد مي شود و نبي از غير نبي متمايز نمي گردد.


اكثر فقهاء از اهل سنت و جماعت كرامت را جايز دانسته اند
؛ چرا كه شبهه در معجزه ايجاد نمي كند. بلكه آن دليل بر صحت نبوّت است؛ زيرا كرامت ولي، معجزه اي براي نبي اي است كه آن ولي از امت اوست؛ چرا كه ايمان به نبي و عدم ادّعاي نبوت، شرط حصول ولايت است. تا جايي كه اگر همين ولي استقلال به نفس خود و عدم متابعت نبي را ادّعا نمود، هرگز ولي نيست؛ بلكه زنديق است و هيچ كرامتي به دست او ظاهر نمي شود.

در نظم الفرائد حاشيه شرح العقائد نيز چنين آمده است.

در شرح العقائد آمده است: كرامات اولياء حق است. پس كرامت به طريق نقض عادت براي ولي ظاهر مي گردد. مانند: پيمودن مسافت طولاني در مدت كوتاه و آوردن تخت بلقيس توسط يكي از پيروان حضرت سليمان علیه السلام كه بنا بر مشهور، آصف بن برخيا بودـ ، قبل از يك چشم بر هم زدن با وجود دوري مسافت و مانند آماده شدن غذا و نوشيدني و لباس موقع نياز. چنانچه درباره حضرت مريم بود:

«كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ اَنَّي لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ» «هرگاه زكريا نزد مريم در محراب وارد مي شد، در نزدش رزقي مي ديد؛ گفت: چگونه اين براي تو [آماده و آورده شده] است؟ مريم گفت: آن از نزد خداست.» سوره آل عمران جزء 3 آيه 37

و نيز رفتن بر روي آب چنانچه از بسياري از اولياء نقل گرديده است و پرواز در هوا چنانچه از حضرت جعفر بن ابي طالب رضی الله عنه و لقمان سرخسي و غير اينها نقل شده است. كَمَا قَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه وسلّم: رَأَيْتُ جَعْفَرًا يَطِيْرُ مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي الْجَنَّةِ. سنن ترمذي ج5، ص654

نبي اكرم صلی الله علیه وسلّم فرمودند : «جعفر بن ابي طالب رضی الله عنه را ديدم در حالي كه با فرشتگان در جنّت پرواز مي كرد» و مانند سخن گفتن حيوانات و موجودات بي جان.

اما سخن گفتن موجود بي جان مانند آنچه روايت گرديده است از كاسه اي كه در حضور سلمان فارسي رضی الله عنه و ابي الدرداء رضی الله عنه تسبيح گفت و هر دو تسبيح آن را شنيدند.

اما سخن گفتن حيوانات مانند سخن گفتن سگ با اصحاب كهف و همانگونه كه از نبي اكرم صلی الله علیه وسلّم روايت شده است: «مردي گاوي را در حالي كه بار بر آن نهاده بود، مي راند؛ ناگهان گاو به او گفت: من براي بار بردن خلق نشده ام؛ بلكه براي زراعت و نرم كردن زمين خلق گرديده ام.»

مردم گفتند: «سبحان الله، گاو حرف مي زند» پيامبر خدا صلی الله علیه وسلّم فرمود: «به اين داستان ايمان آورده ام.» صحيح البخاري ج3، ص1280

نيز مانند ديدن حضرت عمر فاروق رضی الله عنه لشكر خود را در نهاوند در حالي كه خود بر منبر در شهر مدينه منوره نشسته بود، تا اين كه امير لشكر را ندا كرد «يا سارية الجبل، الجبل» كه او را از پشت كوه به دليل كمين گرفتن دشمن در آنجا، بر حذر داشت. ساريه نيز كلام فاروق رضی الله عنه را با وجود دوري مسافت شنيد.

مانند حضرت خالد رضی الله عنه كه «زهر» را آشاميد، بدون اينكه از آن آسيبي ببيند و مانند رود نيل كه به سبب نامه ی فاروق اعظم رضی الله عنه جاري شد.

امثال اين بيشتر از آن است كه شمرده شود و از آن جمله تعمير ديوار به دست خضر علیه السلام و غير آن از چيزهاي شگفت آور كه او مي دانست و بر حضرت موسي ـ عَلَي نَبِيِّنَا وَ عَلَيْهِ الصَّلَوةُ و السَّلَامُ ـ پوشيده بود؛ همه اينها از جمله چيزهايي هستند كه بر خلاف عادت مي باشند. اين اعمال مختص به خضر علیه السلام بود؛ در حالي كه او نبي نبود، امّا وليّ بود.

از جمله آنچه كه در اثبات كرامت اولياء از احاديث صحيح آمده است كه:

عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و سلّم اَنَّهُ قَالَ : لَمْ يَتَكَلَّمْ فِي الْمَهْدِ اِلَّا ثَلَاثَةٌ ، عِيْسَي بْنُ مَرْيَمَ، وَ صَبِيٌّ فِيْ زَمَنِ جُرَيْحٍ الرَّاهِبِ، وَ صَبِيٌّ آخَرُ. صحيح البخاري ج3، ص1268 و صحيح ابن حبان ج14، ص412

پيامبر خدا صلی الله علیه و سلّم فرمود: «فقط سه شخص در گهواره سخن گفته اند: حضرت عيسي بن مريم ـ عليهما السلام ـ و كودكي در زمان جريج راهب و كودكي ديگر».

از جمله كراماتي كه در احاديث آمده، حديث غار است؛ چنانچه گشوده شدن درِ غار به سبب دعا كردن همان سه نفر بعد از قرار گرفتن صخره بر در آن، مشهور است و چون طولاني بود به دليل اختصار آن را شرح نداديم.

حقيقتاً از صحابه و تابعين و كساني كه بعد از آنها بودند، كرامات به اندازه اي به وقوع پيوسته كه به حدّ شهرت رسيده است و حال آنكه درباره آن كتاب هاي بسياري نيز نوشته شده است .

در شرح عقائد آمده است: دليل بر حقانيت كرامت آن است كه بطور متواتر از بسياري صحابه كرام ـ رضوان الله عليهم اجمعين ـ و كساني كه بعد آنها بودند روايت گرديده است؛ به نحوي كه انكار كردن آن ممكن نيست. شرح العقائد ص 226 خصوصاً امر مشترك آن؛ اگر چه تفاصيل آن «آحاد» باشد.

نيز قرآن مجيد از ظاهر شدن كرامت از حضرت مريم و از صاحب سليمان علیه السلام كه آصف بن برخيا بود، سخن مي گويد.

بعد از ثبوت وقوع كرامت هيچ حاجتي به اثبات جواز آن نيست؛ در حالي كه دلايل بر اثبات جواز كرامت اولياء بسيار زياد مي باشد.

امام محي الدين ابن العربي رحمه الله در فتوحات مكيه مي نويسد: كرامت بر دو نوع است: يكي كرامت حسي و دوم كرامت معنوي. مردم عامي فقط كرامت حسي را مي دانند. مانند خبر دادن از امور آينده، راه رفتن روي آب، پرواز كردن در آسمان، پيمودن مسافت دور در اندك زمان و امثال اينها.

اما كرامت معنوي را فقط بندگان خاص خداي تعالي مي دانند؛ مانند: حفظ و رعايت كردن تمام آداب شرعي، توفيق حاصل كردن به اخلاق نيك و پسنديده، محافظت بر انجام واجبات در اوقات آن، شتافتن به نيكي ها، پاك كردن قلب از بيماريهاي باطني همچون كينه، حسد، بخل، بغض و غیر آن از صفات زشت و ناپسند و رعايت حقوق خداوندي كه تعلّق به ذات آن دارد و يا غير آن.

نزد بزرگان جز كرامات معنوي، بقيه اعتبار ندارد. همچنان كه مجدد الف ثاني رحمه الله در مكتوبات خود فرموده است: «فرق در ميان معجزات و كرامات اين است كه انبياء ـ عليهم السلام ـ به آشكار كردن معجزه امر شده اند تا اينكه فرق نبي از غير نبي نمايان گردد.

اما بر ولي، پوشيدن حال خود و پنهان نمودن كرامات واجب است. اين شرط نيست كه ولي از غير ولي، به واسطه عدم نياز آگاهي ولي بر ولي بودن خويش، تمايز گردد؛ پس چگونه دانستن ولايتش بر غير او واجب باشد.

ديگر اينكه ولي تابع نبي است. پس معجزة نبي براي او كافي است؛ بر خلاف نبي. چرا كه دانستن نبوت نبي بر خود نبي واجب است. پس بر نبي لازم است، كه بداند من نبي ام. ظاهر كردن خوارق عادات از نبي قصداً مي باشد و از حكم نبي به طور قطعي به موجب معجزات اين است كه او نبي و شريعت او حق است. به خلاف ولي؛ چرا كه او را علم و قصد و حكم، ضروري نيست و نه يقين كردن به كرامت خود و نه ادّعاي آن است؛ چرا كه امكان دارد كه آن مكر باشد.

بدان كه «ولايت» عبارت از قرب الهي است و كرامت حسي براي ولايت شرط نيست. پس كرامت در ولايت ولي نمي افزايد و از ولايت او نمي كاهد. پس وجود كرامت و عدم آن برابر است؛ بلكه عدم آن در حق ولي بهتر است. چنانچه دليلش قبلاً گذشت با اين سخن كه آيا جايز است كه ولي بداند كه او ولي است يا نه؟

ابوعلي جوزجاني رحمه الله فرمود: «خواهان استقامت باش نه خواهان كرامت؛ زيرا كه نفس تو در طلب كرامت حركت مي كند و پروردگارت از تو استقامت مي خواهد».

علامه علي قاري رحمه الله نيز در شرح فقه اكبر گفته است: «هيچ نيازي به فرق گذاشتن ميان كرامتِ ولي و ارهاصِ نبي نيست؛ چرا كه نبي نيز قبل از وحي، از جمله اولياء بوده است.»

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)