تحریض بر دوام ذکر الهی و ترغیب بر اختیار نمودن طریقه نقشبندیّه به قلم حضرت امام ربانی رحمه الله

تحریض بر دوام ذکر الهی و ترغیب بر اختیار نمودن طریقه نقشبندیّه به قلم حضرت امام ربانی رحمه الله
خلاصه

دانا و آگاه باش که سعادت تو، بلکه سعادت جمیع بنی آدم و فلاح و رستگاری همه، در ذکر مولای خود است

8 5 00

به یکی از فرزندان میرمحمدنعمان بدخشی در تحریض بر دوام ذکر الهی ـ جَلَّ سُلْطَانَه ـ و در ترغیب بر اختیار نمودن طریقه علیّه نقشبندیّه ـ قَدَّسَ اللهُ تَعَالَی اَسْرَارَهُمْ ـ با بیان طرز ذکر وَ ماَ یُنَاسِبُ ذَلِکَ.

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیْمِ اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِیْنَ وَ الصَّلَوةُ وَ السَّلاَمُ عَلَی سَیِّدِ الْمُرْسَیْنَ وَ آلِهِ الطَّاهِرِیْنَ اَجْمَعِیْنَ.

دانا و آگاه باش که سعادت تو، بلکه سعادت جمیع بنی آدم و فلاح و رستگاری همه، در ذکر مولای خود است ـ جَلَّ سُلْطَانَه ـ ؛ تا ممکن باشد جمیع اوقات را مستغرق ذکر الهی ـ جَلَّ سُلْطَانَه ـ باید ساخت و یک لحظه تجویز غفلت نباید کرد.

للهِ سُبْحَانَهُ اَلْحَمْدُ وَ الْمِنَّةُ که دوام ذکر در طریقه حضرات خواجگان ـ قَدَّسَ اللهُ تَعَالَی اَسْرَارَهُمْ ـ در ابتدا میسَّر می­گردد و به طریق اندراج النِّهَایَةِ فِی الْبِدَایَةِ حاصل می شود؛ پس اختیار این طریقه علیّه مرّ طالب را اَولی و انسب باشد بلکه واجب و لازم. پس بر تو باد که قبله توجه را از همه سو گردانیده، به کلیَّت به جناب عالی اکابر این طریقه علیّه اقبال نمایی و همتی از باطن شریف ایشان خواهی.

در ابتدا از ذکر گفتن چاره نبود،‌ باید که متوجه قلب صنوبری گردی که آن مضغه همچو حجره ایست مرّ قلب حقیقی را و اسم مبارک «الله» را بر آن قلب بگذرانی و در این وقت به قصد، هیچ عضوی را حرکت ندهی و به کلیّت متوجه قلب نشینی و در متخیله صورت قلب را جان دهی و به آن ملتفت نباشی، چه مقصود توجه به قلب است، نه تصویر صورت آن و معنی لفظ مبارک «الله‌« را بیچونی و بیچگونگی ملاحظه نمایی و هیچ صفت را به آن منظم نسازی و به حاضر و ناظر نیز ملحوظ نکنی تا از ذروه­ی حضرت ذات تعالی و تقدس به حضیض صفات فرود نیایی و از آنجا به شهود وحدت در کثرت نیفتی و از گرفتاری بیچون به شهود چون، آرام نگیری. چه هرچه در مرآت چون ظاهر شود، بیچون نبود و هرچه در کثرت نمودار گردد، واحد حقیقی نباشد.

بیچون را ورای دایره­ی چون باید جست. بسیط حقیقی را بیرون محاوطه کثرت باید طلبید. اگر در وقت ذکر گفتن صورت پیر بی­تکلف ظاهر شود، آن را نیز به قلب باید برد و در قلب نگاه داشته، ذکر باید گفت.

می­دانی که پیر کیست؟ پیر آن کس است که از او طریق وصول به جانب قدس خداوندی ـ جَلَّ شَاْنُهُ ـ استفاده نمایی و مددها و اعانت ها در این طریق یابی. مجرّد کلاه و دامنی و شجره که عرف شده است از حقیقت پیری و مریدی خارج و داخل رسوم و عادات، مگر آنکه جامه تبرُّک از شیخ کامل و مکمل به دست آری و با اعتقاد و اخلاص به او زندگانی نمایی،‌ احتمال ثمرات و نتایج در این صورت نیز قوی است و بدانی که منامات[خواب ها و رؤیاها] و واقعات شایان اعتماد و اعتبار نیست. اگر کسی خود را در خواب یا در واقعه پادشاه دید، یا قطب وقت یافت،‌ فی الحقیقت نه چنین است. بیرون خواب و واقعه اگر پادشاه شود یا قطب گردد، مسلم است.

پس از احوال و مواجید هر چه در بیداری و افاقت ظاهر شود، گنجایش اعتماد دارد و اِلَّا فَلَا[در غیر اینصورت مورد اعتماد نیست]؛ و بدانی که نفع ذکر و ترتُّب آثار بر آن مربوط به اتیان شریعت است. پس در اَدای فرائض و سنن و اجتناب از محرَّم و مشتبه، نیک احتیاط باید کرد و در قلیل و کثیر به علما رجوع باید نمود و به مقتضای فتوای اینها زندگانی باید نمود. والسَّلام.

مکتوبات امام ربانی، جلد اول، حصّه سوم، مکتوب190

 


شرح مکتوب توسط مولوی نصرالله هوتکی رحمه الله

حضرت امام رحمه الله می­ فرماید: معنی لفظِ مبارک الله را به بی­چونی و بی­چگونگی ملاحظه نمایی الخ: یعنی در هنگام ذکر، ذات بحت[خالص، محض، مراد اینکه در وقت ذکر کردن ملاحظه ی صفات نکنی و ملتفت به صفات نشوی و توجه بیچون و چگونه به ذات او تعالی داشته باشی] او تعالی را در نظر داشته باشی و ذات او تعالی را بی­ مثل و بی­ مانند تصوّر نمایی تا ـ اگر خدا بخواهد ـ به ذات او برسی؛ زیرا «مَن طَلَبَ فَقَد وَجَدَ» در هنگام ذکر او، متوجّه صفات نباشی؛ زیرا در هنگام ملاحظة صفت، به آن صفت می­رسی؛ اگر متوجّه آن گردی[یعنی اگر متوجّه صفت گردی] و به آن قناعت نمایی، از وصول به ذات محروم خواهی ماند.

آنچه می­ فرماید: مجرّد کلاه و دامنی و شجره که عرف شده است، از حقیقت پیری و مریدی خارج است الخ: یعنی در بعضی از طرق، پیران به مریدان خود یک کلاه و یک شجره می­دهند و شیوه ذکر را به آن­ها تعلیم نمی دهند و این کار، از جمله رسوم و عادات است. بلی، اگر با وجود تعلیم ذکر جامع، تبرّک از شیخ کامل مکمّل به دست آورده شود، احتمال ثمرات و نتایج است؛ زیرا برکات بزرگان در لباس و مسکنشان موجود می­ باشد.

گِل خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم

 

بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بـوی دلاویـز تـو مستـم

 

بگفتـا من گِلـی ناچیز بـودم
ولیکن مدّتـی بـا گُـل نشستـم

 

جمال همنشین درمن اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم

امّا فقط دادن لباس بدون تعلیم ذکر از دایره پیری و مریدی خارج است.

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)