پيغمبر صلی الله علیه و سلّم صلی الله علیه و سلّم فرمود: خمیازهی زياد از شيطان است. امام نوّاوي فرموده است: دست بر دهان نهادن هنگام خميازه كشيدن، مستحب است خواه در نماز باشد و خواه در غير نماز.
ترک صحبت اضداد
بايد به حكم آيهي كريمهي «فَاَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنَا» (از كسي روي بگردان كه به قرآن ما پشت مي كند. نجم/ 29) از صحبت گروهي كه ايشان را از اين طایفه نميشمارند روي گرداند. حضرت شيخ محيالدّين ـ قدّس سرّه ـ در تدبيرات الهيّه آورده است: زيانبارترين چيز براي مريد صحبت اضداد است و بر وي واجب است كه اگر فردي از اهل اين طريق نيابد كه با او صحبت دارد، خلوت و عزلت اختيار كند و اگر احياناً با یکی از اضداد همنشيني كرد، بايد در آن وقت مراقب نفس خود باشد و به دل با وي هم صحبت نشود، بلكه بكوشد به هر حيله و بهانهاي كه ميتواند خود را از صحبت وي برهاند.
حضرت ولايت پناهي عبيداللّهي ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ روزي به بعضي از اصحاب خود فرمودند: شما به حفظ و نگاهداشت نسبت خواجگان ـ قدّس الله تعالي ارواحهم ـ اهميّتی نميدهيد، در حالی که پرهيز و دوري از صحبت اجنبي و كساني كه با ایشان هم نسبت نیستند خيلي مهم است. شدّت و غيرت شما در حفظ نسبت باید به اندازهاي باشد كه افرادی كه با اين نسبت بيگانهاند نتوانند نزد شما وارد شوند و اگر وارد شوند، نتوانند بنشينند. نشستن شما با يكديگر به گونهاي باشد كه كسي كه با شما مناسبت دارد از همنشيني با شما متأثّر گردد و كسي كه مناسبت ندارد، نتواند نزد شما آرام گيرد، بنابراين بكوشيد كه او را از خود دور سازيد. اشتغال شما چنان باشد كه هيچ اجنبي نتواند در صحبت شما بنشيند و سخن رسمي و يا عرفي بگويد. وسعت حوصله در اين مرتبه كه هر كس آنچه بخواهد نزد شما بيابد هيچ معني ندارد. خود را متنزل ساختن به مرتبهي هركس بدون مصلحت كلّي، تضييع وقت است.
همچنين آن حضرت فرمودهاند: اگر صد نفر بر امري مجتمع بنشينند و يك فرد در ميان ايشان باشد كه باطن او مشغول امور دنیوی باشد، تفرقهي او بر همهي افراد غالب ميگردد. بارها اين رباعي را از ايشان شنيدهام كه در خلال مجالس جهت منع از صحبت اضداد ميخواندند:
با هر كه نشستي و نشد جمع دلت
وز تو نرهيد زحمت آب و گلت
از صحبـت وي اگـر تبـرّي نكنـي
هرگز نكند روح عزيزان بحلت
خمیازه نکشیدن در مجلس صحبت
به صحّت رسيده است كه پيغمبر صلی الله علیه و سلّم صلی الله علیه و سلّم فرمود: خمیازهی زياد از شيطان است. حق سبحانه و تعالی عطسه را دوست دارد ولی خمیازه را ناپسند ميداند. در صحيح بخاري به روايت ابوهريره رضی الله عنه آمده است كه آن حضرت صلی الله علیه و سلّم فرمود: حق عطسه را دوست دارد و خمیازه را دشمن. وقتي يكي از شما عطسه زند بايد «الحمد لله» بگويد و هر كه حمد وي را بشنود «يرحمك الله» بگويد، امّا خمیازه از شيطان است. وقتي در يكي از شما آن صفت پيدا شود، بايد به هر روشي كه ميتواند آن را دفع كند؛ زيرا شيطان از خمیازهی شما ميخندد. در صحيح مسلم آمده است كه وقتي يكي از شما خميازه كشد و بگويد «ها» شيطان از آن عمل به خنده ميآيد.
امام خطابي(رح) ميگويد: علّت اينكه خداوند عطسه را دوست دارد اين است كه موجب دفع بخارهاي غليظ معده و در نتيجه سبب صفاي قوّهي ادراك ميگردد و بقاي آن موجب امراض و عوارض بسيار است و علّت كراهت خمیازه اين است كه منشأ آن، پر بودن معده از غذا، سنگيني نفس و طبيعت است كه موجب غفلت، تنبلي و كندي فهم و درك ميشود و همهي اينها صفاتي هستند كه حق سبحانه و تعالی آن را ناپسند دانسته و محبوب شيطان است. با روايات صحيح ثابت شده است كه هرگز هيچ پيغمبري خميازه نكشيده است.
امام نوّاوي(رح) در اذكار آورده است: سنّت است كه شخص تا جايي که ميتواند در دفع خمیازه بكوشد و اگر خمیازه بر او غالب شد دست يا آستين خود را بر دهان نهد؛ زيرا مشاهدهي آن موجب سرايت آن صفت به دیگران میشود و در عرب مَثَل است كه ميگويند: «اَعْدَي مِنَ الثُّؤَبَاءِ» (سرايت كنندهتر از خميازه).
در صحيح مسلم به روايت ابوسعيد خدري رضی الله عنه آمده است كه پيغمبر صلی الله علیه و سلّم فرمود: وقتي خميازه بر يكي از شما غالب شد، بايد دست خود را بر دهان نهد؛ چون شيطان در آن هنگام به دهان وي وارد ميشود. امام نوّاوي(رح) فرموده است: دست بر دهان نهادن هنگام خميازه كشيدن، مستحب است خواه در نماز باشد و خواه در غير نماز.
چُرت نزدن در مجلس صحبت
خوابيدن و چرت زدن در مجلس صحبت دليل آشكاري است بر اينكه شخص از آثار و بركات صحبت اصلاً متأثّر نشده، بلكه آن صحبت به سبب عدم مناسبت، موجب خستگي و ملال وي شده و آن خستگي به صورت چرت زدن ظاهر گشته است.
روزي در مجلس حضرت ولايت پناهي عبيداللّهي ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ شخصي چرت ميزد، او را سرزنش كرده و فرمودند: خواب تو از چهار حالت خارج نيست: يا حقيقت خواب است به دليل اينكه شب نخوابيدهاي؛ يا اينكه طبع تو ميلي به اين صحبت ندارد و اين مجلس موجب خستگي آن شده است؛ يا اينكه ميخواهي حال خود را بدينگونه بپوشاني و يا اينكه در بحر جمعيّت غرق شدهاي و از نگهداشتن احوال ظاهري خود عاجز گشتهاي. اگر به سبب بيداري بسيار خواب بر تو غلبه كرده، نشستن به اين طريق ضرورت نيست، بايد جايي خوابيد و اگر طبيعت تو به اين صحبت ميلي ندارد كه هيچ و اگر احوال خود را بدين گونه ميخواهي بپوشاني، پس مبتدي هستی و بر تو لازم است كه بكوشي تا ملكه حاصل كني؛ زيرا محلّ آن نيست كه در مقام ستر باشي و اگر ميگويي كه مرا استغراقي است و خود را نميتوانم کنترل کنم، چنين نيست اشتباه كردهاي.
ترك امتياز خود در توجّه و مراقبه و سعي در اخفاي اين نسبت
بزرگان سلسلهي شريف نقشبنديه ـ قدّس الله تعالي ارواحهم ـ در معني پوشيدن و اخفا از جميع سلسلهها ممتازند و به حفظ اين معني اهميّت ميدهند، به گونهاي كه ابتداي تلقين ايشان، ستر و اخفاست.
حضرت ولايت پناهي عبيداللّهي ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ ميفرمودند كه شيخ محيالدّين بن عربي ـ قدّس سرّه ـ فرمودهاند: ارباب فقر و سلوك اگرچه از اشراف قوم باشند، امّا مثل ملامتيّه بايد طريقه و نسبت خود را با مطالعهي كتب و گفت و گو در علوم ديني بپوشانند در صورتی که استعداد و صلاحيّت آن را داشته باشند و گرنه به امري از امور دنيوي مانند خريد و فروش و ديگر مكاسب مشغول شده و نسبت خود را پنهان کنند و خود را به تنهايي و عدم اشتغال موسوم نگردانند.
نويسندهي اين حروف مشاهده کرده است كه اگر كسي در مجلس آن حضرت ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ خود را به توجّه و مراقبه و حبس نفس از ساير اصحاب ممتاز ميگردانيد يا سر خود را پايين ميانداخت و يا گردن خود را كج ميكرد، آن حضرت بسيار مكروه ميداشتند و از آن منع ميكردند. روزي به طالب علمي كه در مجلس شريف ايشان گردن كج كرده و چشم بر هم نهاده بود گفت: همراه مولانا نظامالدّين خاموش(رح) روز جمعه در مسجد جامع تاشكند بوديم. نزديك ما شخصي مراقبه كرده و گردن كج ساخته بود، مولانا از آن حالت آزرده خاطر گشته و فرمودند: ميبينم كه از وي دود برميخيزد و بالا ميرود.
بعضي عزيزان از حضرت ولايت پناهي ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ نقل كردهاند كه ميفرمود: عزيزاني كه ما ديدهايم سرخ و زرد شدن نميدانستند و خود را چون تير راست ميساختند و به غير احوال نداشتند ايشان را در نسبت خود انغماس(به آب فرو رفتن. غوطه خوردن) تمام بود و ميفرمودند كه در ميان اصحاب خواجه بهاءالدين ـ قدّس الله تعالي سرّه ـ محافظت بين دو نَفَس مهم بوده است.
سخن نگفتن هنگام صحبت کردن ديگران
وقتي يكي از برادران سخن ميگويد، بايد ساير اصحاب، خاموش و متوجّه وي باشند تا هنگامي كه سخن وي تمام شود و اگر در آن سخن يكي مخاطب باشد، بايد حاضر و ناظر متكلّم بوده و به جانب ديگر توجّه نكند؛ زيرا آن موجب آزار خاطر متكلّم ميگردد. البته بايد ياران در آن مجلس با سخن گفتن يا برخاستن، كلام وي را قطع نكنند؛ چون آن نهايت بيادبي و بيمروّتي و مخالف سنّت است.
در شفاي قاضي عياض(رح) ذكر شده است كه وقتي پيغمبر صلی الله علیه و سلّم سخني ميگفت، همهي اصحاب سرهایشان را پایین میانداختند، گويا بر سرهاي ايشان مرغي نشسته است كه اگر حركت كنند آن مرغ پرواز ميكند.
در مرات الجنان يافعي(رح) به روايت حضرت علي رضی الله عنه ذكر شده است كه وقتي پيغمبر صلی الله علیه و سلّم سخن آغاز ميكرد، همهي اصحاب سرها را پایین میانداختند، گويا بر سرهاي ايشان مرغي نشسته است و چون آن حضرت خاموش ميشد، اصحاب شروع به سخن گفتن ميكردند و وقتي يكي از اصحاب سخن ميگفت، ديگران گوش ميکردند تا وقتي كه سخن وي تمام ميشد. همچنين زماني که يكي از اصحاب سخن ميگفت، آن حضرت سخن او را با كلام يا با قيام قطع نميكرد تا وقتي كه سخن آن صحابي تمام ميشد و پس از آن، حضرت سخن ميگفت يا برميخاست. در كلام حكما آمده است كه ابلهترين مردم كسي است كه سخن ديگران را با سخن خود قطع كند و چندان صبر نكند كه ديگران از سخن فارغ شوند.
افراط نکردن در سكوت
علما ـ رحمهم الله ـ گفتهاند: سكوت بسيار به اندازهاي كه يك روز تمام به طول انجامد، مكروه و ممنوع است. در صحيح بخاري از قيس بن ابيحازم رضی الله عنه روايت شده است كه ابوبكر صدّيق رضی الله عنه بر زني از احمس كه زينب نام داشت وارد شد و ديد كه سخن نميگويد. پرسيد: اين زن را چه شده كه سخن نميگويد؟ گفتند: قصد كرده است كه امروز خاموش باشد. صدّيق رضی الله عنه به وي گفت: سخن گوي كه اين سکوت حلال نيست و از اعمال اهل جاهليّت است. پس زن به سخن در آمد.
در سنن ابوداود رضی الله عنه آمده است: حضرت رسول صلی الله علیه و سلّم هرگز روزي را تا شب خاموش نبوده است. در معالم السّنن امام خطابي(رح) در شرح اين حديث ذكر شده است كه از جمله رسوم جاهليّت اين بود كه روزي تا شب سخن نميگفتند و گاه اتّفاق ميافتاد كه يكي از ايشان در خانهاي معتكف ميشد و يك شبانهروز سخن نميگفت تا اينكه اسلام ظهور كرد و آن رسم را از بين برد و آنان را به ذكر و حديث خير مأمور گرداند.
در شعب الايمان امام محيالسّنه بيهقي(رح) از ابن عمران بن حطّان رضی الله عنه روايت شده است كه گفت: ابوذر غفّاري رضی الله عنه را ديدم كه در مسجد تنها نشسته و گليم سياه در خود پيچيده است. گفتم: اي ابوذر! چرا تنها نشستهاي؟ گفت: از پيغمبر صلی الله علیه و سلّم شنيدم كه تنها نشستن بهتر از همنشين بد و همنشين نيك بهتر از تنهايي و سخن نيك گفتن بهتر از خاموشي و خاموشي بهتر از سخن بد گفتن است.
صاحب كشف المحجوب(رح) ميگويد: كلام بر دو گونه است: يكي حق و ديگري باطل. سكوت نيز بر دو گونه است: يكي دربرگيرندهي حصول مقصود و ديگري دربرگيرندهي غفلت از مقصود. بنابراین بايد به كلام و سكوت شخص توجّه كرد؛ اگر كلامش حق و از حق باشد، آن كلام از سكوت بهتر و اگر باطل باشد، سكوت از آن كلام بهتر است، اگر چنانچه سكوتش به سبب رسیدن به مقصود بوده و باعث بر آن حضور دل و مشاهده سِرّ باشد، آن سكوت از كلام بهتر و اگر از غفلت و حجاب باشد كلام بهتر از آن است.