يقيناً قلب محل استقرار رحمت خداوند سبحانه و تعالی و مقام تجلّی انوار او تعالی است؛ همانگونه که ممکن است اين قلب به فعل ناشی از هوای نفس منحرف گردد و به بيراهه کشيده شود.
يقيناً قلب محل استقرار رحمت خداوند سبحانه و تعالی و مقام تجلّی انوار او تعالی است؛ همانگونه که ممکن است اين قلب به فعل ناشی از هوای نفس منحرف گردد و به بيراهه کشيده شود.
سروران گرامی، ما در برهه ای از دوره و زمان زندگی می کنیم که فساد و کجی و دوری از راه مستقیم زیاد شده است. در اکثر امیدها و تمایلات بکلی به طرف اسباب دنیوی وابسته گشته است و از توکل و امید به رحمت و مهربانی خداوند و دعا و زاری بدرگاه الهی دور شده اند. و در مقابل بعضی ها بدون اخذ اسباب ظاهری و بدون رعایت احوال مرض و مریض و سالم فقط به گمان خود توکل می کنند.
دانا و آگاه باش که سعادت تو، بلکه سعادت جمیع بنی آدم و فلاح و رستگاری همه، در ذکر مولای خود است
کسی که اراده ی وصول به منزل مقصود را دارد بر اوست که طريق را از مرشد کامل درخواست كند. چنان كه اين حال وظيفه ی هر شاگرد يا هر طالب هدفمند وصول به منزلگاه يقين است که قدم به قدم و مرحله به مرحله آن را می پيمايد .
«تصوّف، گرفتن حقايق (رسيدن به حقايق) و قطع اميد از آن چيزی که در دست مردم است، می باشد». بر صوفی لحظاتی می آيد که جز خداوند کسی آن را نمی داند و صوفی با خداوند در احوالی می باشد که جز خداوند آن را کس نمی داند
در عصر تابعين، اغراض دنيوی يکی پس از ديگری آهسته و نهانی به ميان آمد و در اين ميان مردمانی بودند که اين رويداد را برای خود دشوار می ديدند و محيط بر ايشان تنگ شده بود، آنها برای حفظ دين خويش از فتنه، عزلت و گوشه گيری را اختيار کردند و تنها به نصيحت برادران خود اکتفا نمودند و بر همين گروه نامهايی اطلاق شد که از جمله يکی صوفی و زاهد بود.
يكي از اصول طريقت، كم گفتن است. به صحّت رسيده است كه پيغمبر صلی الله علیه و سلّم اكثر اوقات، سكوت اختيار ميكرد و جز به قدر حاجت سخن نميگفت. در شفاي قاضي عياض(رح) مذكور است كه پيغمبر صلی الله علیه و سلّم اندوه بسيار و فكر دائمي داشت. جز در هنگام نياز، سخن نميگفت و خاموشي وي طولاني بود.
تقوا که شعار صوفی است مأخذ و مصدر آن قرآن کريم است. چنانکه گفته می شود، براي تقوا سه مرحله است: 1) نفس خود را از کفر دور و محفوظ بدارد. 2) نفس خود را از گناه و معاصی دور سازد. 3) خود را از مشغوليت صرف و فرو رفتن حبّ دنيا باز دارد.
1 - خواندن قرآن با تفکر و تدبر در معانیش و یافتن مراد خدا در آن. 2 - احسان در عبادت خدا، یعنی آن گونه که او را می بینی که اگر تو او را نبینی، او تو را می بیند و همه نیات و رفتار تو را می آفریند، و کردار نیکو و رفتار و نیت وگفتار شیرین با بندگان خدا، که: [إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ](بقره 195...به راستی خدا نیکوکاران را دوست دارد)؛
يكي از فرايض ديني تزكيه نفس مي باشد.هر آنچه فريضه اي بر آن موقوف باشد. نزد تو زنان مسلمان كه بيعت كنند با تو به اين شرط كه شريك مقرر نكنند. نزد تو زنان مسلمان كه بيعت كنند با تو به اين شرط كه شريك مقرر نكنند
طريقه ی ما «دست به كار و دل به يار داشتن» است و هر کس بايد خود و افراد تحت تکفل خويش را تا مرز بی نيازی از خلق با تلاش و كوشش حلال جلو برد و اين عمل از بسياری از عبادات بهتر است.
خداوند در قرآن كریم میفرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ» ذاریات/56 (جن و انسان را نیافریدم جز براى آنكه مرا بپرستند) و نیز: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ...» بینه/5 (هیچ امری به آنان نشده، جز آن كه با اخلاص در دین، خداوند را عبادت كنند) و نیز: «أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ...» زمر/ 3 (آگاه باشید كه آیین پاك و عبادت و دین بی غل و غش تنها از آن خداست)
هر درختی كه خود رو باشـد و كسی او را پرورش ندهد، فقط برگ می دهد ولی ميوه نمی دهد. مريد نيز چنين است؛ هرگاه استادی نداشته باشد كه طريقت را از او مستقيماً و نفساً به نفس بياموزد، پس او عابد و تابع هوای خود است و هيچ ثمره و فايده ای نمی بيند
کاملاً احترام پیر را مدنظر داشته باشد، به دنبال مرشد کامل مکملی که شرایط پیر بودن را داشته باشد.اگر مرشدی خلاف شرع گوید، عمل کردن بر آن درست نیست.به چیزهای جزئی اعتقاد خود را خراب نکند؛کتاب هایی که مطلبش خلاف شریعت است مطالعه نکند
امید فراخی قلب در وقت تنگنا و بحران است بگونهای که انسان هنگام مصیبت منتظر فرج و آسانی بوده و امید انسان را بسوی موفقیت در آنچه پیش از آن در انجامش ناکام بوده است رهنمون گشته و تا نیل به هدف خود دلسرد نشده و از پا نمینشیند.
عمل اهل طريقت بر ده اصل استوار است.گوشه نشيني باعث مي شود تا انسان از محرمات دوري كند. هيچ عملي بدون اخلاص نتيجه نمي دهد.براي تصفيه و تزكيه بهترين روش، اختيار نمودن سلوك و كسب باطني مانند مشايخ اهل تصوف است
اي دوستان! بدانيد طريقت و حقيقت كه به ولايت مربوط اند، خادمان شريعت هستند. انبيا ـ عليهم الصلواة و السلام ـ دعوت را مخصوص بر عالم خلق ساخته اند به همين خاطر تقرّبی كه ثمره ی ادای فرايض و واجب و سنن است
به الله و فرشتگان او و کتاب های او و پیامبران او و به زنده شدن بعد از مرگ و به تقدیر که خوب و بد آن از جانب الله تعالی است و به حساب و ترازو و بهشت و دوزخ ایمان آوردم.خداوند نود و نه نام دارد
قناعت یعنی راضی بودن به روزی خداوند اگرچه اندک باشد و چشم ندوختن به آنچه در دست دیگران هست. قناعت نشانهی ایمان راستین است.
ایثار یعنی آنکه فرد نیاز دیگران را بر احتیاج خود مقدم داشته،خداوند اهل گذشت و ایثار را تمجید نموده ،خودپسندی یعنی خویش را بر دیگری ترجیح دادن، و درست نقطه مقابل ایثار است
عمر بن عبد العزیز دربارهی شکر میگوید: نعمتها را به یاد آورید، چرا که یادآوری آن همان شکر و سپاس آنست.
پيغمبر صلی الله علیه و سلّم صلی الله علیه و سلّم فرمود: خمیازهی زياد از شيطان است. امام نوّاوي فرموده است: دست بر دهان نهادن هنگام خميازه كشيدن، مستحب است خواه در نماز باشد و خواه در غير نماز.
سه مرد از راهی میگذشتند تا اینکه گنجی پیدا کردند،قناعت یعنی راضی بودن به روزی خداوند اگرچه اندک باشد، قناعت رسول خدا بهشت گنجی است بیپایان،راهی به سوی بهشت،خوشی دنیا به این است که ...
در وقت طعام خوردن هر عضوی به کاری مشغول است، دل به چه مشغول است؟ اصحاب گفتند: به ذکر حق سبحانه.
اولیاء خداوند هیچ ترسی بر ایشان نیست ،اصلاح و صفای باطن،هدف طریقت یا تصوّف یا فقه معنوی، ترویج ولایت خاصّه بین مؤمنین است،ولایت عامّه و ولایت خاصّه ،تفویض امور به خداوند،
حضرت امام رحمة الله عليه می فرمایند: مدار کار بر قلب است. اگر دل به غیر او سبحانه گرفتار است، خراب و ابتر است. سلامتی قلب از التفات به ماسوای او تعالی و اعمال صالحه که به بدن تعلّق دارند، هر دو در کار است
از عبادات هيچ چيزي، مفيدتر از رهايي دل از افكار و انديشه ها نيست. يك ساعت اصلاح و فارغ بودن دل، بهتر از عبادت جن و انس اسـت. براي هر چيز پاك كننده اي است و پاك كننده دل، ذكر الهي مي باشد.
برخی از مقامات اهل تصوف عبارتند از:توبه ،زهد ،ورع ،قناعت ،صبر ،و شکر
از مقامات تصوف می توان به توکل،تسلیم،رضا،محاسبه،خوف و رجا،فقر و صدق را،نام برد
از مقامات تصوف می توان به مراقبه،احسان،قرب،اخلاص،فنا و بقا،توحید،تجریدو تفرید و عبودیت نام برد.