عمر بن عبد العزیز دربارهی شکر میگوید: نعمتها را به یاد آورید، چرا که یادآوری آن همان شکر و سپاس آنست.
شکر چیست؟
شکر همان سزا و پاسخی است در برابر نیکوکاری و احسان، و ستایشی زیباست از آنکه نیکی و احسان در حق فرد انجام دادهاست.
شکر و سپاسگزاری انبیاء:
شکر و سپاسگزاری جزو خصلتهای همیشگی انبیای خدا -صلوات الله علیهم- بوده، و خداوند متعال دربارهی حضرت ابراهیم علیه السلام میفرماید: «اِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ ۚ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» [النحل: 120-121]. یعنی: «بهراستى ابراهیم پیشوایى مطیع خدا [و] حقگراى بود و از مشرکان نبود. [و] نعمتهاى او را شکرگزار بود [خدا] او را برگزید و به راهى راست هدایتش کرد».
خداوند عزّوجل حضرت نوح علیه السلام را بخاطر آنکه شاکر و سپاسگزار بوده است مورد تعریف و تمجید قرار داده و میفرماید:
«ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ ۚ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا» [الإسراء: 3].
یعنی: «فرزندان کسانى که [آنان را در کشتى] با نوح برداشتیم، راستى که او بندهاى سپاسگزار بود».
باز خداوند متعال در قرآن کریم اینگونه از سلیمان علیه السلام تعریف میکند: «قَالَ هَٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ» [النمل: 40]. یعنی: «... گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى مى کنم و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس مى گزارد و هر کس ناسپاسى کند بى گمان پروردگارم بى نیاز و کریم است».
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در برابر پروردگار خویش بسیار شکرگزار بود، و به ما آموخته است تا پس از هر نماز بگوییم: «اللَّهُمَّ أَعِنِّى عَلَى ذِكْرِكَ وَشُكْرِكَ وَحُسْنِ عِبَادَتِكَ». [ابوداود و نسائی]. یعنی: «خدایا مرا بر یاد و شکر عبادتت بوجهی پسندیده یاری فرما!».
حضرت عایشه رضی الله عنها نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شب را بیدار میماند و به نماز برای خداوند متعال میپرداخت تا آنکه پاهایشان ورم مینمود. از او میپرسید: چرا این کار را میکنید؟! درحالیکه گناه گذشته و آیندهی شما بخشیده شده است؟ و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پاسخ میفرمود: «أَفَلا أَكُونُ عَبْدًا شَكُورًا». [متفق علیه] یعنی: «آیا بندهی شکرگزاری نباشم؟».
انواع شکر:
انسان مسلمان از هرکس که به او نیکی کرده و یا لطفی در حق او نموده باشد، تشکر مینماید.
از جمله انواع شکر:
تشکر و سپاس از خداوند:
فرد مسلمان از پروردگار خویش بخاطر نعمتهای بیشماری که به او ارزانی داشته است سپاس گزاری کرده و در برابر نعمتهای خداوند متعال ناسپاسی و حق ناشناسی پی نمیگیرد. خداوند میفرماید: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ» [البقرة: 152].
ويقول تعالى: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ» [البقرة: 172]. یعنی: «اى کسانىکه ایمان آوردهاید از نعمتهاى پاکیزهاى که روزى شما کردهایم بخورید و اگر تنها او را مى پرستید خدا را شکر کنید».
بیشک نعمتهای خداوند بر انسان قابل شمار و حساب کردن نیست، باری تعالی میفرماید: «َإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا» [ابراهیم: 34]. یعنی: «... و اگر نعمت خدا را شماره کنید نمى توانید آن را به شمار درآورید...».
خداوند متعال میفرماید: «قُلْ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ ۖ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ» [ملک: 23]. یعنی: «بگو اوست آن کس که شما را پدید آورده و براى شما گوش و دیدگان و دلها آفریده است چه کم سپاسگزارید».
باز میفرماید: «وَأَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» [الأنفال: 26]. یعنی: «... و شما را به یارى خود نیرومند گردانید و از چیزهاى پاک به شما روزى داد باشد که سپاسگزارى کنید».
و نیز در قرآن بیان شده است: «وَمِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» [القصص: 73]. یعنی: «و از رحمتش برایتان شب و روز را قرار داد تا در این [یک] بیارامید و [در آن یک] از فزونبخشى او [روزى خود] بجویید باشد که سپاس بدارید». شکر و سپاس از خداوند با اعتراف به نعمتهای او، و بیان آن، و بکارگیری آن در طاعت پروردگار متعال صورت میپذیرد. خداوند متعال میفرماید: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» [الضحى: 11]. یعنی: «و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «التحدُّث بنعمة الله شكر، وتركها كفر، ومن لا يشكر القليل لا يشكر الكثير، ومن لا يشكر الناس لا يشكر الله». [بیهقی] یعنی: «ابراز نعمت خداوند سپاس از اوست و کنار نهادن آن ناسپاسی است. آنکه در برابر اندک شکر نگزارد، در سپاس بسیارنیز نمیگزارد و کسی که سپاس مردم را نمیگزارد، سپاس خدای را هم نمیگزارد». و باز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لَيَرْضَى عَنِ الْعَبْدِ أَنْ يَأْكُلَ الأَكْلَةَ فَيَحْمَدَهُ عَلَيْهَا أَوْ يَشْرَبَ الشَّرْبَةَ فَيَحْمَدَهُ عَلَيْهَا». [مسلم و ترمذی و احمد]. یعنی: «همانا خداوند از بندهای راضی میشود که چون لقمهای بخورد وحق تعالی را بر آن ثنا گوید و چون آب بیاشامد، حق تعالی را بر آن ثنا گوید».
و نیز میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُحِبُّ أَنْ يُرَى أَثَرُ نِعْمَتِهِ عَلَى عَبْدِهِ». [ابوداود و ترمذی]. یعنی: «خداوند دوست میدارد که نشانهی نعمتش را بر بندهاش ببیند».
عمر بن عبد العزیز دربارهی شکر میگوید: نعمتها را به یاد آورید، چرا که یادآوری آن همان شکر و سپاس آنست.
خرسندی به قضاء و قدر خداوند شکر اوست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «إِذَا مَاتَ وَلَدُ الْعَبْدِ قَالَ اللَّهُ لِمَلاَئِكَتِهِ قَبَضْتُمْ وَلَدَ عَبْدِى. فَيَقُولُونَ نَعَمْ. فَيَقُولُ قَبَضْتُمْ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ. فَيَقُولُونَ نَعَمْ. فَيَقُولُ مَاذَا قَالَ عَبْدِى فَيَقُولُونَ حَمِدَكَ وَاسْتَرْجَعَ. فَيَقُولُ اللَّهُ ابْنُوا لِعَبْدِى بَيْتًا فِى الْجَنَّةِ وَسَمُّوهُ بَيْتَ الْحَمْدِ». [ترمذی و احمد] یعنی: «چون فرزند بنده بمیرد، خداوند برای فرشتگانش میگوید: آیا فرزند بندهام را قبض نمودید؟
می گویند: بلی.
پس میفرماید: آیا میوهی دلش را گرفتید؟
می گویند: بلی!.
باز میفرماید: پس بندهام چه گفت؟
می گویند: «اَلْحَمْدُ لله وَ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ».
گفت، پس خداوند میفرماید: برای بندهام در بهشت خانهای ساخته و آن را بیت الحمد بنامید».
پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به ما آموخته است که در برابر پیدایش هر گشایش و خبر نیکی یا در هنگام رهایی از بلا و مصیبتی سجدهی شکر بگزاریم.
تشکر و سپاسگزاری از والدین:
خداوند جلّ جلاله به سپاسگزاری و تشکر از والدین و همچنین احسان نیکی در حق آنان فرمان داده است: «أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ» [لقمان: 14] یعنی: «... که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] بهسوى من است». انسان مسلمان با اطاعت نمودن و خدمت کردن به پدر و مادر خویش سپاس گزاری نموده و سعی میکند آنان را راضی نگه داشته و آنان را نرنجاند.
تشکر و سپاس گزاری از مردم:
انسان مسلمان نیکیها را قدر نهاده و حقوق مردم را به خوبی میداند و از آنان بخاطر خدمات و نیکیهایشان سپاسگزاری مینماید. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «لاَ يَشْكُرُ اللَّهَ مَنْ لاَ يَشْكُرُ النَّاسَ». [ابوداود و ترمذی] یعنی: «سپاس خداوند را نمیگزارد آنکه سپاس مردم نمیگزارد». و همچنین میفرماید: «إِنَّ أَشْكَرَ النَّاسِ لِلَّهِ عزّو جل أَشْكَرُهُمْ لِلنَّاسِ». [احمد] یعنی: «همانا شکرگزارترین کسان در برابر خداوند، شکرگزارترین آنان در برابر مردم است». کسی که بیش از هرکس لازم است از او سپاسگزار باشی معلم است، در برابر تمام نیکیهایی که در مورد تو روا داشته است.
رسول مکرم خدا صلی الله علیه و آله و سلم تأکید داشتند که در برابر آنکه نیکی در حق ما مینماید، او را سپاس گفته و حتماً از او تشکر کنیم. در این مواقع چنین میگوییم: «جزاك الله خيرًا». یعنی: «خداوند پاداش خیرت دهد». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَنْ صُنِعَ إِلَيْهِ مَعْرُوفٌ فَقَالَ لِفَاعِلِهِ جَزَاكَ اللَّهُ خَيْرًا فَقَدْ أَبْلَغَ فِى الثَّنَاءِ». [ترمذی و نسائی] یعنی: «کسی که به وی نیکی شود و برای انجام دهندهی آن بگوید، «جزاک الله خيراً» هر آئینه در دعاء مبالغه کرده است».
فضیلت شکر:
زمانی که فرد مسلمان به اخلاق زیبای شکر و سپاسگزاری پروردگارش آراسته گشت، با اینکارش نعمتهای بیش تری را در زندگانی این دنیا برای خویش تضمین نموده و به خشنودی و بهشت خدایش دست یافته، از عذاب او در آخرت در امان میماند. خداوند متعال در قرآن کریم اعلام میدارد: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» [إبراهیم: 7] یعنی: «... که اگر واقعا سپاسگزارى کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد..».
نیز میفرماید: «مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ ۚ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا» [النساء: 147]. یعنی: «اگر سپاس بدارید و ایمان آورید خدا مى خواهد با عذاب شما چه کند و خدا همواره سپاس پذیر [=حق شناس] داناست».
حسن گفته است: هرگاه که در برابر نعمتی سپاس بگزاری، آن بواسطهی شکرگزاریت با نعمتی بزرگتر تازه و نو میشود.
سپاس نداشتن و نتایج آن:
انسان مسلمان از آن دسته افراد نیست که قدر نیکوکاری افراد را ندانسته و سپاس خداوند را برای نعمتهایش نگزارده و شکرگزار نیکی مردم نیز نباشد ، این گونه افراد انسانهایی حق ناشناس بوده و قدر خوبی را نمیدانند. خداوند اینگونه کسان را در قرآن کریم مورد ملامت قرار داده و میفرماید: «وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ» [النمل: 40]. یعنی: «... و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس مى گزارد و هر کس ناسپاسى کند بى گمان پروردگارم بى نیاز و کریم است».
امام علی رضی الله عنه در این رابطه فرمودهاند: ناسپاسی در برابر نعمت فرومایگی است. خداوند متعال مى فرماید: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ» [ابراهیم: 7]. یعنی: «...که اگر واقعا سپاسگزارى کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سخت خواهد بود». خداوند جلّ جلاله بهشت را پاداش انسانهای سپاسگزار و شاکر، و آتش دوزخ را جزای حق ناشناسان زشت کردار قرار دادهاست.
***
در بنیاسرائیل سه نفر بودند: یک جذامی، یک فرد مبتلا به کچلی و یکی هم نابینا. هرسهی این اشخاص همواره دعا میکردند تا خداوند بیماری و نقصهای آنان را برطرف ساخته و به آنها مال و ثروتی عطا فرماید. خداوند دعایشان را اجابت فرمود و فرشتهای را بهسوی مرد دچار پیسی (جذام) فرستاد و او دستی بر پوست وی کشیده و رنگ و روی مرد نیکو گشته و شتر مادهای را به وی بخشید که آن هم زائید و شتران بسیاری از او پدید آمد و مرد ثروتمند گردید. فرشته بهسوی مرد کچل رهسپار گشته و دستی بر سر او کشیده و خداوند او را شفا داد، آنگاه به او یک گاو ماده بخشید و آن هم زاد و ولد نموده و مرد صاحب رمهای گاو گشت.
سپس بهسوی مرد نابینا رفته و دستی بر چشمانش کشیده و خداوند شفایش داد. فرشته گوسفند مادهای به او نیز بخشید و آن هم زاد و ولد نموده و صاحب رمهای از گوسفند گردید.
پس از مدتی همان فرشته برای آزمایش این سه نفر برگشت تا ببیند که آیا شکرگزار خداوند سبحان بوده و به فقرا و نیازمندان کمک میکنند یا خیر؟
بهسوی مرد جذامی رفت و پس از آن روانهی خانهی مرد کچل شد و آنان پاسخش دادند: این مال و ثروت ارث آبا و اجدادی ما است. آن دو به حال و وضع پیشین برگردانده شده و باز تهی دست گشتند.
سپس رو بهسوی مرد نابینا کرده و از او طلب صدقه کرد و آن مرد او را با گشاده دستی پذیرفته و گفت: من فردی نابینا بودم، خداوند بیناییم بخشید. اکنون هرچه میخواهی بردار و هرچه خواستی بگذار! فرشته گفت: خداوند از تو راضی گشت!!. [داستان از حدیث متفق علیه گرفته شده بود].
به این ترتیب مرد نابینا از آزمایش خداوندی به سلامت بیرون میآید، سپاسگزار خدای خویش بوده و از آنچه به او دادهاست میبخشد و خداوند نیز نعمت خود را بر او میافزاید و در آن برکت مینهد [و از همه مهمتر آنکه ورای همهی نعمتها رضایت خویش را نیز به او اعلام میدارد]، حال آنکه مرد جذامی و کچل بخل ورزیده و سپاس خداوند را به جای نیاوردند و نعمت از کفشان رفت.
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
حکایت میکنند که خداوند مردی را به کوری مبتلا ساخته و دو دست و دو پایش نیز قطع گردید. شخصی نزد او آمده و دید درحال سپاس از نعمتهای خداوند است و میگوید: سپاس خدای را که مرا از آنچه دیگران را بدان مبتلا ساخت، رهانید و مرا بر بسیاری از آفریدگانش بمراتب مزیت بخشید. آن شخص از گفتههای مرد نابینای بیدست و پا به شگفت آمد و از او پرسید: تو برای چه خداوند را شکر و سپاس میگویی؟
مرد پاسخ داد: ای تو! خدای را سپاس میگویم که مرا زبانی ذاکر، قلبی خاشع و جسمی شکیبا بر مصیبتها دادهاست.
تعریف میکنند که مردی نزد یکی از علما رفته و از فقر خویش پیش او شکوه کرد. مرد عالم به او گفت: آیا دوست داشتی ده هزار درهم داشته و از نعمت بینایی محروم بودی؟ مرد پاسخ داد: خیر. مرد دانشمند گفت: خوش داشتی که دیوانه بودی و ده هزار درهم ثروتت بود؟ مرد پاسخ داد: خیر. دانشمند باز پرسید: آیا خشنود میشدی چنان چه دستها و پاهایت بریده بود و بیست هزار درهم داشتی؟ مرد گفت: خیر. مرد عالم گفت: آیا شرم نمیکنی که از سرورت شکوه مینمایی درحالیکه تو پنجاه هزار درهم به او بدهکار هستی؟
مرد فهمید که نعمت پروردگار بر او تا چه حد است و همواره سپاس او را گفته و از آنچه داشت خشنود گشته و تا پایان عمر هرگز نزد کس شکایتی نکرد.