اختیار نمودن اخلاق و عادات مرشد با مشاهده عملی آن.2_تازه شدن روح مرید با ذکر و عبادت نزد او.3_افزوده شدن بر همت مرید.4_تسلّی و تشفّی کامل (از طرف مرشد)درباره حالات جدیدی که بر او طاری می گردد
اختیار نمودن اخلاق و عادات مرشد با مشاهده عملی آن.2_تازه شدن روح مرید با ذکر و عبادت نزد او.3_افزوده شدن بر همت مرید.4_تسلّی و تشفّی کامل (از طرف مرشد)درباره حالات جدیدی که بر او طاری می گردد
هر گاه ذكر در قلب، خالي از حضور قلبي باشد، بي فايده مي باشد؛ چرا كه فايده ذكر، حضور قلب و احساس و درك قلب از عظمت ذكر خداست.
نماز نفل را در خانه خواندن، بهتر از اين است كه در مسجد خوانده شود و همچنين اداء كردن زكات به صورت آشكار، اظهار عبادات مفروضه بهتـر از پوشيده اداء كردن آنهاست.
آيا شما را به بهترين اعمال شما و پاكيزه ترين آن نزد پروردگار شما آگاه نسازم؛آن عمل ذكر خدا جل جلاله مي باشد
شايد برتري كه در ذكر است به خاطر اين باشد كه عبادات ديگر از صدقه دادن طلا و نقره تا روبرو شدن با دشمن و جهاد همه وسايل و اسبابي هستند. مقصد نهايي و هدف والا، ذكر الهي است
ذكر زباني با غفلت و فراموشي دل كه به ذكر عادت دوم ذكر زباني با حضور دل نام گذاشته شده است سوم ذكركردن با تمام اعضاي بدن است كه آن را ذكر محبت و معرفت مي گويند.
من نزد گمان بنده خود و همراه او هستم تا زماني كه مرا ياد كند؛ گر مرا در نفس خود ياد كند، من او را در نفس خود ياد مي كنم و اگر مرا در بين جمعي و گروهي ياد كند، او را در جمعي بهتر از آن جمعي كه مرا در آن ذكر كرده است، ياد مي كنم».
ذكر الهي در دل، شمشير مريدان است كه به كمك آن با دشمنان خود ميجنگند.و به سبب آن آفاتي را كه به آنان هجوم آورده، از خود دور مي كنند و يقيناً، هرگاه كه بلا بر سر بنده اي سايه افكند، در آن زمان، اگر بنده با دل به طرف خداي تعالي رجوع كند؛ فوراً از او هر چيزي كه آنرا دوست ندارد، دور مي كند.
آفت دل انسان، مشغوليت دل او از خداي تعالي به غير است.
مردم دلهاي خود را از ياد خداي تعالي به دنيا مشغول گرداندند؛ اگر دنيا را ترك مي كردند البته دلهايشان در عالم ملكوت جولان و تفريح مي كرد، سپس به طرف آنها با فايده بسيار بر مي گشت.
براي هر چيز پاك كننده اي است و پاك كننده دل، ذكر الهي مي باشد
هرگاه صاحب ولایتی که متصرف باشد خواهانِ سلوک را تلقین دهد، کسی که خود ذکر را از صاحب تصرف دیگر گرفته است تا اینکه سلسله به حضرت رسول الله (ص) برسد
گروهي هستند آشفته كه به وجد مي آيند و به هر طرف حركت و ميل مي كنند. فرمود: «آنها را رها كنيد كه با خداي تعالي خوش باشند؛
بنابراین هرگاه مرید به طرف خدای تعالی متوجه شود و در تصمیم خویش صادق باشد، خدای تعالی او را به شیخی کامل و خیرخواه می رساند که حال شیخ و نظر آن ، مرید را به حرکت درآورد و گفتارش او را بهره دهد؛ همانگونه که در مورد مولانا ضیاءالدین خالد مجددی (رح) چنین است.
هیچ انسانی نیست مگر برای دلش دو خانه وجود دارد:یکی مسکن و قرارگاه فرشته و دیگری .هرگاه خدا را یاد کند،شیطان دور می شود و هرگاه از یاد خدا غفلت کند،شیطان منقار خود را در دلش می افکند و او را وسوسه می کند.
هر پیامبری که زمان او به زمان پیامبر گرامی ما(ص) نزدیکتر باشد، از دیگر انبیاء برتر است؛ اگر چه در خلقت و پیدایش ، بعد آنها باشد. مرتبه خفی بالاتر از سر و پایین تر از مرتبه اخفاست
از نشانه های جاری بودن ذکر قلبی،این است که بعد از خواب به قلب خود رجوع نمایدو آن را در مقام ذکر کردن بیابد و گاهی سَرَش موافق دل وی و بدون اختیار او حرکت کند.
هـرگاه بر شيـخ صفت جلالي خداوند متعال و صفت كبرياء و عظمت او غلبه كند، حالت قبض به او دست مي دهـد و نفس خود را در اين حالت در كنار وجود واجب الوجود مانند چيـز بي ارزشي كه دور انداخته شود و يا از بين رفته و ناچيز باشد، مي بيند.
حقيقتاً راه عشق و وجد و تواجدي كه فقراء راستين آن را در اين زمان انجام مي دهند و در آينده هم انجام خواهند داد، و نيز پيش از اين در زمانهاي گذشته عمل مي كردند، يك نور و هدايت و اثر توفيقي از جانب الهي و عنايت و مهرباني اوست.
براي مرد اشكالي ندارد كه وسط سر خود را بتـراشد و موي اطراف سر را بدون بافتن آن رها كند؛ ولي اگـر آن را ببافد، مكروه است؛ زيرا كه بافنده آن مشابه با برخي كفار و آتش پرستان مي شود
زيرا مشايخ نقشبندي ما مريدان خود و كساني را كه به آنان منسوب مي باشند، به ذكر خفي امر كرده اند. به اين طريق كه شيخ، مريد ذاكر خود را دستور مي دهد كه زبان خود را به كام و سقف دهان بچسباند، سپس دهان خود را ببندد و به زبان دل كه محل آن زير سينه چپ به فاصله دو انگشت است، «الله الله» گويد با در نظر داشتن معني و مفهوم آن،
بعضی از سالکان طریقه در یک لحظه به مقصد اصلی رسیدند و بعضی دیگر در ظرف یک روز و برخی در یک هفته و کسانی دیگر در مدت یک سال عدهای دیگر در چندسال واصل گشتند
رسول الله صلی الله علیه وسلم از قزع ممانعت فرموده است. به نافع گفتم: قـزع چيست؟ گفـت: تراشيـدن بعضي قسمت سر كودك و گذاشتن بعضي ديگر».
هدف از اظهار برخی کمالات این طریقه علّیه نقشبندیه، تشویق نمودن طالبان حقیقت به سوی آن است؛ ورنه من کجا و بیان کمالات آن کجا!
حاصل این است که آن ، طریق سلوک و علم و معرفت و شان و کمال است که باطل راهی به سوی آن پیدا نمی کند و هیج کجی در آغاز و در نهایت آن نیست و اگر تمام عالم اراده کنند که از اوضاع و یا اسرار آن چیزی را تغییر دهند، هیچ راهی به آن نیابند.
مسلما این طریق در درازی وکوتاهی مانند میدان هایی نیست که جانها آن را می پیمایند . پس آنرا با پاها و قدمهای خویش مطابق قوّت و طاقت نفس و یا ضعف آن قطع می کنند. بلکه این راهی روحانی است که آنرا دلها می پیمایند،
«بعضي از بزرگان گفته اند: اين بيعت نتيجه عهد پيشيـن اسـت كه از بنـدگان در ابتداي خلقت گرفته شد؛ بنابراين نقض آن عهد برايشان ضرر و وفاي به آن، منفعت دارد.»
كه هرگاه زن، موهاي سر خود را كوتاه كند، گنهكار و ملعون مي گردد، و در بزازيه اضافه كرده است كه: اگر چه به اجازه شوهر باشد؛ زيرا اين كار فرمان برداري بنده در مقابل نافرماني خدا است.
🌴تراشيدن سنت است و اين حكم يعني سنت بودن تراشيدن موي سر را به علماء سـه گانه ما، امام ابوحنيفه و امام ابويوسف و امام محمـد(رح) نسبت داده است.
موي سر مبارك آنحضرت صلی الله علیه وسلم از وفره و لمه و جمه متجاوز نبودند؛ پس بدانكه هر كسي كه موي سر او متجاوز از شانه ها باشد، روا نيست و اگرچه كوتاه كردن و فرق موي سر هر دو جايزند، ولي تراشيدن آن سنت و بهتر است.
بر شما لازم است که تلقین ذکر را از مشایخ نقشبندیان بگیرید و در حضورشان به صداقت و یقین مستغرق باشید؛خصوصاً طریقه مجددیه معصومیه امانیه؛
متقدّمین بر این اتفاق کردهاند که کسی که شجره نامه ای صحیح و یا اجازه از قوم (مشایخ) نداشته باشد، روا نیست که به ارشاد و راهنمایی مردم بپردازد و یا از آنان عهد گیرد و یا ذکری و چیزی دیگر از طریق به آنها بیاموزد
چراکه از اولیاء کاملین و مکمّلین است و سلوک نقشبندیه مجددیه را تا آخر دایره لا تَعَیُّن طی نموده که، آخرین مقامات مجددیه است_ خداوند او را به سعادت فنای اتم و بقای اکمل مساعدت نموده است
پس اصل نفس، اصل قلب است و اصل هوا، اصل روح است و اصل آب، اصل سر است و اصل آتش، اصل خفي است و اصل خاك، اصل اخفي است.
پيشوايان طريقت و بزرگان حقيقت، براي تصفيه و پاك كردن نفس، ذكر و ياد خدا را مقرّر كردند تا براي نفس ملكه راسخي حاصل شود و ذكر، صفت لازمه آن گردد.
مداومت بندگي در ظاهر و باطن و التزام به و عمل به عزيمت و پرهيـز كامل از بدعت در جميع حركات و سكنات و در عادات و معاملات توأم با حضور دائمي دل با خداي تعالي در عين فراموشي و غفلت از غير او و غرق شدن در ياد و حضور او تعالي.
شيـخِ عارف براي مـريد، مانند كشاورز براي زراعت است كه اگر زراعت را كشاورزي نباشد، به كمال خود نمي رسد؛ همچنين اگر براي مريد شيخي عارف با صفات كمال نباشد، به صفت نقص باقي مي ماند.
هـر كه بخواهـد به پادشاه مجازي دنيايـي نزديك شـود بدون وسيله اي امكان پذير نيست؛ اينچنين است كسي كه اراده نزديكي خداي تعالي را كه پادشاه واقعي است داشته باشد،
همچنين اگر مريد را شيخي عارف نباشد تا او را تربيت كند، چشمهاي دل او گشوده نمي شود و باطن او منّور نمي گردد و به حد كمال نمي رسد؛ اگر چه استعداد و قابليت زياد داشته باشد.
من به يقيـن دانستم كه صوفيـه سالكان ويژه طريق الهـي اند و روش آنان، بهترين روشها و طـريق آنها، درست ترين راهها و اخلاق آنان، پاكيـزه ترين خُلقها است
«بدانكه تمامي علماء اعم از متكلّمين و فقهاء و محدثين و مجتهدين و صوفيّه اتفاق كرده اند بر اينكه طـريق صوفيه درست ترين راهها به سوي خدا ی عزو جل است؛ چرا كه موافق كتاب الله و سنّت رسول الله صلی الله علیه وسلم و خالي از بدعت و گمراهي است.
هرگاه مـريد به طـرف خداي تعالي متوجه شود و در تصميم خويش صادق باشـد، خداي تعالي او را به شيخي كامل و خيـر خواه مي رساند كه حال شيخ و نظر آن، مريد را به حركت در آورد و گفتارش او را بهره دهد
مبادا بگويي طريقه صوفيّه در كتاب الله و در سنّت رسول الله صلی الله علیه وسلم نيامده است؛ چرا كه اين گفته كفر است. زيرا همه طرق صوفيّه كرام عبارت از اخلاق محمّدي و سيرت احمدي و سنن الهي است.
بدانكه توسّل به خداي تعالي توسط نبي صلی الله علیه وسلم و يا اصحاب و تابعين ـ رضوان الله تعالي عليهم اجمعين . امري جايز و مطابق شرع مي باشد و اين نوعي از شفاعت است كه نزد اهل سنّت، حق و ثابت است».
چنانچه در شهر خود و يا استان و ولايت خود شيخي نديد، بر او واجب مي شود براي رسيدن به شيخ كامل به تمامي كشورها سفر نمايد تا شيخي كامل و مكمل پيدا كند؛ چرا كه او وسيله بين او و خداي تعالي است.
«هـرگاه براي مردم به وعظ نشستي، واعظ نفس و دل خـود باش و اجتماع آنان بر تو، تو را فريب ندهـد؛ چـرا كه آنها مراقب ظاهر تو مي باشند و خداوند عزوجل مراقب باطن تو است.»
هوش در دم به اين معني است كه سالك بر نفس خود آگاه و هوشيار باشد و در هـر نَفَس در هنگام دَم و باز دَم، از خود بپرسد كه آيا ذاكـر است يا غافل؟ كه اين طريقه تا زماني كه دوام حضور به تدريج حاصل شود، ادامه مي يابد؛
اي پست همت! مرا در مقصود خود كمتر از موش تصور مكن و تو در طلب پست تر از گربه مباش. پس متوجه شدم و طريقه مراقبت را بر خود لازم گرفتم؛ لذا براي من احوال مهمي حاصل شد.»
خلوت در انجمن عبارت از اين است كه سالك در دل خود با حق تعالي باشد در تمام احوال از درس و قرائت گرفته تا كلام و خوردن و نوشيدن و ايستادن و رفتن و آمدن.
ولي، زير قدم يك نبي از انبياء مي باشد؛ بعضي از آنها زير قدم سيّد المرسلين صلی الله علیه وسلم مي باشند كه اينها را محمّدي المشرب مي گويند.