تحقیق درباره کلمه صوفی

تحقیق درباره کلمه صوفی
خلاصه

در عصر تابعين، اغراض دنيوی يکی پس از ديگری آهسته و نهانی به ميان آمد و در اين ميان مردمانی بودند که اين رويداد را برای خود دشوار می ديدند و محيط بر ايشان تنگ شده بود، آنها برای حفظ دين خويش از فتنه، عزلت و گوشه گيری را اختيار کردند و تنها به نصيحت برادران خود اکتفا نمودند و بر همين گروه نامهايی اطلاق شد که از جمله يکی صوفی و زاهد بود.

7 5 00

قشيری در رساله ی خود بيان کرده است که اصحاب پيامبر صلی الله علیه و سلّم تمام بزرگی ها و کرامتها را به سبب مصاحبت حضرت رسول صلی الله علیه و سلّم كسب كرده بودند و چـون فضيلت برتری از صحبت حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و سلّم نيست به آنها «اصـحاب» گفته شـده است و كسانی كه به صحبت اصحاب رسيده باشند «تابعيـن» ناميده می شوند. در عصر تابعين، اغراض دنيوی يکی پس از ديگری آهسته و نهانی  به ميان آمد و در اين ميان مردمانی بودند که اين رويداد را برای خود دشوار  می ديدند و محيط بر ايشان تنگ شده بود، آنها برای حفظ دين خويش از فتنه، عزلت و گوشه گيری را اختيار کردند و تنها به نصيحت برادران خود اکتفا نمودند و بر همين گروه نامهايی اطلاق شد که از جمله يکی صوفی و زاهد بود. در حقيقت کلمه زاهد نزد اعراب قبل از اسلام و بعد از اسلام معروف بود و کلمه صوفی در عهد تابعين معروف شد و اين کلمه به کسی اطلاق می گرديد که از فتنه های دنيايی مثل قصرها، ثروت و کنيزان زياد و اموال دوری گزيده و خاص در عبادت و ذکر خداوند جل جلاله غرق فنا شده باشد که برای اثبات اين قول دو دليل ذکر می کنم:

1) امام حسن بصری(رح) (21ـ110 ) گفته است: صوفی ای را در طواف ديدم، چيزی برايش دادم نگرفت و گفت: همراه من چهار دانق[هر دانق، يک ششم درهم است] است که مرا کفايت می کند.

2) امام سفيان ثوری(رح) (97ـ161) گفته است: اگر ابوهاشم صوفی نمی بود من نازکی های ريا(شرک خفی) را نمی شناختم.

بنابراين می توانيم بگوييم که تصوّف آن است که در سنّت رسول اکرم صلی الله علیه و سلّم نمايان شده است و اين حقيقت، نخست در سلوک صحابه بزرگ که به بصيرت و بينايی ضمير متمايز بودند، روشن گرديده بعد از آن در سلوک مردانی چون حسن بصری، داود طائی، معروف کرخی، سری سقطی و جنيد بغدادی ـ رحمهم الله تعالي ـ درخشيده است سپس از حيث اسم و وصف و عنوان و لقب شايع شده است. مثل کلمه حواری که به معنی پيراهن سفيد است و بعداً بر جماعتـی مخلص و پاک مانند حواری حضرت عيسـی ـ علـي نبينا و عليه السلام ـ اطلاق  شده است.

تصوّف چيزهای حلال را حرام نمی گرداند و آنچه تصوّف برای ما از رياضت های فکری و جسمی تعيين می کند، از قبيل توصيه طبيب برای مريض است تا از مرض شفا يابد.

تزکيه نفس، شاخه ای از درخت تصوّف و جهاد در راه آن از تعاليم و آموزش دين پاک اسلام است. نفس اگر به حال خود گذاشته شود، سرکش و طغيانگر می گردد و صاحب خود را به هلاکت می کشاند. خداوند سبحانه و تعالی فرموده است: «وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ» ق/16 « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ» ناس/ 1-6.

بديهی است که اگر نفس از شهوات باز داشته نشود و به تربيت و تهذيب اخلاق و عبادت وابسته نگردد، هلاک کننده و کشنده است؛ از اين رو قرآن کريم ما را به مجاهده با نفس و محو صفات مذموم آن امر فرموده و راههای استفاده مشروع از اموال و چيزهای پاک را برای ما روشن ساخته است. البتّه هيچ گاه تصوّف در عمل كردن به اين دستورها از حدود اوامر و نواهی قرآن کريم خارج نمی گردد.

خداوند جل جلاله فرموده است: «وَ لَاتُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» «و بايد چشمان تو يک لحظه از آنها غافل نشود، که به زينت های دنيا مايل شوی و هرگز فرمانبرداری کسی را مکن که قلب او را از ذکر خود غافل ساختيم و هوای نفس خود را پيروی می کند و کار سرکشی او  از حد گذشته است». كهف / 28

پس بر تو لازم است که با نفس خود جهاد نمايی و در سرزنش و سرکوبی آن و پايداری در مقابل آن خود را مکلّف بدانی تا به ثواب نايل گردی. خداوند سبحانه و تعالی فرموده است: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا» «مال و فرزندان آرايش حيات  دنيايی است و اعمال نيکو و صالحی که باقی می ماند در نزد پروردگار تو بهتر و نيکو تر است براي آرزو كردن.» كهف / 46.

و همچنين فرموده است: «وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ» «و نيست حيات دنيا مگر جنس غرور و فريب». حديد /20 و فرموده است سبحانه و تعالی: «وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ» «و نيست اين زندگانی دنيا مگر بيهوده و بازی و حقا که سرای آخرت زندگانی حقيقی است اگر باشند که بدانند». عنكبوت / 64.

مختصر اينکه تصوّف جز به راه استواری و تحکيم ديانت بر حق اسلام به هيچ سمت و سوی ديگری نمی کشاند و با کسب حلال و تشکيل خانواده در ضديت نيست. ليکن تصوّف می گويد: دين و آخرت خود را تابع و دنباله روی دنيای خود نساز و حيات خود را غنيمت شمرده، برای جمع آوری مال صرف نکن و شکم خود را به خوردن چيزهای فاسد آلوده مساز که سبب بيماری تن تو گردد. مال و ثروت ورد هميشگی شب و روز تو نباشد؛ سهم و نصيب خود را از دنيا فراموش مکن. برای دنيای خود به اندازه درنگ و توقف خود در آن کار کن. مال را جمع کن اما نه به اندازه طول عمر خودت و فرزندانت حرام را با حلال مخلوط مگردان.

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)